شماره ۵۷۸ | ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۱ خرداد
صفحه را ببند
یتیم‌خانه‌ها در ایران معاصر چگونه شکل گرفتند
یتیم‌نوازی ؛ از تلاش‌های فردی تا دارالایتام
ماه‌چهره تهرانی | «آيا دوست داري دلت نرم شود و حاجت خود دريابي؟ بر يتيم ترحم کن، وي را نوازش کن و از غذاي خويش به او بخوران تا دلت نرم شود و حاجت خود بيابی». این سخنی از پیامبر بزرگ اسلام است. ایشان در جایی دیگر می‌فرمایند: «هنگامی که یتیمی گریه می‌کند، عرش خدا به لرزه می‌افتد. آنگاه خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: چه کسی بنده مرا که پدر و مادرش را در خردسالی از او گرفتم به گریه درآورد؟ به عزت و جلالم سوگند، هر کس او را ساکت کند، بهشت را بر او واجب می‌کنم». براساس این توصیه‌ها است که یتیم‌نوازی در آیین اسلام بسیار مورد توجه است. امیر مومنان سرلوحه بارز چنین کار نیکی است، تا جایی که در دوران آن بزرگوار، دیگران در دل آرزو می‌کردند یتیمی مورد مهر و توجه آن حضرت باشد.

ادبیات ایران، بستر بازتابنده الگوها و اصول اخلاقی و ایده‌آل‌های انسانی و مذهبی است. یتیم‌نوازی در این قلمرو ازجمله کارهای حسنه تصویر شده است. آنچه از قلم سعدی، سخن‌سرای سده هفتم تراوش کرده است، از این معنی خالی نیست. او در سروده‌ای، از یتیم‌نوازی با همان بن‌مایه مذهبی و برگرفته از سخنان پیامبر اسلام(ص) اینگونه می‌سراید: «پدرمرده را سایه بر سر فکن/ غبارش بیفشان و خارش بکن ... چو بینی یتیمی سرافکنده پیش/ مزن بوسه بر روی فرزند خویش ... یتیم ار بگرید که نازش خَرد؟/ و گر خشم گیرد که بارش برد؟ ...». سعدی، برخورداری از محبت و حضور پدر را در برابر تجربه‌ نداشتن پدر قرار می‌دهد و  نتیجه یتیم‌نوازی را با استناد به سخن پیامبر(ص) تصویر می‌کند: «آنگه سر تاج‌ور داشتم/ که سر بر کنار پدر داشتم ... اگر بر وجودم نشستی مگس/ پریشان شدی خاطر چند کس ... کنون دشمنان گر برندم اسیر/ نباشد کس از دوستانم نصیر ... مرا باشد از درد طفلان خبر/ که در طفلی از سر برفتم پدر ... یکی خار پای یتیمی بکند/ بخواب اندرش دید صدر خجند ... همی گفت و در روضه‌ها می‌چمید/ کز آن خار بر من چه گل‌ها دمید».
عاقبت بخیر شدن و ورود به بهشت برین در نتیجه یتیم‌نوازی، به شیوه‌های گوناگون در متون دیگر ازجمله نوشته‌های مذهبی بازتاب یافته است. در دوران صفوی که روح مذهب تشیع بر پیکره ایران گسترده شد، علامه مجلسی، درباره شیخ عبدالله تسترى می‌نویسد: «او در فضل و فضیلت داراى مقام والایى است، وقتى كه به جوار رحمت خدا رفت، یكى از علما او را در خواب دید كه وضع خوب و هیأت نیكویى دارد، از او سوال كرد به چه وسیله صاحب این رتبه و مقام شدى؟ پاسخ داد: من یك وقتى در مسجد جامع اصفهان درس حدیث مى‌گفتم. مردى بر من وارد شد كه یكدانه سیب در دستش بود، آن را به من هدیه كرد، چون درس تمام شد من از مسجد خارج شدم در حالى كه آن سیب در دستم بود، در بین راه كودكى (ظاهرا) یتیم را مشاهده كردم، آن سیب را به آن كودك دادم، آن طفل از گرفتن سیب بسیار خوشحال شد، به همین جهت خداوند به من این را عطا فرموده است».
