پیمان سمندری پژوهشگر ایرانشناسی
«از نظر فردی شرقی حمام ضرورتی است اجتنابناپذیر برای زندگی راحت. هنگامیکه وی از لذایذ و لطایف موجود در نقطهای سخن میگوید قبل از هر چیز یادآور میشود که در آنجا حمامهای خوبی هست». به این تصویری که پولاک، پزشک آلمانی عصر قاجار در کتاب ایران و ایرانیان ارایه میدهد، باید افزود که حمامها یا گرمابهها بهعنوان یکی از اصلیترین بناهای معماری شهری ایران در کنار مسجد، مدرسه، بازار و نیز کاروانسرا همواره مورد توجه بودهاند. در سفرنامههای جهانگردان خارجی و ایرانی نمیتوان موردی را جست که به این پدیده در زندگی مردم ایران از مناظر گوناگون توجه نشده باشد. بیشتر این حضور هم در شمارش تعداد گرمابههای شهرهای مختلف بهعنوان نموداری از بهداشت و سلامت، شهرنشینی و در یک کلام توسعهیافتگی به تعبیر زمانه خود بوده است. همه موارد اما به اینجا پایان نمییابد و در یک دوگانگی قابل تامل، تصویر عمومی ارایه شده از این حمامها تصویر چندان خوشایندی هم نیست.
دلایل اهمیت توجه ایرانیان
به پدیده گرمابهها
دقیقترین توصیف از گرمابههای ایرانی در سفرنامه شاردن فرانسوی از دوره صفویه آمده است «مردم ایران بر این اعتقادند همچنانکه شستوشوی تن با آب حمام چرك بدن را میزداید، در درمان برخی از بیماریها اثر بسیار دارد. گفتنی است که ایرانیان بر اطلاق بیش از دیگر مردمان کشورهای مشرقزمین از آب حمام استفاده میکنند. اما ساکنان مناطق شمالی و مغرب چون در محلهای نسبتا سردتر زندگی میکنند از اینرو که نیاز زیاد به رفتن حمام ندارند کمتر بدانجا میروند و مردمان مناطق شرق و جنوب نیز غالبا در رودخانهها و برکهها و غدیرهای نزدیک خود تنشان را میشویند. سه عامل بهجا آوردن احکام مذهبی، حفظ تندرستی و رعایت پاکیزگی محرك ایرانیان به استفاده کردن از حمام است...».
آبدرمانی در چشمههای آب گرم
در سفرنامهها درباره انواع روشهای مختلف شستوشوی بدن، یکی مشهور به «آب گرم» است و مقصود آن بیشتر چشمههای طبیعی آب گرم معدنیاند که در بسیاری مناطق ایران بهویژه نواحی سردسیر در دسترس بودهاند. نمونههای توجه به این گرمابهها فراوان است. از آن موارد، نمونههای یادشده در سفرنامه پولاک است «... نه فرسخ به طرف شمال از ارومیه و نیم فرسخ از زندشت، چشمههای گوگردی آب گرم وجود دارد ... به اسم «درمان آب». بین اصفهان و یزد، در هشت فرسخی شهر، نخستین حمام گوگردی گرمی است که خیلی مورد توجه و مراجعه مردم است و وارتون نام دارد ...». او پس از برشمردن تعداد دیگری از این چشمههای آب گرم، درنهایت میافزاید «نزدیک بعضی از چشمههای
آب معدنی حمامهایی به سبک عثمانی برپا شده است... دوره حمام طبی معمولا هفت روز طول میکشد و هر حمامی چهار تا شش ساعت وقت میگیرد. همانطور که اسلاوها حمامهای آب معدنی را «تفلیس» میگویند، در ایران هم چشمههای آب گرمی که اسم خاصی ندارند «آب گرم» نامیده میشوند».
حمامهای عمومی یا خصوصی
فوروکاوا، نخستین وزیر مختار ژاپن در ایران در دوران پهلوی اول، به حمامهای عمومی اشاره میکند «ایرانیها همه حمام کردن را دوست دارند. در شهر، گرمابههای عمومی که حمام خوانده میشود بسیار است؛ درست همان حمام بخار است، یا آنچه انگلیسیها حمام ترکی میگویند...». پولاک نیز در سفرنامهاش مینویسد در ایران «حمام به دو نوع عمومی و خصوصی تقسیم میشود. حمامهای عمومی بر اثر موقوفات دینی ایجاد میشود و مخارج نگاهداری آنها نیز از همان محل است؛ اما حمامهای خصوصی بیشتر برای مصرف شخصی صاحب آن تعبیه گردیده است ولی در بعضی از ساعات مردم نیز میتوانند با پرداخت ورودیهای به آن راه یابند».
