آلودگی دریا، هوا و خاک به دلیل استخراج نفت و گاز
استان بوشهر با 707 کیلومتر ساحل مشترک با خلیج فارس، این منبع سرشار نفت و گاز و وجود نیروگاه هستهای و زمینهای پهناور نخل، یکی از مهمترین استانهای ایران است؛ از این رو پربیراه نیست که پایتخت انرژی ایران لقب بگیرد. اما میادین بزرگ نفت و گاز شبیه شمشیر دولبهای است برای مردمان بوشهر.
اقتصاد بوشهر وابسته به شرکتهای نفت و گاز است و همین وابستگی گوی سبقت را از صنعت دیرینه مردمان بوشهر یعنی صیادی ربوده است؛ چه آنکه ضایعات و پسماندهای نفتی وارد خلیج فارس میشوند و ساکنان ماهیگیر بوشهر را در 707 کیلومتری دریا با کاهش شدید جمعیت ماهیان روبهرو کردهاند. وجود پالایشگاه پارس جنوبی، عسلویه و کنگان نه فقط جمعیت ماهیان را تحتتاثیر قرار داده که آسمان را هم نشانه گرفته است. آلودگی هوا ناشی از دود غلیظ پالایشگاهها زندگی را در برخی از مناطق این استان برای مردمانش سخت کرده است.
طبق تحقیقات اساتید دانشگاه
تربیت مدرس و سازمان تحقیقات و آبخیزداری وزارت جهاد کشاورزی بیشترین آلودگی دریا در پایینترین حد جزر و در اعماقی است که بیشترین برداشت نفت در آنجا انجام شده است. این پژوهشها نشان میدهد که وجود منابع عظیم نفتی در خلیج فارس تهدیدی برای محیطزیست سواحل ازجمله ساحل بوشهر بوده است. حجم بالای عملیات اکتشاف، استخراج، بارگیری نفتکشها و تردد آنها در منطقه منجر به آلودگی بیش از حد دریا شده است. همچنین 8سال جنگ تحمیلی و همینطور جنگ خلیج فارس در سال 1991 تاثیرات شدیدی بر محیطزیست دریا گذاشته است؛ جنگهایی که مکررا موجب حمله به سکوها و چاههای نفتی و نشت نفت به دریا بود. حال در این وضع وخیم آلودگی، استان بوشهر با داشتن 707 کیلومتر مرز دریایی با همسایگان عرب یکی از آلودهترین نقاط خلیج فارس است و لکههای بزرگ نفتی را در بسیاری از نقاط این دریا در مرز بوشهر میتوان دید؛ لکههایی که درصد بالایش حاصل استخراج نفت در کشورهای همسایه است. براساس این گزارش تاثیر تودههای نفتی در سواحل ماسهای آنقدر است که این لکهها در این سواحل با سرعت تا عمق زیادی نفوذ میکنند و تجمع سنگین نفت یک نوع سنگفرش آسفالتی را تشکیل میدهد. اما آلودگی دریا و سواحل تنها تبعات منفی پالایشگاههای گاز و نفت در استان بوشهر نیستند. آلودگی هوا در منطقه نفتخیز عسلویه بنا به اظهارنظر مسئولان استان عوارض تنفسی و پوستی برای مردم ساکن این منطقه به ارمغان آورده است. براساس آمار سازمان استاندارد، هوا در عسلویه بوشهر 15 برابر کثیفتر از هوای تهران است و بوی گاز در بسیاری از مواقع و در بسیاری از نقاط این منطقه برای مردم آزاردهنده و صدالبته خطرناک است. حتی رئیس انجمن صنفی کارشناسان ایمنی و بهداشت کار کشور به خبرگزاری خبر آنلاین گفته بود که این آلودگیها ناشی از احداث و بهرهبرداری از مجتمعهای نفت و گاز در منطقه عسلویه است و دیر یا زود دیگر سکونت در این منطقه به خاطر عوارض تنفسی و پوستی خطرناک خواهد بود. تبعات استخراج نفت و گاز فقط به آسمان و دریا محدود نمیشود که خاک استان بوشهر در بسیاری از مناطق نیز آلوده شده است. براساس گزارش تحقیقی و پژوهشی دانشگاه خوارزمی، غلظت عناصر بالقوه سمناک آرسنیک، کبالت، کروم، مس، مولیبدن، نیکل، وانادیم، کادمیم، سلنیم، سرب و روی همراه با هیدروکربنهای آروماتیک