جعفر شهری از نخستین تجربه بنای یتیم‌خانه می‌گوید
پیش از دوران مدرن و شکل‌گیری نهادهای جدید در ایران، برخی خیرخواهان، یتیم‌ها را نگهداری می‌کردند؛ بدین‌گونه که فردی ثروتمند از میان نیکوکاران، خانه‌ای برای سکونت کودکان یتیم اختصاص می‌داد. همچنین، فردی دیگر، مخارج آنها را تأمین می‌کرد. برخی نیز، یتیمی را به فرزندی می‌گرفتند. گویا تا ‌سال 1354 خورشیدی، زمانی که برای نخستین بار قانونی درباره کودکان بی‌سرپرست و مسأله سرپرستی آنها به تصویب رسید و اجرایی شد، وضع قدیم برقرار بوده است و افراد نیکوکار به دلخواه خود کودکی را نگه ‌می‌داشتند. زنانی که به هر دلیلی صاحب فرزند نمی‌شدند، در مواردی گاه مخفیانه، گاه با روش‌هایی ساختگی، کودکی را به‌عنوان فرزند خود می‌پذیرفتند. حتی مشاهده شده که افرادی با رغبت خانواده‌ای از اقوام یا آشنایانشان، فرزند آنها را نزد خود بزرگ می‌کردند. این وضع بود و کسی از قاعده و مقرراتی تبعیت نمی‌کرد تا این‌که در‌ سال 1354 خورشیدی با نگاه به قوانین کشورهای اروپایی به‌ویژه فرانسه، قانونی با عنوان حمایت از کودکان بی‌سرپرست در بیست و چهارم فروردین به تصویب رسید. در بحبوحه جنبش مشروطه و تشکیل نهادهای مدنی، مشکلاتی مانند ناسازگاری کودکان یتیم با خانواده‌ها و مشکلات اقتصادی زمانه و سختی زندگی سبب شد وضعیتی پریشان و نابسامان برای یتیمان رقم بخورد، از این‌رو بلدیه تازه‌بنیاد تهران با مشاهده این نوع مشکلات درصدد برآمد در کنار انبار گندم در ری، یتیم‌خانه‌ای بسازد و سرپرستی یتیمان را برعهده گیرد. با بنانهادن این یتیم‌خانه، یتیمان به فراگیری آموزش‌هایی مفید و مختلف مشغول شدند. برای دختران کارگاه‌های قالی‌بافی برپا شد. همچنین خیاطی، گلدوزی و آشپزی به آنها آموزش داده می‌شد. پسران نیز به فراگیری فنون آهنگری، نجاری، بنایی و نقاشی فراخوانده شدند. این یتیمان بی‌سرپرست، پس از آن‌که به سن بلوغ می‌رسیدند، با یکدیگر ازدواج می‌کردند و آنها که معلول بودند و توانایی چرخاندن چرخ زندگی را نداشتند، فنون لازمه می‌آموختند تا بتوانند روزگار بگذرانند. نخستین تجربه در این حوزه اما با موانعی روبه‌رو شد. برخی از خانواده‌های اعیان که می‌خواستند از زیر بار مسئولیت بزرگ‌کردن کودکان خود شانه خالی کنند و آزادانه به زندگی خویش بپردازند، کودکان خود را به این یتیم‌خانه فرستادند، تا جایی که عده یتیمان تا آن اندازه آمد که بلدیه نام یتیم‌خانه را به بنگاه کارآموزی تغییر داد. جعفر شهری در جایی که به این مسایل اشاره دارد از وضع بنگاه کارآموزی اظهار بی‌اطلاعی می‌کند.
دو تجربه انفرادی در باب یتیمان
در کنار این تجربه در دوران مشروطه، باید از تأسیس مدرسه خیریه ایتام نیز نام برد؛ مدرسه‌ای که به کوشش میرزا محمد خراسانی بنا شد. وی به دلیل تمام‌نشدن آثار و تبعات قحطی در ایران، بر آن شد تا در آن مدرسه، کودکان یتیم را افزون بر آموزش، تحت‌ سرپرستی نیز قرار دهد. همچنین عزیز خان، خواجه عایشه خانم، همسر ناصرالدین‌شاه نیز پس از آن‌که صاحب مایملکی قابل توجه شد، املاک‌اش را وقف کرد و اداره آنها را به خواهرش واگذارد. خواهر وی در سال‌های پایانی عمر به نگهداری از یتیمان توجهی خاص معطوف کرد و تعدادی از یتیمان پایتخت را تحت سرپرستی خود قرار داد. یتیم بودن عزیزخان و خواهرش در پیگیری چنین اموری بی‌تاثیر نبوده است.
یتیمان، زیر چتر حمایت دارالایتام
بر اساس دانسته‌های دیگر، در دوران قحطی ‌سال 1335 قمری یتیمان توسط کمیسیون جمع‌آوری اعانه مورد حمایت قرار گرفتند. با پایان کار این کمیسیون، وثوق‌الدوله نخست‌وزیر، کسی را به ریاست دارالمساکین یا دارالایتام بعدی گماشت و بدین ترتیب، اداره خیریه شهرداری تأسیس شد. دارالایتام پس از مدتی، دیگر از حمایت دولتی برخوردار نبود و در ردیف موقوفات اداره می‌شد. با کودتای 1338 قمری سیدضیاء‌الدین طباطبایی و منحل‌شدن بلدیه، موسسه امور خیریه که از پیش وجود داشت دوباره کار حمایت و نگهداری از ایتام را برعهده گرفت. این اداره در مدتی کوتاه توانست سه دایره دارالایتام، دارالمساکین و کارخانه‌های بلدی را تشکیل دهد.


تعداد بازدید :  352