شماره ۵۷۸ | ۱۳۹۴ دوشنبه ۱۱ خرداد
صفحه را ببند
حمام‌های ایرانی در گذر روزگار، چه تصویری از خود به جای گذاشته‌اند
به دلچسبی یک مشت‌مال حسابی
مژگان جعفری | برخلاف بسیاری از فناوری‌ها و اختراعاتِ ره‌آورد فرنگ به ایران، حمام دوش در تاریخ معاصر، در آغاز با اقبالی چشم‌گیر روبه‌رو نشده است. چرا؟ پاسخ، چندان سخت و پیچیده نیست. گردآورنده و مولف کتاب «230 سال تبلیغات بازرگانی در مطبوعات فارسی‌زبان» با پژوهش در این حوزه ماجرا را اینگونه روایت کرده است: «در ایام گذشته از آنجا که آب لوله‌کشی وجود نداشت، استحمام در خانه غیر ممکن بود و اعیان و اشراف نیز که حمام سرخانه داشتند، از آنجا که گرم کردن و آماده نمودن آن کار آسانی نبود، مجبور بودند دست‌کم از یک روز پیش، تون حمام را روشن کنند تا آب به تدریج گرم شود و فضای داخل حمام نیز در حدی که قابل استفاده باشد، گرما و حرارت پیدا کند. از این‌رو، مردم عادی هفته‌ای یک روز به حمام می‌رفتند و حمام در روزهای جمعه شلوغ بود. اما پیش از آن که حمام نمره و دوش معمول شود، حمام خزینه تنها وسیله عمومی استحمام بود که متاسفانه این خزینه‌ها نیز محلی بود برای انتقال انواع میکروب‌ها. تا آنجا که از مطبوعات و آگهی‌ها دریافت می‌شود، حمام دوش در جنگ جهانی اول در تهران معمول شد و به تدریج دولت‌های وقت برای بستن خزینه‌ها اقداماتی کردند که با واکنش جدی مردم روبه‌رو شد، زیرا مشتریان در طهارت حمام‌های دوش شک داشتند و حمام‌های خزینه را بیشتر می‌پسندیدند. با قدرت گرفتن شهرداری در دهه‌ دوم 1300 ش، حمام‌های خزینه به زور بسته شد، ولی پس از شهریور 1320 حمام‌های خزینه دوباره راه‌اندازی گردید و این بار حمام‌های عمومی هم دوش داشتند و هم خزینه. در دهه‌ 1340 ش، پس از آن که لوله‌کشی آب تهران عملی شد، خانه‌ها به تدریج دارای حمام شدند و گرمابه‌های عمومی کم‌کم تعطیل شدند». حمام ماجرایی جذاب در تاریخ ایران دارد؛ به همان دل‌چسبی حسی که پس از یک مشت‌مال حسابی به دست دلاک کارکشته به دست می‌آوری!

 خب نمی‌شود که از حمام سخن راند اما موضوع را زنانه و مردانه نکرد! به حمام‌های مردانه در این بخش به تفصیل سخن گفته و در تصویرهایی گوناگون به نمایش درآورده‌ایم اما حمام زنانه خب ... با یک تصویر تزیینی، صرفا به روایتی از جعفر شهری بسنده می‌کنیم! همین هم زیادی به نظر می‌رسد؛ آخر حمام زنانه و گزارش تصویری؟! ... بگذریم. روایت‌گر تاریخ تهران قدیم، هنگام توصیف حمام‌ها در پایتخت، به موضوع جای‌گیری حمام‌های زنانه در برخی محله‌ها اینگونه اشاره می‌کند: «دهانه‌ حمام دوقلو واقع در محله عودلاجان که در تابلو به غلط دو قلی که به حکم بلدیه سردر و اطرافش سفید و با تابلوِ دستوری دوشی بودنش «که دیگر از خزینه نمی‌توان استفاده نمود» بالایش نصب ... مسمای دوقلو بودنش به خاطر زوج بودنش بوده که پشت به پشت و یکی مخصوص مردان و دیگری اختصاصی به زنان داشته، خلاف اکثر حمام های محلات که از سحر تا اول آفتاب مردانه و از آن به بعد زنانه می‌شده است ... حمام‌های زنانه نیز ساختمانشان درست شبیه حمام مردانه بود با تفاوت اینکه در حمام زنان لنگ و وسائل حمام امثال لیف و کیسه و صابون و لگن و دلوچه و مانند آن وجود نداشت که این اسباب را زنان با خود می‌آوردند و هیچ زن اسباب و وسائل زن دیگر را استفاده نمی‌نمود، در حالیکه مردان سوای آنها بوده هیچگونه وسائل حمام با خود نیاورده، همه از طرف حمامی در اختیارشان قرار می‌گرفت، مگر معدودی که با خود لنگ و قطیفه می‌آوردند و به جای استاد حمامی زن استاد به نام (زن اوستا) می‌نشست».
حمام وکیل در شیراز