چند حلقهای کل برای 126 نمونه خاک آلوده مناطق نفتی استان بوشهر بررسی شد و مشخص شد که حدود 18درصد نمونههای خاک غلظت بیشتر از بیشینه مجاز آلودگی دارند. نتایج عامل آلودگی(CF) نشان داد که عناصر مس، مولیبدن و سرب آلودگی بسیار زیاد دارند. محاسبه عامل غنیشدگی(EF) نشان داد که عناصر آرسنیک، کادمیم، مولیبدن، سرب، مس و روی براساس مقدار زمینه و شیل میانگین ضریب غنیشدگی بیشتر از 2 دارند که نشاندهنده نقش فعالیتهای انسانزاد در غنیشدگی این عناصر است. همچنین مشخص شد که نقش آلایندههای نفتی و فعالیتهای انسانزاد بیشتر از عوامل دیگر در رهاسازی عناصر نامبرده و آلودگی خاک در برخی قسمتهای صنعتی استان بوده است.
فاضلابهایی که به دریا میریزد
استان بوشهر همچون سایر استانهای ایران با مشکل عمده زباله روبهرو است. با این تفاوت که بوشهر به دلیل داشتن 707 کیلومتر ساحل دریا معضل پسماند زبالههایش به دریا ختم میشود. استان بوشهر به واسطه داشتن کارخانجات صنعتی فراوان و غیراستاندارد بودن سیستم دفع زباله این کارخانهها با معضل بزرگی روبهرو است. پمپاژ بیوقفه زبالههای صنعتی به دریا بیماریهای خطرناکی برای ماهیان و انسانهایی که با دریا روزگار میگذرانند یا حتی در آن شنا میکنند ایجاد کرده است و این تنها پمپاژ زبالههای صنعتی نیست که دریا را آلوده کرده است. نداشتن سیستم فاضلاب شهری استاندارد، فاضلاب خانهها و بیمارستانها را نیز به دریای بوشهر سرریز میکند. حتی بنادری همچون گناوه، دیلم و بوشهر که تصفیهخانه فاضلاب دارند نیز با این مشکل روبهرو هستند. زیرا این
تصفیه خانهها هنوز تکمیل نشدهاند و قادر به جلوگیری از ورود فاضلاب به دریا نیستند. مدیرکل سازمان محیطزیست بوشهر نیز سرازیر شدن فاضلاب در اطراف تصفیهخانه شهر بوشهر در سه راهی عالیشهر را منجر به رشد بیشهزار، تجمع جانوران و حشرات میداند و میگوید:«ایجاد چشماندازی نامطلوب و بوی مشمئزکننده فاضلاب از منظر زیستمحیطی مشکل آفرین شده است. تجمع زباله و فاضلاب در جاده نیروگاه و همچنین عدم کارایی لازم سیستمهای تصفیهخانه بیمارستانها که فاضلاب را بهطور اصولی تصفیه نمیکنند، منجر به آلودگی محیط شده است. همچنین تخلیه فاضلابهای بهداشتی از طریق کانال روان آبهای سطحی به دریا نیز آلودگی دریا را در پی دارد. در عین حال استفاده غیرقانونی در برخی از شهرهای کشور از فاضلاب بهداشتی، برای آبیاری زمینهای کشاورزی باعث بیماری و بهخطر افتادن سلامت شهروندان شده است.»
