محمود مشفق پژوهشگر و استاد دانشگاه
مفهوم توانمندی جامعه، ادراکات و برداشتهای مختلفی را به ذهن متبادر میسازد. اما آنچه مسلم است این است که توانمندی و قدرت یک جامعه موضوعی چندوجهی، نظاممند، هندسی، ارگانیک و زمانمند است، توانمندی یک جامعه در یک عامل مسلط همانند شرایط جغرافیایی، قدرت اقتصادی، قدرت نظامی، قدرت سیاسی و... خلاصه نمیشود، بلکه به مجموعهای از عوامل در هم تنیده و سازواری چون شرایط جغرافیایی، اقتصاد، تاریخ، ساختار اجتماعی- فرهنگی، دانش، مدیریت، حکومت، تکنولوژی و... وابسته است.
تاریخ تمدن بشری نشان داده است که همیشه یک جامعه توانمند، توانمند باقی نخواهد ماند یا یک جامعه ضعیف همچنان ضعیف باقی نخواهد ماند. در قرآن کریم سوره قصص آیه پنج آمده است: «و اراده کردهایم که بر آنان که در زمین ضعیف انگاشته شدهاند، منت دهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین قرار دهیم». در این نوشتار با استناد به منابع معتبر و علمی میخواهیم نشان دهیم که یک جامعه توانمند از چه ویژگیهای عمدهای برخوردار است. این موضوع از نظرگاههای مختلف ازجمله جامعهشناسی، جمعیتشناسی، تاریخ، جغرافیا، اقتصاد، علومسیاسی و... قابل مطالعه و بررسی است.
ویل دورانت عوامل توانمندی و قدرت یک جامعه را عبارت از نظمی میداند که در نتیجه وجود آن خلاقیت فرهنگی، امکانپذیر شود و جریان یابد. وی چهار رکن را پیشنیاز و ضرورت شکلگیری یک جامعه توانمند برمیشمارد: 1- پیشبینی و احتیاط در امور اقتصادی. 2- ساختار و سازمان سیاسی و حکمرانی. 3- سنن اخلاقی. 4-کوشش در راه کسب معرفت (دورانت1378: 16).
براساس ادبیات مدرن جامعهشناسی معاصر، یک جامعه توانمند، جامعهایاست که توسعهیافته و پیشرفته باشد. اندیشمندان، توسعه را فرآیندی چندبعدی و برنامهریزی شده دانستهاند که شرایط و فضایی فراهم میآورد تا در آن انسانها دارای یک زندگی سالم، خلاق و موثر باشند. نظریات توسعه و نوسازی با مفروض دانستن اینکه جوامع غربی، جوامعی توانمند هستند تلاش کردهاند توضیح دهند که موانع و مسیرهای توسعهیافتن یا به عبارتی توانمندشدن یک جامعه چیست. نظریات متاخر جامعهشناسی ازجمله نظریه ساختی - کارکردی بر مفروض دانستن مفهوم توانمندی در اثربخشی و کارآیی، یک جامعه توانمند را یک جامعه نظاممند و ارگانیک میدانند که هر نقش و خرده نظام اثر مثبتی در تداوم حیاتاجتماعی داشته باشد. برخی از صاحبنظران با رویکرد فناوری، پیشرفت فنی و تکنولوژیک را عامل اصلی توانمندی یک جامعه دانستهاند. بسیاری از اقتصاددانان، سطح تولید ناخالص داخلی، تولید ناخالص ملی یا به عبارتی رشد اقتصادی را ملاک توانمندی یک جامعه دانستهاند. در ادامه این نوشتار با رویکردی ایجابی و سلبی عوامل توانمندی یک جامعه را مرور خواهیم کرد:
الف) عوامل جغرافیایی:
جغرافیا و موقعیت مکانی یک کشور که آن را میتوان شانس اکولوژیک یک جامعه دانست، عاملی مهم در توانمندی و توسعه یک جامعه محسوب میشود، عموما کشورهایی که در مناطق معتدل آبوهوایی قرار گرفتهاند، از توانمندی بالاتری برخوردارند برعکس کشورهایی که در مناطق گرم و خشک زندگی میکنند از وضع اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند چرا که آب و هوای متعادل بستری برای رشد و توسعه خلاقیتها است.
نقش جغرافیا در کنار سایر عوامل در زمینه توانمندی اجتماعی غیرقابل انکار است، اگر چه میتوان گفت توانمندی جامعهای تنها به معنای داشتن شرایط جغرافیایی مناسب و داشتن معادن و ذخایر غنی نیست، در این زمینه میتوان دو کشور ژاپن و نیجریه را مقایسه کرد، کشور نیجریه با اینکه دارای غنیترین منابع نفتی در قاره آفریقا محسوب میشود، اما مردم این کشور از فقیرترین مردم دنیا محسوب میشوند، اما در مقابل کشوری مثل ژاپن درعین اینکه در منطقه زلزلهخیزی قرار گرفته و با کمبود منابع طبیعی مواجه است، اما جزو قدرتهای برتر جهان محسوب میشود.