 پدرجان! می‌تونم ازتون سوالی بپرسم؟ من اینجا غریبه‌ام اما انگار این گذر و تابلوی حمام برایم خیلی آشناست. شما اهل همین محله‌اید؟ ... بله باباجان. باید هم آشنا باشه براتون. مگه شما فیلم قیصر رو ندیدید؟ خب قیصر رو همینجا ساختند دیگه! یادش بخیر بهروز و ناصر چه بازی‌ای می‌کردند، من اون موقع‌ها جوون‌تر بودم و اهل فیلم و سینما، خب آخه مسعود خان کیمیایی هم خیلی به محله امام‌زاده یحیی و گذر نواب علاقه داشت، برای همین هم چند تا از فیلم‌هاش رو همینجا ساخت ... (این گفت‌وگو ده سال پیش روبه‌روی گرمابه نواب، میان نگارنده و پیرمردی از اهالی گذر نواب انجام گرفت).
نگاهی به تابلوی روبه‌رو، «گرمابه نواب» انگار که بیننده را چهار، پنج دهه به گذشته می‌برد؛ آن روزهایی که مسعود کیمیایی جوان، در آغاز راه، قیصر را با سوپراستار سینمای آن روزگار ساخت و در تاریخ سینمای ایران ماندگار شد. گرمابه نواب، لوکیشن یکی از سکانس‌های هیجان‌انگیز فیلم قیصر مسعود کیمیایی در سال‌های پایانی دهه چهل خورشیدی است؛ آنجا که قیصر در پی یکی از برادران متجاوز آب‌منگل، درون حمام رفت و تیزی را بیرون کشید ...
حمام‌های قدیمی گاه به دلیلی جز کارکردهای اصلی خود، در تاریخ ایران شهرت یافته‌اند. گرمابه نواب در محله امام‌زاده یحیی و ورودیِ گذر نواب در منطقه 12 تهران، از این نظر، بختی بلند داشته است؛ همانگونه که حمام فین کاشان در همین مسیر گام برداشته است. حمام زیبای نواب چند سالی است که مرمت شده و کاربری فرهنگی یافته است. نام آن برای دوستداران سینما و البته «قیصر» همواره نوستالژی داشته است.

 آقاجان! این خزینه را از ما می‌گیری بگیر! ولی مشت‌مال حمام را از ما نگیر. آخ که چه لذتی دارد؛ انگار ده سال جوان‌تر می‌شوی! هرچه می‌خواهی بگیری، برای تو، اما این تن بمیرد ما را با مشت‌مالچی و دلاک به حال خودمان واگذار. خدا خیرت دهد ...
حمام‌ها در فرهنگ ایرانی، هم جنبه‌های درمانی هم کارکرد ورزشی و تندرستی داشته‌اند. تمیزی و پاکیزه کردن بدن شاید کم‌تر از ساعتی طول می‌کشید اما یک مشت‌مال حسابی، بیشتر. آخر کار تخصصی بود برادر من! اگر مفید نبود که در روزگار ما انواع مشت‌مال‌ها (به روایت امروزی، ماساژ، آن هم با خدمات وسوسه‌کننده تایلندی!) این اندازه هوادار پیدا نمی‌کرد؛ والا، بعد می‌گویند هرچه سنتی بوده، برای زمانه خودش به درد می‌خورده!
حمام خان در یزد
حمام گنجعلی خان در کرمان

