محمد صالحعلاء روزنامه نگار
اخلاق فردی و اخلاق اجتماعی، موضوع بسیار مهمی است. یکی از مشکلات بزرگ اجتماعی ما این است که افراد در جامعه ما به سرعت عصبانی میشوند و ناسزا میگویند. ناسزا گفتن یک پیش درآمدی و مقدمهای دارد؛ مثل هر کار دیگر. بالاخره ناسزا گفتن هم یک پدیده است. اول از همه، من زمانی که در تلویزیون بودم، به مردم پیشنهاد کردم که ناسزاهایمان را عوض کنیم و خلاقیتی در فحش دادنهایمان به کار ببریم. مثلا به جای حرفهای بی تربیتی و فحشهای بد، به هم بگوییم «برو ای ذوزنقه!» یا «ای مربعِ مستطیل!» و وقتی هم که خیلی عصبانی شدیم، بگوییم «ای زاویه قائمه!». و به این شکل، یک خلاقیتی در ناسزا گفتنهایمان داشته باشیم.
اما یک زمانی که در خیابان هستم، میبینم که دو هموطن، شوربختانه بهم ناسزاهایی میگویند که اصلا مشرب طبیعی ندارد. بالاخره دعوا کردن یک ترتیبی دارد؛ مثلا یکی اول میگوید «تو!»، آن یکی میگوید «تو توی کلاته!»، بعد میگوید «مرتیکه!»، آن یکی میگوید «مرتیکه خودتی»، بعد میگوید «بیتربیت» و همینطور ادامه پیدا میکند تا اینکه میرسد به ناسزاهایی که رسانهای نیست و من هم نمیتوانم آنها را بگویم. البته بلدم اما نمیگویم؛ چون شما نمیتوانید چاپ کنید. ولی در هر حال، میخواهم بگویم این افراد هموطن، آن چیزی را که آخر باید بگویند، همان اول میگویند و این، باعث ایجاد شدن اختلال در منازعه میشود. هرچه باشد، دعوا هم یک مراسمی دارد، رسم و آدابی دارد؛ همینطوری که نمیشود آدم ناسزایی را که آخر آخر، آن زمانی که خدای ناکرده باهم پدر کشتگی دارند، باید بگویند را، همان اول بگوید. آن ناسزایی که آدمی نباید به مردی که متاهل است، بگوید. اینها خیلی بد است که در روابط اجتماعی ما چنین چیزهایی وجود داشته باشد. ما باید حقوق یکدیگر را حتی در هنگام ناسزا گفتن و فحش دادن هم رعایت کنیم. بالاخره آن کسی که فحش میخورد هم یک حقوقی دارد و باید به اندازه خطایی که کرده فحش بخورد، نه بیشتر. یعنی دشمنیهایمان باید به اندازه باشد. هرچیز بیاندازه ای، غیر دانشی است. خرد ناب، یعنی چیزی که قابل اندازهگیری باشد.
انسان دانشی، کسی است که کارش قابل اندازهگیری است. ناسزا هم باید قابل اندازهگیری باشد. نمیشود به کسی که از ما سبقت گرفته یا راهنما نزده، ناسزای سنگینی بدهیم. یعنی نباید به این فرد همان فحشی را بدهیم که به فردی که به خانه ما آمده و تجاوز به عنف کرده یا ما را غارت کرده است، میدهیم. اینها فحشهایشان باهم فرق میکنند. به نظرم، مسئولیت این چیزها با رسانهها است. شما رسانهها مسئولیت فرهنگ اجتماعی را دارید. به نظرم این وظیفه رسانه است که مثلا یک ستونی در صفحه روزنامه داشته باشد که چگونه به هم فحش بدهیم؛ از کجا شروع کنیم و به کجا برسیم. مثلا یک جامعهشناس یا روانشناس محترمی، اینها را به شکل دانشی فهرست کند، و شکلش را بکشد. شاید این حرفها ظاهرشان خندهدار باشند، اما اینها بسیار دردناک هستند. من برخلاف ظاهرم، همه چیز را بسیار جدی میگیرم. من از شنیدن و دیدن این چیزها درد میکشم.