رضي هيرمندي نويسنده
يكي از مشخصههاي مهم و تاثيرگذار بر وضعيت فرهنگي يك سرزمين، ميزان توجه مردمان آن كشور به كتاب و كتابخواني است. در اين بين كودك و ادبياتكودك هم نقش تعيينكننده و غيرقابلانكاري دارد. از همين رهگذر بايد بپذيريم وضعیت انتشار کتاب کودک در ایران در 15سال گذشته، رشد خوبی داشته است. از سوي ديگر ما ايرانيان میتوانیم ثابت کنیم که از 150سال پیش به معنای واقعی ادبیات کودک داشتهایم. اما اگر بخواهیم واقعبینانه به وضعیت انتشار کتاب در ایران نگاه کنیم؛ بهخوبی درمییابیم با اینکه وضعیت کتاب کودک نسبت به 15سال گذشته از نظر کیفی خوب شده است؛ اما دشواری انتشار کتابکودک و گرانبودن هزینههای چاپ آن موجب شده که ناشران در این حوزه کمتر وارد شوند و یک نویسنده که میخواهد نوشتن برای کودکان را بهعنوان کارحرفهای خود انتخاب کند؛ اگر تماموقت هم کار کند، نتواند درآمدی از این حرفه کسب کند. نشرکتاب ما فلاکتزده است و بهتبع آن نویسندهها نیز فلاکتزده هستند. برای برونرفت از وضعیت کنونی نشر، کاری از دست نویسندهها برنمیآید بلکه باید شرایط جدیدی پیشروی نشر ما گشوده شود. ما بايد به تفاوت موجود ميان جمعیت 85میلیوننفری با تیراژ 500 الی 1000 نسخهای کتابها توجه كنيم. تازه اوج فاجعه از اینجا شروع میشود که همین تعداد کتاب هم به فروش نمیرسند و چندینسال میگذرد تا یک کتاب تجدیدچاپ شود. بهعنوان مثال، چندی پیش مجموعه شعری بهدستم رسید که با تیراژ
500 نسخه و برای همه گروههای سنی منتشر شده است؛ اما با این همه این کتاب چند سال برای تجدیدچاپ انتظار خواهد کشید؟ با این پیشینه درحوزه کتابکودک باز هم فاصله عمیقی میان کتابهایی که در ایران منتشر میشود با غرب وجود دارد. اين در حالي است كه کتابکودک در غرب بهصورت مجموعهاي منتشر ميشود. در غرب با اقبال یک کتاب، نویسنده ترجیح میدهد که شخصیت داستانی را که خلق کرده است، رها نکند و حاصل آن، انتشار مجموعههای چند جلدی است که اتفاقا با اقبال خوبی هم روبهرو میشود. اما در ایران یک نویسنده برای انتشار یک داستان یا رمانکوتاه با مشکلات متعددی روبهروست و گاه انتشار یک کتاب حداقل دوسال به طول میانجامد؛ در چنین شرایطی نویسنده یا ترجیح میدهد از خیر انتشار کتابش بگذرد یا بهدلیل فاصلهگرفتن از فضای داستانی آن کتاب، شخصیت داستانی را که خلق کرده میان آسمان و زمین رها کند و دیگر حتی به فکر نوشتن جلدهای دیگر این کتاب نمیافتد.
متاسفانه با توجه به محدودیتها و تفاوتهایی که میان فرهنگ ایرانی و دیگر کشورها وجود دارد، بسیاری از کتابهای درخشان هرگز اجازه و امکان انتشار در ایران پیدا نمیکنند و در همان مرحله اول، مترجم از خیر ترجمه کتاب میگذرد و بهسمت کتابهایی گرایش پیدا میکند که بتواند از سد ممیزیها بگذرد. وقتی در حوزه کودک تنها به تالیف و ترجمه کتاب متوسط و حتی ضعیف قناعت میکنیم، عملا شرایطی را بهوجود میآوریم که در آینده نیز این گروه با همین سلیقه جلو بروند و درنهایت منجر به پایین آمدن سطح پسند جامعه میشویم. من منتقد ترجمه و بازنویسی افسانههای کهن هستم. این کتابها در نوع خودشان ارزشمند هستند اما متناسب با روحیات و نیاز کودک امروز نوشته نشدهاند، از اینرو نمیتوانند پنجره جدیدی به دنیای آنها باز کنند. تا زمانی که نگاه ما نسبت به کودک تغییر نکند و او را تنها انسان کوچکشدهای بدانیم و نیازهای او را نشناسیم، نمیتوانیم برای او کتاب ارزشمندی خلق یا ترجمه کنیم. از همين منظر ميشود حدس زد اين كودك درك نشده در آينده سردرگم و پريشانخاطر شود. روزانه تنها در کشور آمریکا حداقل 10 عنوان کتاب کودک منتشر میشود و با تبلیغاتی که برای کتابها پیش از انتشار میشود، خیلیزود براساس آنها فیلم ساخته میشود و اتفاقا جوایز متعددی نیز از دیدگاه مخاطب و منتقدان به آنها داده میشود. با یک بررسی کوچک میتوان به جایگاه کتاب کودک در ایران و دیگر کشورها پی برد و به طریق اولی، وضع فرهنگعمومی جامعه ایرانی را به نقد و نظاره نشست.