سعید اصغرزاده
دیروز داستان بلوچیدوزی و کارآفرینی اجتماعی خانم دکتر بهرامیتاش را نوشتم. فرصت تبیین اصول کارآفرینی اجتماعی فوت شد. حالا اما با هم نگاهی کوتاه به این مقوله خواهیم داشت. سازمانهایی مانند بانک جهانی نقش کارآفرینان اجتماعی را هم در کشورهای توسعهیافته و هم در کشورهای درحال توسعه بیشتر کردهاند. هر ساله کنفرانسها و سمینارهای متعددی در سطح دنیا به بررسی این موضوع میپردازند و سازمانهای غیردولتی و سازمانهای غیرانتفاعی، بهطور فزایندهای دست به انتشار کتاب، دستورالعمل و فیلم برای بررسی نیاز کارآفرینان اجتماعی زدهاند. دانشگاههای بزرگی مانند هاروارد و استنفورد منابع قابل ملاحظهای را به این امر اختصاص داده و تلاش خود را برای گسترش برنامهها، نشریات و بورسیه تحصیلی در این زمینه افزایش دادهاند. هر چند زبان کارآفرینی اجتماعی تازه و نو است و نسبت به گذشته توجهات بیشتری را به خود جلب کرده با این حال موضوع جدیدی نیست. مفاهیم مورد بحث در کارآفرینی اجتماعی همچون خلق ارزشهای اجتماعی، مشارکت در فعالیتهای اجتماعی، رفع نیازهای اجتماعی و... سابقهای دیرینه و همپای ایجاد تمدن در جوامع بشری دارد. آنچه امروز کارآفرینی اجتماعی نامیده میشود درگذشته اساس کارهای خیریهای چون احداث و راهاندازی بیمارستانها و یتیمخانهها بوده است.
برخی نیز از کارآفرینی اجتماعی بهعنوان وسیلهای برای کمکردن مشکلات و مسائلاجتماعی و تسریع در دگرگونیهای اجتماعی نام میبرند.
کینگ و روبرتز(۱۹۸۷) کارآفرینی در حوزهعمومی و تأثیر آن بر سیاستهای دولت را با تأکید بر دو بعد نوآوری و رهبری تعریف میکنند.
ودوک(۱۹۹۱) نیز به جستوجوی کارآفرینی اجتماعی در بخش عمومی پرداخته و کارآفرینی اجتماعی را بهصورت تأسیس سازمانهای عمومی تعریف میکند که شیوه تخصیص منابع را متحول میکنند.
کمپل(۱۹۹۷) با تمرکز بر بخش بهداشت، کارآفرینی اجتماعی را ایجاد گروههایی میداند که از نظر اقتصادی به دنبال کسب سود نیستند و در فعالیتهای خود اهداف اجتماعی را دنبال میکنند. لیدبیتر(۱۹۹۷) با اذعان بر ناتوانی بخش تأمیناجتماعی انگلستان در تأمین کلیه نیازهای جامعه، کارآفرینی اجتماعی را ورود کارآفرینان به حوزههای غیرانتفاعی و اجتماعی برای تأمین نیازهای ارضا نشده جامعه میداند.
دیز(۱۹۹۸) با تمرکز بر مفهوم کارآفرینی اجتماعی، کارآفرینان اجتماعی را افرادی با مسئولیتاجتماعی میداند که هدف فعالیتهای آنها بهبود جامعه است. این پژوهشگر به مطالعه کارآفرینی اجتماعی در سازمانهای غیرانتفاعی که سرمایههای مالی مورد نیاز برای برآورده کردن نیازهایاجتماعی را تأمین میکنند، پرداخته است.
تامپسون(۲۰۰۰) به جستوجوی کارآفرینی اجتماعی در بخش خصوصی میپردازد و آن را فرآیند خلق سرمایههای اجتماعی در این بخش میداند.
مرکز کانادایی کارآفرینی اجتماعی (۲۰۰۱) با بررسی جامع و با تأکید برجهانیسازی، کارآفرینی اجتماعی را نوآوری در بخشهای خصوصی، عمومی و داوطلبانه برای دستیابی به اهداف اجتماعی و اقتصادی تعریف میکند و بر این اساس میتوان کارآفرینی اجتماعی را در بخشهای غیرانتفاعی و سازمانهای تعاونی جستوجو کرد.
سولیوان(۲۰۰۳) به توسعه مفهوم کارآفرینی اجتماعی و ارایه مدل چند بعدی از آن پرداخته و آن را تشخیص فرصتهای موجد سازمانهای اجتماعی میداند و بر این باور است که در این سازمانها نوآوری به صورت مستمر ادامه خواهد یافت.
بررسی انجام شده پیرامون کاربرد واژه کارآفرینی اجتماعی در نشریات علمی و غیرعلمی، طی یک دوره 15 ساله، نشان میدهد که کارآفرینی اجتماعی در 83درصد از این نشریات بهعنوان پدیدهای کاملا غیرانتفاعی طرح شده است.
طبق تعریف (کاو، ۱۹۹۳) کارآفرینی فرآیندی است که در آن چیز جدیدی ایجاد (خلاقیت)، یا چیز متفاوتی معرفی میشود (نوآوری) و هدف آن افزایش ثروت اشخاص و ایجاد ارزش در جامعه است. این تعریف به ما کمک میکند تا به جستوجوی کارآفرینان اجتماعی در بخشهای زیر بپردازیم.
۱- کسب و کارهای انتفاعی که هدف آنها کسب سود است، اما نسبت به جامعه متعهدند. آنها متعهد به انجام کارهای درست و کمک به جامعه و محیطزیست با اتخاذ استراتژیهای درست و کمکهای مالی هستند.
۲- موسسات اجتماعی که با اهداف اجتماعی به وجود آمدهاند اما هنوز ماهیت آنها انتفاعی است.
۳- بخشهای داوطلبانه
با این اوصاف بسیاری از کارآفریناناجتماعی از همان ویژگیها و خصوصیات رفتاری کارآفرینان کسب و کار برخوردارند، با این تفاوت که آنها بهجای کسب درآمد و پول، بیشتر به دنبال اهداف اجتماعی و کمک به مردم و حمایت از آنها هستند.