مهمترین دلیل گرایش مردم ایران به داشتن گرمابههای خصوصی را باید ناشی از آلودگی بیش از اندازه و خطرناک حمامهای عمومی برشمرد. اگرچه برخی مانند فیگوئهروا، سفیر اسپانیا در دربار شاهعباس یکم صفوی معتقدند «زنان و دختران پیشهوران و طبقات پایین بهطور گروهی در شهر حرکت میکنند و دستهجمعی به حمام یا تفریح و تماشا میروند اما زنان متدین و متشخص هیچگاه از خانه خارج نمیشوند... در خانههای خود حمام اختصاصی دارند زیرا مردان ایرانی نسبت به زنان خویش حسودترین مردان جهانند». اما واقعیتی بزرگتر در سفرنامههای دیگری وجود دارد که به نوعی حالت تنفر سفرنامهنویسان از حمامهای عمومی ایرانی را هم نشان میدهد. بنا به نوشته کلنل ییت در کتاب خراسان و سیستان که دستاورد سفرهای وی به ایران و افغانستان در اواخر دوران قاجار است «در ایران حمامهای عمومی بهحدی کثیف و غیربهداشتی است که هیچ اروپایی نمیتواند قدم به آنها بگذارد. تازه مردم هم متعصب و خرافاتی هستند و نمیتوانند بپذیرند که یک خارجی از حمام آنها استفاده کند ...».
خزینه گرمابهها، آلودهترین جای جهان!
مهمترین علتی که سبب شده سفرنامهنویسان، چنان زشت از گرمابههای عمومی یاد کنند، مربوط به خزینه گرمابهها است. شاردن مینویسد «در خزانه یا جایگاه شستوشو که قُلتین نامیده میشود، در زمان واحد 10 تن به راحتی میتوانند در آن به شستوشوی بدن خود بپردازند. اما روی آبش چندان کثیف است که کسانیکه اول بدان نزدیک میشوند قشر نسبتا ضخیمی از چربی شبیه کف صابون روی آن میبینند که نفرتآور است. اما ایرانیان به دیدن آن عادت دارند.چون مبتلایان به انواع بیماریهای ساری ازجمله کسانی که گرفتار امراض مقاربتی هستند بیهیچ مانع و رادع وارد قلتین میشوند و مانند افراد سالم آزادانه تن خود را میشویند، بسا اتفاق میافتد که اشخاص تندرست به بیماریهای توانفرسا گرفتار میشوند ...». از این دست مطالب در سفرنامههای خارجیها و حتی در آثار سفرنامهنویسان ایرانی به فراوانی یافت میشود.
چنین تصویری از حمامهای ایران عصر صفوی البته درحالی ارایه میشودکه مردم اروپا نیز از لحاظ بهداشتی در دوران خوبی به سر نمیبردهاند. در کتاب ایران و قضیه ایران که توسط لرد کرزن نوشته شده است در نقد برخی یادداشتهای سفرنامه برادران شرلی میخوانیم «شستوشوی سر و دست و بازوی مسلمانان و کلا نظافت آنها بیشتر از آن جهت جالب توجه است که در همان ایام، در اروپا، حتی در کاخها اشراف و اعیان بهطور مثال فرانسه، از فرط استحمام نکردن، بدنهایشان چنان بوی گندی در فضا پراکنده میساخته که برای خودشان نیز غیرقابل تحمل بوده و به همین جهت کاخهایشان اغلب بیدر و پیکر بوده تا بوی گند بیرون رود». ولیکن باید پذیرفت که در زمان قاجارها، اداره و اوضاع حمامهای عمومی بنابر مستندات داخلی و خارجی نامناسبتر بوده است.
بخشی از این اوضاع به کمآبی سرزمین ایران مربوط است که پیدا کردن و نگهداری آب در بسیاری نواحی آن، حکم کیمیا را داشته است؛ پدیدهای که جامعه امروز ایرانی همچنان با آن درگیر است. فردریک ریچاردز انگلیسی، سیاح و نقاش اوایل حکومت رضاشاه مینویسد «تنها مسأله حمام؛ در کشوری مانند ایران که حمام خصوصی وجود ندارد و آب نوعی تجمل بهشمار میرود و باید آن را از یک فاصله 32 تا 48 کیلومتر فراهم کرد، احساس ستایش و قدردانی مسافر را به منتها درجه برمیانگیزد ...». همچنین از نظر پولاک «به هر تقدیر حمام ایرانی بدن را به بهترین وجه تمیز میکند؛ از این گذشته در خستگی ناشی از زحمت زیاد و همچنین در مداوای دردهای مفصلی و روماتیسمی کمک مؤثری است؛ اما انکار هم نمیتوان کرد که با استفاده مکرر از آن آدمی گرفتار سستی و رخوت میشود و بدین لحاظ رواج آن را در اروپا مگر به دلایل طبی توصیه نمیکنم».