شماره ۵۷۵ | ۱۳۹۴ پنج شنبه ۷ خرداد
صفحه را ببند
تربیت نسل نو دوری از استانداردهای جهانی

|  رمضانعلی  قادری  |   مددکار   اجتماعی   |

چالش‌های تربیت نسل در ایران، در هر دوره‌ای متفاوت از قبل بوده اما آنچه در 10سال اخیر، خود را بیشتر نشان داده، مسأله‌ای است با عنوان «تضعیف نهاد خانواده و قدرت گرفتن نهاد‌های اجتماعی» و گاهی نهادهای غیررسمی؛ به این معنا که خانواده روز به روز کوچکتر می‌شود و نهاد‌های اجتماعی دیگری مثل مدرسه، مهد‌های کودک و مکان‌هایی که بچه‌ها در آن اوقات خودشان را می‌گذرانند، قدرت می‌گیرند و نقش بیشتری پیدا می‌کنند. از طرفی کانال‌های غیررسمی مثل شبکه‌های‌اجتماعی و وسایل ارتباط‌جمعی هم قدرت می‌گیرد و الگوها را تغییر می‌دهد. همین، عاملی می‌شود برای شکاف نسلی بیشتر و چالش‌هایی که برای خانواده به وجود می‌آورد. هر چه جامعه صنعتی‌تر شود، الگوهای تربیتی پیچیده‌تر شده و خانواده‌ها را نیازمند آموزش‌های منسجم در رابطه با تربیت فرزندانشان می‌کند. دیگر زمان این‌که بچه‌ها به روش سنتی تربیت شوند سرآمده و خود والدین هم نیاز به آموزش‌های تازه دارند اما متاسفانه در جامعه ما آموزش‌هایی برای پدر و مادر‌ها وجود ندارد. انجمن اولیا و مربیان شاید برای این کار در نظر گرفته شده باشد اما این نهاد بیشتر روی کمک‌های مادی خانواده‌ها تأکید دارد و درواقع کاری برای والدین نمی‌کند. در تلویزیون هم که یک کانال رسمی است که همواره آموزش‌های ضد و نقیض در آن وجود داشته از این رو نمی‌توان حسابی روی رسانه ملی باز کرد. حالا و با وجود چالش‌هایی که در خانواده وجود دارد ما به نهادی مثل مهدکودک می‌رسیم که می‌تواند تأثیر زیادی بر بچه‌ها داشته باشد. اما مهدهای کودک هم برنامه‌های خاص خودشان را دارند و آنها هم در رابطه با این‌که چه آموزش‌های بیشتری به بچه‌ها ارایه دهند با هم در رقابت هستند.
مدرسه‌ها نیز اصولا روی جنبه‌های آموزشی کار کرده و از پرداختن به مسائل پرورشی باز ماند‌ه‌اند. کمتر مدرسه‌ای را می‌توان پیدا کرد که بر ابعاد شخصیتی بچه‌ها کار کند. از اکثر مدیران مدارس، اگر بپرسیم که برای رشد شخصیتی بچه‌ها چه برنامه‌ای درنظر دارند، نهایتا از چند سخنرانی و اردوهای دسته‌جمعی نام می‌برند. حالا چنین بی‌برنامگی را بگذارید در کنار این مسأله که افراد تا زمان دیپلم یعنی 18سالگی بهترین زمان را دارند برای این‌که بتوانند روی شخصیت خود کار کنند و درست تربیت شوند. در سطوح بالاتر، مثل دانشگاه هم که بهتر است حرفی نزنیم چون وضع آن مشخص است و جای خالی پرداختن به شخصیت افراد و تربیت درست در همه جا دیده می‌شود.
حالا با این اوضاع و بعد از این‌که از نهادهای رسمی ناامید شدیم به نهادهای غیررسمی و در اصطلاح به نهادهای مدنی می‌رسیم که می‌توانند نقش موثری داشته باشند. اما بازهم در این رابطه ما با مشکل مواجه هستیم. شما در نظر بگیرید که در ماه خرداد هستیم و تا شروع تعطیلات تابستانی بچه‌ها، چیزی نمانده است. بچه‌ها در تابستان نزدیک به‌هزار ساعت وقت آزاد دارند که می‌توانند از آن بهترین استفاده را ببرند. اما شما کدام ارگان یا نهادی را می‌شناسید که خود را برای چنین ساعت‌های ارزشمندی آماده کرده باشد و بخواهد به بچه‌ها مسائل مهم را آموزش بدهد؟ آن هم نه از طریق آموزش‌های مستقیم که همیشه کسل‌کننده بوده بلکه از طریق آموزش‌هایی که بتواند روی بچه‌ها و شخصیت آنها تأثیر بگذارد. نسل جدید ساعت‌های فراغت خود را در خیابان‌ها یا در دنیای مجازی سر می‌کند و وارد آموزش‌های غیررسمی می‌شود که از گروه همسالان دریافت می‌کند. در صورتی‌که ما نهادهای مدنی زیادی داریم که می‌تواند یک نسل درست به ثمر برساند اما حتی نهادهای مدنی ما هم یک روش تربیتی استاندارد ندارد و آشفتگی و بی‌برنامگی در آن موج می‌زند. به همین دلیل معتقدم اگرچه تک‌تک نهادها در جامعه ما قدرت این را دارند که افراد را به بهترین شکل تربیت کنند اما نداشتن یک سازوکار اصولی و دور بودن از فضای استاندارد جهانی باعث شده تا هیچ‌کدام تأثیر چندانی نداشته باشند و گروه‌های دوستی و وسایل ارتباط‌جمعی تبدیل به مهم‌ترین الگوی نسل امروز ما شوند.

 


تعداد بازدید :  150