شماره ۵۷۲ | ۱۳۹۴ دوشنبه ۴ خرداد
صفحه را ببند
آنگاه که شمشیر یک زن از نیام به در می‌آید
جدال شاهزاده و بی بی
روایتی مصور از نخستین رویارویی مکتوب جنسیتی زنان و مردان در ایران

در میانه مناظره‌ای مکتوب که میان «شاهزاده»ای گمنام و بی‌بی خانم استرآبادی درباره جایگاه زن در عصر قاجار درگرفته است، شاهزاده، بازنده‌ای مطلق است. منطقی که او بر آن اساس، پندها و اندرزهای خود را استوار ساخته، به اندازه‌ای سست و کم‌مایه است که در رویارویی با استدلال‌های یک زن باهوش، یک «شرمساری تاریخی» برای مردان به جای گذاشته است. بی‌بی خانم استرآبادی به اندازه‌ای هوشمندانه به نصیحت‌های شاهزاده گمنام ماجرای ما پاسخ داده است که نمی‌توان به تحسینش زبان نگشود. او پیروز این آوردگاه تاریخی است! این زن روشنفکر در میانه‌های عصر قاجار، البته از یک برتری در میانه این دعوا به خوبی بهره جسته است. شاهزاده گمنام، رساله تأدیب النسوان را در دوره محمدشاه قاجار تالیف کرده است. بی‌بی اما در سال‌های پایانی ناصرالدین شاه قاجار، پسر محمدشاه، کتاب معایب الرجال را در پاسخ به او نگاشته است. شاهزاده دعوا را شروع کرده اما بی‌بی در زمانی به او پاسخ داده است که احتمالا دیگر شاهزاده‌ای در میان نبوده است که به بی‌بی پاسخ دهد. کوشیده‌ایم به روایت تصویرهایی البته تزیینی! برخی پندهای شاهزاده به نسوان و در برابر، پاسخ‌های بی‌بی، احتمالا به نمایندگی از جماعت نسوان! را رودرروی هم بگذاریم ... داوری و ارزیابی با مخاطب امروزی ...

شاهزاده/ زن [بر سر سفره] باید از شوهر دور بنشیند.
بی‌بی/ این هم همان فرض خدمتکاری‌ست که پیش خود خیال کرده ... والا الفت و محبت و عاشقی و معشوقی با این رسم و این قسم [،] اختلاف کلیه دارد که به هیچ قسم تصور نمی‌توان نمود. خداوند هوش کرامت فرماید.
        ضیافت ناهار /  عکس/ آنتوان سوروگین

شاهزاده/ اگر مردی دست زن خود را بگیرد و بخواهد در آتش اندازد و آن ضعیفه باید مطیعه باشد، ساکت و خاموش باشد ابا و امتناع ننماید.
بی‌بی/ به‌به مولانا تو با این فهم و ذکا اگر کتابی نمی‌نوشتی چه می‌شد! خواهران گوش به پند و اندرزهای نویسندگان تادیب‌النسوان و افرادی از این قبیل ندهید. این مربیان زنان که خود را نادره دوران می‌دانند بهتر است که به اصلاح صفات رذیله خود برآیند، آنان می‌دانند که این نصایح برای تادیب ما نیست و برای اثبات ظالم بر مظلوم است، این مربیان نه‌تنها برای ما کاری انجام نداده‌اند که مملکت را هم به نیستی کشانده‌اند، ما که در حرم اندرون و کنج مطبخ بودیم، پس این همه فساد را اینان برپا کردند.
       عکس/ گنجینه عکس‌های تاریخی ایران به کوشش ایرج افشار

شاهزاده/ زن باید قدم‌ها را آهسته بردارد و سخن را نرم و ضعیف بگوید، مثل کسی که از ناخوشی برخاسته باشد.
بی‌بی/ بلی، این زن از برای مردی خوب است که امیرکبیر باشد یا خونخوار و شریر، مردم‌آزار و نکته‌گیر و کار خانه همه مردانه و بیرون خانه و زن هم عقیم نه کار خانه و نه اولاد و نه شغل شبانه و روزانه، قطعا مواظبت مرد نماید و مرد هم یا اهل عیش نباشد یا اگر هم باشد بیرون خانه عیش نماید. و الا زن بیچاره مردم رعیت با این همه کارهای بسیار مشکل و دشوار باید طرف میل مرد هم باشد، چگونه می‌تواند این قسم رفتار و مواظبت کند؟ چون عبد ذلیل در خدمت رب جلیل.
  عکس/ آنتوان سوروگین

