سپید ه اکبرپوران عضو هیات مدیره انجمن جامعه شناسی
سالهاست که متخصصان و صاحبنظران نسبت به خلأ آموزش مهارتهای زندگی در نظام آموزشی هشدار میدهند. پژوهشهای انجام شده نیز بر پایینبودن سطح مهارتهای زندگی در بین دانشآموزان صحه میگذارند. حالا بعد از چندسال نظام آموزشی، هیکل کند و بروکراسی پیچیدهاش را تکان داده تا واکنش مناسبی به این وضع نشان بدهد. نتیجه تلاشها و کوششها شده است کتابی با عنوان آداب و سبک زندگی(مشترک دختران و پسران) با ضمیمههایی ویژه دختران و پسران. هرچند ایده خوبی در پس این اقدام نهفتهاست و تلاش برای اجراییکردن آن جای تقدیر و تشکر دارد، اما نباید از ضعفهای اجرایی و عملیاتی آن غافل شد. نقاط ضعف این درس را از دو بعد میتوان بررسی کرد؛ یکی از منظر محتوای کتاب و دوم از منظر شیوه انتقال مضامین.
محتوای کتاب، همانطور که از نام آن پیداست، از «مهارتهای زندگی» دور شده و بهسمت «آداب و سبک زندگی» حرکت کردهاست؛ عنوان مندرآوردیای که مبانی نظری آن چندان روشن نیست. ابهام عنوان خود را در محتوای کتاب هم نشان دادهاست. طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، مهارتهای زندگی شامل 10 مورد مهارت تصمیمگیری، حل مساله، تفکر خلاق، تفکر نقادانه، برقراری رابطه موثر با دیگران، برقراری روابط بینفردی سازگار، خودآگاهی، مدلی با دیگران، رویارویی با هیجانها (غم، خشم و...) و رویارویی با استرسها میشود. کتاب بخشهایی از این مهارتها را پوشش میدهد. برای مثال، ذیل عنوان «من کیستم؟» و «خودآگاهی چیست؟» به بحث خودآگاهی میپردازد یا تحتعنوان «خشم خود را چگونه کنترل کنیم؟» به کنترل بخشی از هیجانات میپردازد اما در بخشهای دیگر از مهارتهای زندگی عبور کرده و وارد مباحثی مانند اعتیاد (در ضمیمه ویژه پسران) و آداب پوشش و آراستگی (در ضمیمه ویژه دختران) میشود. حال پرسش این است که این جرح و تعدیل در محتوا براساس چه اصولی شکل گرفتهاست؟ چرا پرداختن به مسأله اعتیاد (برای پسران) نسبت به سایر مهارتهای زندگی (ازجمله مهارت تفکر انتقادی، حل مسأله و...) در اولویت قرار گرفته است؟ اگر قرار است اولویتبندی سازمان جهانی بهداشت را ناکامل بدانیم، حتما مطالعات عمیق و دلایل محکمی برای اولویتبندی خود خواهیم داشت. اما آیا بهراستی چنین است؟ نکتهای که ما را نسبت به مبانی نظری این اقدام مشکوک میکند، اختصاص آموزشهای پیشگیرانه اعتیاد به پسران است. درحالیکه کارشناسان نسبت به افزایش اعتیاد در بین زنان هشدار میدهند، نظام آموزشی، برای انحصار آموزشهای پیشگیرانه به پسران چه مبنایی میتواند داشته باشد؟ آیا نظام آموزشی منتظر است تعداد قابلتوجهی از زنان و دختران دچار اعتیاد شوند تا خود را در قبال آنان مسئول بداند و وارد عمل شود؟
جدا از این تمایزگذاری عجیب، نحوه انتقال مضامین نیز جالبتوجه است. در زمینه مواجهه با مسائل اعتیاد بسیار کلیشهای و بازاری است. دانشآموز با محتوایی مواجه است که بارها و بارها از صداوسیما و سایر رسانهها و نهادهای دولتی شنیدهاست. در صفحه 24 کتاب ویژه پسران میخوانیم، «اعتیاد علاوهبر عوارض جسمانی و روانی دارای پیامدهای خانوادگی، اجتماعی و اقتصادی است که هم خانواده و هم مردم و دولت را گرفتار میکند.» عبارتهایی از این دست در کتاب بسیار است، اما آیا چنین محتوایی برای دانشآموز جذابیت خواهد داشت؟ نوجوانی که در سن بلوغ قرار دارد و فارغ از محتوا در برابر هر نوع پند و موعظه مستقیم مقاومت میکند، چه ارتباطی با این کتاب برقرار خواهد کرد؟ یک عبارت کلیشهای و نخنما کافی است تا اعتبار کل کتاب نزد دانشآموز خدشهدار شود و به سایر مضامین و محتواها نیز به دیده شک و بیاعتمادی نگاه کند. یعنی واقعا ما میخواهیم با این عبارات مستقیم و کلیشهای نگرش یا رفتار دانشآموزان را تغییر دهیم؟ ما با چه شناختی از مخاطب دست به تدوین این کتاب زدهایم؟ بنابراین با کتابی مواجه هستیم که هم از حیث محتوای انتخابی و هم از حیث شیوه انتقال محتوا با ضعفهای جدی مواجه است و در کل حس میشود کتاب بدون توجه به مطالبه، نیاز و حساسیتهای خاص دانشآموزان تدوین شده است.