ب) عوامل اجتماعی:
1 هماهنگی منافع فردی و اجتماعی: اگر سیاستهای اجتماعی منافع فردی را در نظر نگیرند، بین جامعه و فرد فاصله ایجاد میشود. از دید فرد، جامعه وقتی وجود دارد که برای او نقش و جایگاهی در نظر بگیرد. باید میان زندگانی فردی و زندگی جمعی رابطه کارکردی وجود داشته باشد. برای فرد بدون نقش و جایگاه، جامعه بیمعنا، بیحساب و کتاب و بیشکل است. فرد بیریشه و مطرود اصلا جامعه را نمیبیند. تنها چیزی که میبیند نیروهای اهریمنی است که درباره حیات و معاش او تصمیم میگیرند بدون اینکه او را در تصمیمگیریها دخالت دهند. درواقع بدون اینکه آنها را بشناسد یا فرصت شناخت به او داده شود. به کوری میماند که در اتاقی ناشناس مشغول بازی است که قواعد آنرا نمیداند
2 نگرشها و ایستارهای فرهنگی درست و موثر: همه نظامهای اجتماعی برای موفقشدن به مجموعهای از نگرشهای مناسب و کارآمد نیاز دارند. دشوارترین مسأله جا انداختن نگرشهای درست در ساختارهای اجتماعی درست است .
محیط فرهنگی که در آن نوع خاصی از روحیه کارآفرینی شکل گرفته باشد، منجر به تحولات بنیادین اقتصادی در یک جامعه میشود. وبر در کتاب اخلاق پروتستان و روحیه سرمایهداری این روحیه را عامل اصلی توانمندی اقتصادی جوامع غربی دریافته است. وی ویژگیهایی چون انضباط، سختکوشی، صرفهجویی، به تعویق انداختن کامجویی، گردآوری ثروت بدون مصرف تجملی و افتخار به توفیق اقتصادی را ازجمله مهمترین عناصر فرهنگی توانمندی اقتصادی جوامع اروپایی دانسته است.
3 جسارت فردی و اجتماعی: توانمندشدن یک جامعه مستلزم جسارت و بیباکی در سطح فردی، خرد و کلان است. البته معنای جسور بودن برحسب زمان، مکان و مجموعه فناوریهای در دسترس آنها متفاوت است. ویژگی همه انسانهای اثرگذار همواره جسارت بوده است. اما جسور بودن فقط یک ویژگی فردی نیست. موفقیتاجتماعی مستلزم این است که جامعهای مثل انگلستان به اندازه کافی جسور باشد که مشتاقانه در فناوریهای اثبات نشدهای، سرمایهگذاری کند که منجر به پیدایش منسوجات، فولاد و راهآهن شود، همان چیزی که موجب پیشگامی صنعتی انگلستان شد.
4 ایجاد زمینه برای تصمیمگیریهای آگاهانه و عاقلانه: تصمیمات عقلایی اعضای یک جامعه که فرصتهای مناسب برای اعضا رقم میزند نهتنها به سطح آموزش و سواد یک جامعه بستگی دارد، بلکه به ایجاد قدرت چانهزنی، ایجاد محیط مناسب برای گفتوگو و تضارب آراء کمک میکند.
5 سرمایه اجتماعی: سرمایهاجتماعی حاصل پیوندها و تعاملات بین فردی و اعتماد متقابل است. یک جامعه توانمند دارای سرمایهاجتماعی بالا است. بوردیو، سرمایهاجتماعی را اینگونه تعریف میکند: «مجموعه منابع بالفعل یا بالقوه که از شبکه روابط متقابل کمابیش نهادینه شده بین افراد ناشی میشده و موجب برخورداری کلیه اعضا از سرمایه جمعی و خلق اعتبار برای افراد میشود. کمبود سرمایهاجتماعی تواناییها و پتانسیلهای اجتماعی یک جامعه را حل مسائل و مشکلات فردی و جمعی کاهش میدهد.
6 وحدت در عین کثرت: یک جامعه توانمند جامعهای است که در عین اینکه تنوع و تکثر را پذیراست، دارای هماهنگی و وحدت است، در یک گروه ارکستر افراد با سازهای مختلف، صداهای متفاوتی را تولید میکنند، اما از هارمونی و هماهنگی سازهای متفاوت و با صداهای متفاوت، صدایی بسیار زیبا و دلپذیر خلق میشود که هیچ یک از نوازندگان بهصورت انفرادی توانایی خلق آن را ندارند. در یک جامعه توانمند در عین اینکه هر کسی جایگاه و نقش خود را دارد، اما خود را متعلق به یک آرمان اجتماعی بزرگ میداند که برای همه قابل درک، نافع و ارزشمند است.
7توانایی در بازسازی و بازآفرینی نهادهای اجتماعی: جوامع بهسرعت درحال تغییر هستند، نهادهای اساسی جامعه ازجمله ازدواج، خانواده و روابط خویشاوندی، رسوم و مناسک اجتماعی، سبک زندگی، نظام آموزشی، الگوی سکونت و... درحال تغییر و تحول هستند. این تغییرات برخی ناشی از اثرپذیری از فرهنگها و جوامع دیگر است و گاهی هم این تغییرات درونزا است. اما یک اصل همیشه برقرار است: اصل تغییر. تجربه نشان داده نادیده گرفتن تغییرات یا مقاومت در مقابل آن همواره منجر به پسافتادگی و تأخر میشود. یک جامعه توانمند همواره خود را باتوجهبه ریشههای تاریخی، دینی، فرهنگی و اجتماعی بازآفرینی و ترمیم میکند. جوامعی که قدرت بازسازی، ترمیم و بازآفرینی را نداشته باشند، دیر یا زود امواج بنیانکن جهانی شدن، آنها را در خواهد نوردید. لذا پایش و پالایش تغییرات اجتماعی برونزا باتوجهبه عناصر فرهنگی درونی و سوی دیگر مشارکت فعالانه در ساختن فرهنگ، میتواند در توانمندی یک جامعه موثر باشد.