وخامت اوضاع بهحدی است که آذرماه سال گذشته کمیته آلودگی آب و فاضلاب استان بوشهر با هدف جلوگیری از آلودگی آب با حضور نمایندگان شرکتهای آب و فاضلاب شهری،
آب منطقهای، آب و فاضلاب روستایی، شهرداری، مدیریت پسماند، صنعت معدن و تجارت، بنادر و کشتیرانی، جهاد کشاورزی و بهداشت و درمان و آموزش پزشکی تشکیل شد اما آیا این کمیته در این چند ماه توانسته عملکرد موفقی داشته باشد؟
صید ترال، ضربهای بر محیطزیست دریایی
ماهیگیری به شیوه سنتی برای بعضی از صیادان ظاهرا دندانگیر نیست. از این رو روش ماهیگیری ترال اختراع شد. تورهای بزرگ ماهیگیری با سوراخهای ریزی که هر موجود زندهای را در دل دریا شکار میکند و میبلعد. این تورهای بزرگ کف دریا را نیز جارو میکند. از خرچنگ گرفته تا ماهیان کوچک و ریز. صیادانی که به این شیوه صید میکنند، تور ترال را بالا میکشند و محتویاتش را خالی میکنند اما درنهایت شاید درصدی از شکارشان را بردارند. یعنی ماهیان قابل خوردن را برمیدارند و سایر آبزیان را مرده به دریا بازمیگردانند. شیوهای بیرحمانه که خطری بزرگ برای حیاتوحش دریایی منطقه است.
ترال را برای این ابداع کردند که میگو را در اعماق بیشتر از 200متر شکار کنند. خود ترال چند نوع دارد. ترال میانی برای صید ماهیانی مانند ماهی تن است و ترال کف برای صید ماهیان کفزی چون ماهی مرکب. اما این تورها موجب آشفتگی و برهم خوردن توازن در زندگی دریایی میشوند. در ویکیپدیا درخصوص آسیبهای زیستمحیطی این روش ماهیگیری نوشته شده: از آنجا که
ترال کف شامل کشیدن ابزار سنگین ماهیگیری در کف دریاست، میتواند تخریبهایی در مقیاس بزرگ در کف اقیانوسها ایجاد کند، از آن جمله شکستن مرجانها، خسارت به زیستگاه و حذف جلبکهای دریایی است. مهمترین اجزای تاثیرگذار ترال تختههای صید هستند که میتوانند چندین تن وزن داشته باشند، شیارهای عمیقی در کف دریا ایجاد کنند و ساختار زنجیر پایینی نیز که معمولا به لبه پایین تور متصل بوده وهمیشه با کف دریا در تماس باقی میماند. بسته به نوع ساختار زنجیر پایینی، ممکن است سبب جابهجایی سنگهای بزرگ یا تختهسنگها شده، آنها را همراه با کشیدن تور، برهم بزند یا به موجوداتی که حرکتی از خود ندارند، صدمه بزند و همچنین رسوبات بستر را برهم بزند. این اثرات باعث کاهش تنوع گونهها و تغییرات زیستمحیطی به سمت رشد موجودات زنده فرصتطلب میشود. یک تور ترال کف میتواند در هر ساعت بیش از ۱۰ برابر میزان آلودگی جامدات معلق در آب نسبت به مواد معلقی که منتج از همه فاضلابهای شهری، صنعتی، ماشینهای لایروبی رودخانه و عملیات دفع میشود را ایجاد کند. کمترین اثرات غیرقابل مشاهده آنها هم انتقال مداوم مواد آلی آلاینده به زنجیره غذایی دریایی است. این روش خود یکی از دلایل کوچ نهنگها و دلفینها از سواحل خلیجفارس است. درحالی که اکثر کشورهای دنیا این شیوه صید را غیرمجاز کردهاند متاسفانه در بوشهر روزبهروز طرفداران بیشتری پیدا میکند.