امین الله رشیدی خواننده و آهنگساز
برخی از هنرمندان عرصه موسیقی بر این باورند که آهنگسازی در این دوره به رکود و بنبست
رسیده است و به آن شکلی که باید در این زمینه نتوانستهایم به نقاط درخشانی دست یابیم. من هم با این مسأله موافقم که مقوله آهنگسازی درحال حاضر در رکود و آشفتگی قرار گرفته است که شاید بتوان مهمترین دلیل آن را نبود خلاقیت در این زمینه عنوان کرد. البته به خاطرم هست که استاد فرهاد فخرالدینی هم پیشتر به این نکته اشاره کرده بود که خلاقیت در موسیقی امروز ما مرده و رو به زوال رفته است. اگرچه امروز تعداد خوانندگان خوب و خوش قریحه در حوزه موسیقی کم نیست ولی این هنرمندان بداقبالند؛ زیرا در شرایطی فعالیت میکنند که نه آهنگساز خوب به آن شکل وجود دارد و نه حیطه ترانهسرایی ما از قوت و قوام برخوردار است. روی این اصل است که معتقدم امروز در حوزه موسیقی با نوعی رکود مواجهایم و امروز اغلب هنرمندان خاصه جوانان به خاطر معضلاتی که در این وادی وجود دارد، سعی میکنند از آثاری که در دهه سی و چهل که به نظرم اوج شکوفایی ادبیات و موسیقی بود، دنبالهروی کنند، حالا بماند که این تقلید باعث میشود تا کارهایی که از این رهگذر تولید میشود مطلوب نباشند و آن کیفیت صداها را نداشته باشد.
به نظر میرسد آنچه در دهههای گذشته باعث شد که موسیقی به درجات متعالی دست یابد و آثار ارزندهای استخراج شود به خاطر وجود یک مولفه بود، نوآوری. اما شرایط امروز ما در حیطه موسیقی به این بیت از شعر حافظ شبیه است که میگوید: حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
متاسفانه هنرمندان پیشکسوت عرصه موسیقی به حاشیه و انزوا رانده شدهاند درحالی که آنها بهعنوان افرادی که سالها در این وادی خون دل خوردهاند میتوانند راهنما و الگوی خوبی برای هنرمندان جوان باشند. کما اینکه خود من درحال حاضر، نزدیک به 50 آهنگ با شعر شاعرانی چون مهدی اخوان ثالث، منوچهر آتشی، نادر نادرپور، سیمین بهبهانی و... ساختهام که حاضرم به شکل رایگان در اختیار هنرمندان جوان قرار دهم ولی از آنجایی که متاسفانه متولی مشخص و شناخته شدهای در حیطه موسیقی نداریم، این آثار در سایه قرار گرفته و نسبت به انتشار آنها بیتوجهی میشود. البته اطمینان دارم که فقط من نیستم که چنین آثاری را در گنجینه خود دارم بلکه شاید دیگر هنرمندان پیشکسوت موسیقی هم دارای چنین مجموعهای هستند اما به دلیل نامساعد بودن شرایط و فضای موسیقی نمیتوانند این آثار را ارایه کنند؛ ضمن اینکه فراموش نکنیم در دورههای گذشته، موسیقی یک حامی و اسپانسر جدی داشت و آن رادیو و تلویزیون بود. درحالیکه صداو سیما در سالهای اخیر نهتنها به حمایت از موسیقی نمیپردازد که با عملکردی که در پیش گرفته است این مسأله را ثابت میکند که حتی موسیقی را به رسمیت هم نمیشناسد.یکی دیگر از مشکلات موجود در عرصه موسیقی نقصان آموزشی است. متاسفانه آموزش یکی از مقولههایی است که در سالهای گذشته در بستر آکادمیک مثل دانشگاهها نسبت به آن بیتوجهی شده است. در واقع دروس رشته موسیقی مدتهاست که نیازمند بازنگری است ولی عملا در اینباره کاری صورت نگرفته است. به بیان سادهتر ما از منظر آموزش موسیقی چه در هنرستانها و چه در دانشکدهها با نواقصی مواجه بودهایم که امیدوارم دستاندرکاران در بازه زمانی مناسب درصدد مرتفع کردن این مشکلات برآیند. زیرا تا زمانی که چرخه آموزشی دانشکدههای موسیقی ناقص و ناکارآمد باشد طبیعی است که نمیتوان شاهد خروجی مطلوبی از رهگذر آن بود. البته یک نکته نیز در اینباره وجود دارد و آن اینکه بخش اعظمی از آهنگسازی و بهطورکلی هنر به استعداد ذاتی فرد برمیگردد و کنسرواتوارها و دانشکدهها نمیتوانند از یک فرد، بی آنکه او فاقد استعداد و قریحه باشد یک آهنگساز بسازند. در واقع، هنر علمی است که در مدرسه آموختنی نیست و همانطور که اشاره کردم بخش زیادی از این مسأله به ذوق و استعدادی که در فرد نهفته است برمیگردد. البته تحصیلات آکادمیک هم تاثیر دارد، ولی فقط 20 درصد. باقی چشمهای است که باید خود بجوشد.