شماره ۵۷۳ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۵ خرداد
صفحه را ببند
دانش و فرهنگ ما دل‌ها و اندیشه‌ها را می‌گشاید

احمدرضا  دالوند

فرهنگ ما آن درخت تنومند و بالنده‌ای است که ریشه در ژرفای زمین و زمان دارد و در برابر طوفان‌ها ایستاده و خم نشده است. ایران با این درخت گشن و بارآور خود بارها دچار خیره سری‌ها و ویرانگری‌ها شده و آفرینش‌های هنری و فرهنگی گرانمایه ما به دست فرومایگانی به آوارغارت رفته است. ملتی که بر سر دانشگاه جندی‌شاپور در 1700‌سال پیش از این می‌نویسند:«شمشیرهای ما مرزها را می‌گشاید و دانش و فرهنگ ما دل‌ها و اندیشه‌ها»، چگونه می‌تواند فرهنگ و روش زندگی خود را به دست فراموشی سپارد؟ جندی‌شاپور بهترین مرکز تحقیقاتی جهان در دوران ساسانی بود. بسیای از دانشمندان از ملیت‌های مختلف مخصوصا نسطوری‌ها در آن‌جا گردهم آمده بودند و بسیاری از کتاب‌ها به دستور خسرو اول به فارسی ترجمه شده بود. جندی‌شاپور با برخورداری از کتابخانه‌های بزرگ و معتبرش، در عصر خود بزرگترین مرکز فرهنگی محسوب می‌شد. دانشجویان و استادان از اکناف جهان بدان روی می‌آوردند.
مسیحیان نسطوری در آن دانشگاه پذیرفته شدند و ترجمه سریانی‌های آثار یونانی در طب و فلسفه را به ارمغان آوردند. بیمارستان و مدرسه جندی‌شاپور در تاریخ فرهنگی ایران‌زمین اهمیت بسیار دارد. به تصریح اغلب منابع تاریخ پزشکی دوره اسلامی، این مرکز علمی در انتقال دانش پزشکی یونانی، ایرانی و هندی به عالم اسلام سهم فراوانی داشته‌ است.در آن روزگار جندی‌شاپور، شهری جهانی بود و از هر تعصبی آزاد. اما شهر «اِدِسا» در یونان، شهری صرفا یونانی به شمار می‌آمد. شاپور اول، همزمان با بنیان نهادن شهر، جمعی از صاحبان حرفه‌های گوناگون و به‌ویژه طبیبان حاذق را از قسطنطنیه به جندی‌شاپور آورد. ابن‌عربی نیز اشاره کرده ‌است که گروهی از پزشکان یونانی به ترویج طب بقراطی در جندی‌شاپور پرداختند. این گزارش‌ها پیشینه آموزش پزشکی را در جندی‌شاپور به حکومت شاپور اول باز می‌گرداند.
دو حادثه دیگر بر رشد علمی جندی‌شاپور و نفوذ آموزه‌های یونانی در این مرکز افزود نخست آن‌که در ۴۸۹ میلادی امپراتور زنون، در پی حکم تکفیری که پاپ در باب نسطوریان صادر کرده بود، مدرسه دینی و پزشکی را بست و دانشمندان یونانی به جندی شاپور کوچیدند و بدین‌سان از قلمرو امپراتوری روم به پادشاهی ساسانی پناه بردند.
حادثه دیگر در پی سختگیری یوستی‌نین، امپراتور روم (۵۲۷ ـ۵۶۷ میلادی)، بر نوافلاطونیان و بستن فرهنگستان آتن در ۵۲۹ میلادی رخ داد.
در نتیجه، هفت حکیم نوافلاطونی آتن را ترک گفتند و به امید دیدار پادشاهی مطابق با آرمان جمهوری افلاطونی، به دربار انوشیروان روی آوردند. در دانشگاه جندي‌شاپور که طب، فلسفه، حکمت، رياضيات و نجوم تدريس می‌شد بیمارستانی هم تاسیس شد و آن‌قدر شهرت و اهمیت یافت که پس از اسلام همچنان به فعالیت خود ادامه داد و دانشمندان بزرگی از آن به‌عنوان طبیب برخاستند. اين دانشگاه 300سال به عمر خود ادامه داد. بنا به نوشته نويسندگان عصر اسلامي، اطباي اين بيمارستان داروهاي شفابخشي مي‌ساختند. حتي کنگره‌هاي علمي نيز در اين بيمارستان و دانشگاه برپا مي‌شد. مجلس مشاوره در دانشگاه گندي شاهپور در دوران انوشيروان چند بار تکرار شد.
ذبيح‌اله صفا در کتاب تاريخ ادبيات ايران مي‌نويسد، شاپور دوم که به تيادروس، پزشک مسيحي، علاقه و اعتماد زيادي داشت، کليسايي به نام او ساخت و بسياري از لژيونرهاي به اسارت درآمده روس را به خاطر او آزاد کرد (تاريخ ادبيات ايران، دکتر ذبيح‌اله صفا، جلد اول، ص 97.)
در لحظات پایانی عمر گرانقدر پروفسور حسابی، پزشکان به این نتیجه رسیده بودند که معالجه دیگر اثری ندارد و حتی به ماسک اکسیژن نیز امیدی نبود، اما شگفتی و حیرت پزشکان و متخصصین بیمارستان کانتونال دانشگاه ژئو که نقل محافل علمی شده است، به هنگامی ربط دارد که پروفسور حسابی در واپسین دم حیات، از آنان تقاضای کتاب کرد. پس از آن، همه شاهد تسکین پروفسور حسابی در آخرین مطالعه با کتاب در واپسین دم حیات‌اش بودند... آورده‌اند، ابوریحان بیرونی هم در واپسین لحظات عمرش کتاب می‌خوانده. این عبارت ماندگار از ابوریحان است: « بدانم و بمیرم بهتر است یا این‌که ندانسته بمیرم»؟

 


تعداد بازدید :  145