عباس جهانگيريان نويسنده
وقتي به دور و برم نگاه ميكنم، وقتي در كوچه و خيابان قدم ميزنم، میفهمم ما امروز نيازمند كنترل اجتماعي هستيم. زیاد بودن پلیس در جامعه به این معنا نیست که کنترل زیاد است و از سوي ديگر كم بودن پليس هم به نشانه كم بودن كنترل نيست. وقتي به گذشته رجوع ميكنيم متوجه ميشويم امروز ما در ايران با يك جامعه نسبتا خشن مواجه هستيم.
زمانی کنترل اجتماعی افزایش پیدا میکند که جرایم و مجازاتها کاهش مییابد و زمانی میتوان گفت کنترل اجتماعی در يك جامعه وجود دارد كه افراد با نظر به شرايط اجتماعي كه در آن زيست ميکنند، حساسیت به خرج دهند.
در حال حاضر افراد جامعه ما حساسیت خود را نسبت به محیط پیرامونی از دست دادهاند و از طرفی گروههای ذینفوذ و مرجع که در کنترل اجتماعی موثرند اثرات خود را از دست دادهاند. امروز همه نشانهها در شهر گم شدهاند و نمادی از آنها مشخص نیست که کنترل اجتماعی را ایجاد کند. طراحي امروز شهر تهران و ساير شهرهاي ايران به صورتي است كه نه تنها به لحاظ بصري به شهروندان لذت نميدهد، بلكه روابط اجتماعي را هم تحت تاثير قرار داده است. امروز وقتي وارد مترو ميشوم ظهور اين مسأله را به عينه شاهد هستم. پيرمردي عصا به دست، به تئاتر ميداني جوانهایي مبدل ميشود كه روي صندلي نشسته و هر كدام هم موبايلي به دست گرفتهاند. چه چيزي باعث شده رأفت و مهرباني مردم از بين برود و جاي آن را منيّت و خودخواهي بگیرد؟
وضعيت به گونهاي است كه همسايه تحمل همسايه خود را ندارد. وقتي به مناسبت اعياد كمشمار موجود در تقويم، بناست افراد فاميل دور هم جمع شوند، همسايه زنگ در خانه همسايه را ميزند و از اين كه در ساعت 11 شب، صداي خنده آنها را ميشنود شكايت دارد. از نظر من آستانه تحمل مردم پايين آمده. كافي است به پروندههاي مفتوح در دادگستري مراجعه كنيد تا به حجم بالاي تخاصم ميان افراد جامعه پي ببريد. شمار پروندههاي در جريان طلاق در كشور بين 5 تا 10 ميليون است. اين آمار در مقايسه با تمام كشورهاي منطقه بالاترين درصد را نشان
مي دهد. ما نيازمند آسيبشناسي در اين زمينهها هستيم. ما بايد به سوالاتي نظير چرايي این آمار وحشتناک طلاق و عصبيت جوانها پاسخ دهيم. همیشه وقتي دخترم از فرانسه به ايران ميآيد ميگويد به محض ورود به فرودگاه، چهرههاي عبوس در مقابلت صفآرايي مي كنند. همه عبوس و بد اخلاق هستند.
محيط زيست ما و وضعيت آب و هوايي هم تاثير خود را بر اين عبوس بودنها گذاشتهاست. حال آنكه وقتي در كشورهاي ديگر از هواپيما پياده ميشوم افراد، خنده بر لب دارند. به گمان من ارگانهاي مرتبط بايد روي تمام اين موارد مطالعه كنند و دريابند چطور ميشود شهري با نشاط داشته باشيم تا هم به لحاظ بصري لذت ببريم و هم روابط اجتماعي مردم تا حد امكان تصحيح شود.