شهربانو امانی نماینده سابق مجلس
موضوع چالشهای تربیت نسل، موضوعی نیست که تنها مختص کشور ما باشد. در کشورهای پیشرفته نیز این مسائل وجود دارد، اما توانستهاند تا حد زیادی، جلوی مشکلات تربیتی نسل جوان را بگیرند.
وقتی جامعه درحال توسعه و پیشرفت است، این توسعه، همهجانبه است. نقدهاییکه ما به نسل جدید وارد میکنیم و انتقال فرهنگ بیننسلی را انتظار داریم، این است که هر نسلی میخواهد فرزندانش را مثل خودش تربیت کند. نسل دوم، آینه نسل پیشین میشود. در شکلگیری فرهنگ تربیتی یک نسل، مخصوصا در هزاره سوم و با انفجار دانش و اطلاعات و رسانهها، آینهای است که منتقد خود ما و نسل پیشین خود میشود. ما درواقع با نقدی که بر نسل جوان میکنیم، خودمان را زیرسوال میبریم. وقتیکه خانواده، هستهای شد، نهادهای فرهنگی و اجتماعی، مثل مهدکودک، مدارس، رسانهها، اماکن عمومی، سینما، تئاتر و همه ارکان جامعه، مکمل خانواده هستهای میشوند. به این معنا که معمولا نهادهای اجتماعی، فرهنگی و مدنی، در کنار خانوادهها و درجهت کمک به آنها قرار میگیرند تا نسل جوان را از تصمیمگیری برای خود و خواستههایش بازدارند و مانع تفکر آزاد آنها شوند.
اگر ما اینگونه تصور کنیم که فرزندانمان را مثل خودمان تربیت کنیم، نباید دغدغه پیشرفت جامعه را داشته باشیم.
مگر میشود در عصری که مبادله دانش در کمتر از یک دقیقه، میسر میشود، از نسل جوان انتظار تبعیت تام از نسل پیشین را داشت؟ نسل ما، آرمانهایی را داشت که براساس آن آرمانها، حرکت میکرد. اما ما برای حرکت نسل بعد از خود، چه بستری را آماده کردیم؟ ما نمیتوانیم انتظار بهترین خروجیهای تربیتی را داشته باشیم، درحالیکه جامعه پر از ریا، تزویر و دروغ است. جامعهای که برخی از آرمانهای آن، خدشهدار شده است نمیتواند اینگونه باشد که نهادهای فرهنگی، اجتماعی و مدنی تنها بعضی چیزها را به نسل جدید، القاءکنند و اجازه تفکر، تصمیمگیری و تصمیمسازی را به آنها ندهند. ما هر مسیری را برای فرزندانمان طراحی کردیم، آنها همان مسیرها را رفتند. قریب بهاتفاق فرزندانمان فرصت و اجازه تعریف آرمان را نداشتند؛ چراکه ما این اجازه را به آنها ندادیم و خواستیم آنگونه که ما میخواهیم، فکر کنند، آنطور که ما میخواهیم بپوشند، حرف بزنند و زندگی کنند. اگر قرار بود که انسانها همگی یکشکل و متحد باشند، خداوند این اندازه انسانهای متفاوت خلق نمیکرد. همانطور که اثر انگشت هیچکدام از ما شبیه هم نیست، طبیعتا خلق و خو، اخلاق و خواستههای هیچکدام از ما هم مثل یکدیگر نیست. لذا نهادهایی که همه باهم در کنار خانواده میآیند تا خروجی تربیتی نسل جدید، متحدالشکل باشد، نمیتوانند تأثیر مثبتی در حل چالشهای تربیتی داشته باشند. کشور اتحاد جماهیر شوروی، بعد از 80سال یکسانسازی، چون همذاتپنداری با نوع انسان نداشت، به بیراهه رفت. اکثر نهادهای فرهنگی و مدنی، مثل صدا و سیما، در سمت خانواده هستند تا جلوی خواستههای نسل جدید را بگیرند. آیا ما نسلی را تربیت میکنیم که مثل 30سال پیش بیندیشد؟ آیا ما مثل پدران و مادرانمان اندیشیدیم؟ حضرت علی(ع) فرمودند که فرزندانتان را برای زمان خودشان تربیت کنید. آیا ما فرزندانمان را برای هزاره سوم تربیت میکنیم؟
من گمان میکنم ما نتوانستیم شرایط خوبی را برای نسل جوانمان مهیا کنیم، شرایط آرامشبخشی که بتوانند در آن، آرمانهای نسلشان را تعریف و تبیین کنند، و بهرغم آنکه همه ما و همه نهادهای تربیتی، فرهنگی و مدنی دست به دست هم دادند تا نسل جوان مثل ما بیندیشد، اما نسل جدید، مثل ما نمیاندیشد، بلکه بهتر از ما میاندیشد و چه بسا با دانش و بینشی بهتر میاندیشد.
در نهایت، باید این نکته را مطرح کنم که نهادهای مدنی و فرهنگی، پیش از تربیت نسل جوان، باید از خود آنها بپرسند که چه میخواهند. چراکه در هر جامعهای و در هر زمانی، اگر تربیت، حکمی و دستوری و از بالا باشد، در طولانی مدت، تاثیرگذاری مقطعی خواهد داشت و مشی و منش تحمیلی، روزی از بین خواهد رفت.