شاهزاده/ رستگاری زن در فرمانبرداری از شوهرش است.
بی‌بی/ اما ‌ای خواهران دینیِ من در صورتی این نصیحت‌ها را بجا بیاورید که شوهر مومن و صالح پیرامون معصیت نگردد و با زن خوش‌سلوکی و مهربانی نماید تکلیف مالایطاق نفرماید. بهانه‌جویی و ایرادگیری پیشه خود نکند. سفاکی بی‌باکی را شعار خود نداند. لجباز و رفیق‌باز، از خانه فراری نباشد. زن‌دوست نه امردباز باشد و یا آن‌که چون مردان بی‌غیرت بدون جهت زن طلاق دهد. اگر بدین صفات متٌصف نشد البته هر چه زودتر بهتر در خلاصی خود سعی نمایی که هر چه زود خلاص شوی دیر است تا جوانی و پیر نشده[ای].
     پیک نیک مردانه  به سبک و سیاق قاجاری

شاهزاده/ زن نباید از شوهرش چیزی بخواهد، مگر این  ‌که شوهر خودش لطف کند.
بی‌بی/ «مرد ... دو زني را حكايت كنند كه دو مهره آبي داشت يكي را به اين زن، ديگري را به زن ديگر داده بود و هيچ‌كدام از مهره يكديگر خبر نداشتند. در حضور ايشان ... مي‌گفت: مهره آبي پيش هر كدام از شماست جان من هم در آنجاست. آن دو زن ساده هميشه خوشحال و از شوي راضي بودند. همان‌طور كه واضح و مبرهن است: چنين كند عدالت گروهي از مردان. كه به درد عمه‌شان مي‌خورد.» «...در اين زمان مردي كه عدالت نمايد اكسير اعظم است. اگر بعضي از مردان بخواهند عدالت كنند مثل صاحب گوي مهره عدالت مي‌كنند و آن مكر است نه عدالت. اگر چه مردان... مكر را تماما از زنان مي‌دانند اما به دليل و برهان معلوم مي‌شود كه مكر زنان هم از مردان است. اگر مكري بدانند از ايشان آموخته‌اند!»
      عکس/ آنتوان سوروگین

شاهزاده/ باید زن در سر خوان و در زبر سفره نان دو زانو نشیند و سه‌انگشتی غذا بخورد و حرف نزند و صدا نکند و جواب کسی را نگوید.
بی‌بی/ از روی مروت و انصاف بنگرید، زمانی که با چندین طفل کوچک و بزرگ بر سر خوان و سفره نان این قسم رفتار عیان نمایند دیگر آن اطفال بر سر سفره ظرفی باقی می‌گذارند یا فرصت به کسی در غذاخوردن می‌دهند؟ اگر زن ساکت باشد، آن بچه‌گان کاسه خورش را در افشره می‌ریزند یا افشره را بر سر پلو نثار می‌کنند، زن هیچ نگوید یا برود پیش، سر بگذارد در گوش بچه بگوید بابایت به قربانت، آرام بگیر و بنشین و حرف مزن. اطفال زندگانی را بر او و مرد حرام و طعام را تمام می‌کنند، باید زن و مرد با بعضی اطفال خُرد گرسنه بمانند و ظروف شکسته.
      عکس/ آنتوان سوروگین

شاهزاده/ زخم زبان [نسوان] بدتر از زخم سنان است.
بی‌بی/ حق است اين سخن، حق نشايد نهفت ... «آنچه زخم زبان كند با مرد/ هيچ شمشير
 جان ستان نكند» اما از روي انصاف در هيچ عهد و زماني و در هيچ زمين و مكاني به كسي مثلا شده است كه گفته باشد قربانت بگردم او در جواب بگويد زهرمار؟ تا مرد خود صدمرتبه زخم زبان به زن چندان نزند و زن را ملجاء نكند، زن يك مرتبه جواب زشت ندهد. «جواب هر جفنگي يك جفنگ است/ كلوخ‌انداز را پاداش سنگ است!»
 عکس/ کتابخانه بریتانیا


تعداد بازدید :  212