احمدرضا دالوند
هنر یکی از راههای موثر برای معنادار ساختن زندگی اجتماعات انسانی است. قابلیتی که با مداخله مهربانانه انسان در محیط پیرامون، جهان را زیباتر و محیط پیرامون را پذیرفتنیتر میسازد. انسان –چه هنرمند و چه غیرهنرمند- بهطور خودآگاه و ناخودآگاه زندگی خود را بازنمایی میکند، و از طریق بازنمایی، آن را معنا دار میسازد. اما انسان هنرمند از طریق انتقال نوعی معنای عاطفی و احساسی، به تجربه نوع بشر، ابعادی معنادار میبخشد و این فعل خلاقانه را با انواع هنرها مانند موسیقی، سینما، تئاتر، نقاشی، شعر و... متحقق میسازد. از اینرو، میتوان گفت هنرها بهمثابه نظام دلالت، همواره مجموعهای از دلالتهای اجتماعی را در خود دارند. بهطور مثال، برای تفهیم دلالت اجتماعی هنر، کافی است به تصویر دو مسجد در مراکش و اصفهان دقت کنیم: وقتی به تصویر یک مسجد نگاه میکنیم، اولین برداشت ما این است که به یک بنای مذهبی نگاه میکنیم. برداشت بعدی ممکن است به ما این معنا را منتقل کند که این بنای مذهبی در اصفهان است و نه در مراکش، چراکه نحوه تزیینات در معماری مساجد اصفهان با نوعی آرایه و کاشیکاری در نمای بیرونی مزین است که همچون سندی با هویت، به سرعت جغرافیای مسجد را در جهان اسلام یادآوری میکند و برای بیننده تفاوت آن را با دیوارهای ساده و سفید معماری مساجد در مراکش در یک نگاه آشکار میکند.
این مثال، سادهترین مفهومی است که از بنای معمارانه و دلالت اجتماعی و مکان جغرافیایی میگیریم. به عبارت دیگر، هنرها در همه اشکال خود ما را به یک «نظام زبانی» و ارتباطی ارجاع میدهند که بار هویتی نیز دارند. زبان ارتباطی مسجد شیخلطفالله اصفهان، با پشتوانه روح مذهبی و هویت ایرانیاش، زبان اندیشیدن مذهبی را با زبان هنر ایرانی درهم آمیخته و نوعی امکان و فرصت در بازنمایی واقعیت فرهنگی و دینی و ملی را در چشم هر بینندهای فراهم ساخته است. زبان اندیشیدن به وسیله مدیوم هنر، راهی است که با مداخله مهربانانه انسان در محیط پیرامون رخ میدهد. راهی که جهان را زیباتر و انسان را مهربانتر میخواهد.