 میرزا تقی! ای نوباوه کربلایی قربان! آخر این چه وقت حمام رفتن بود؟ نگفتی، حمام آخرت‌ات می‌شود؟ ای امیری که نام خویش را در تاریخ ایران جاودانه ساختی، نه البته از سرِ فر ایزدی و خون اصیل تبار پادشاهی، که از برای خدماتی که به ایرانیان سرکوب‌شده عصر قاجار کردی؛ ای امیرِ کبیر، همه کار دانسته کردی و این کار آخرت، نادانسته! خب مگر نمی‌دانستنی که مغضوبِ ناصرالدین شاه جاه‌طلب، باید حواسی جمع داشته باشد و حتی در تبعید هم نباید گزک به دست ماموران معذورِ تیغ به دست بدهد؟ این کار را نادانسته کردی و داغی بر دل گذاشتی؛ حمام‌رفتن، همه‌وقت نیکوست، جز آن زمان که میهمان رگ‌زن داشته باشی ...
حمام فین کاشان، سرنوشتی چون گرمابه نواب تهران یافته است. رگ میرزا تقی خان امیرکبیر را آخر در آنجا زدند، مگر اتفاق، مهم‌تر از این هم می‌توانست بیفتد تا نام‌بردار شود؟ این خاطره ناخوش از حمام زیبای ایرانی، همواره با شنیدن نام حمام، تلخی را به همراه شیرینی به یادمان می‌آورد.
نگاره میرزا تقی خان امیرکبیر در چهل و هشت سالگی/ موجود در کتابخانه و موزه ملی ملک

 خزینه در حمام‌های سنتی ایران، پدیده‌ای جالب به شمار می‌آید؛ هم مخالفانی استوار دارد هم موافقان و همراهانی که با وجود رواج حمام‌های دوش عمومی و خانگی، باز هم با نوستالژی خزینه، خاطره‌بازی می‌کردند! مخالفان می‌گفتند خزینه منشأ بسیاری از بیماری‌ها و امراض پوستی و واگیر بوده و چه خوب شد که برچیده شد. موافقان اما بی‌تفاوت به این روایت، خزینه‌ها را بسیار مطبوع می‌دانستند. جعفر شهری در کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم (زندگی، کسب و کار)» از برچیده شدن خزینه‌ها اینگونه به حسرت یاد می‌کند «حیف و دریغ از آن حمام ها، اگر شهر دچار کم‌آبی نبوده آبشان تمیز بود و مردم ادب اجتماعی داشته می‌توانستند رعایت نظافت آن بکنند. حمام هایی که وجودشان موجب سلامت روح و تسکین اعصاب بوده یک غوطه در خزینه آن کوفت و روفت و هر خستگی و ناراحتی جسم و اعصاب را از تن و جان دور نمی‌نمود».
حمام گنجعلی خان در کرمان

 جعفر شهری، پژوهشگر و مولف تاریخ تهران قدیم، روایتی جذاب از روند برچیده شدن حمام‌های خزینه به دست می‌دهد «چون بلدیه [در سال‌های پایانی حکومت قاجار] حکم تعطیل استفاده از خزینه را در حمام ها صادرکرد و دستور تعطیل و تیغه کردن درشان را داد، حمامی‌ها که برایشان صرفه نمی‌نمود تا آب و سوخت زیادتر مصرف کنند، همراه تبانی با مامورین بلدیه دو طرف در خزینه را چیده وسطش را تیغه می‌کردند. تیغه‌ای که سحرها «قبل از اذان» آن را خراب و با باز شدن ادارات از جمله بلدیه که مشتریان صبحگاهی شان تمام شده بود دو مرتبه تیغه می‌کردند».
حمام خان در یزد


تعداد بازدید :  231