شماره ۵۶۷ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۹ ارديبهشت
صفحه را ببند
به كودك‌آزاري نمي‌انديشيم (2)
جامعه نیازمند شناخت ويژگي‌هاي رفتاري و رواني كودك و نوجوان

حسين‌ نوري‌نيا

در يادداشت پيش به بهانه انتشار آمار تعداد گزارش‌هاي كودك‌آزاري از سوي مركز اورژانس اجتماعي كشور، به وجوهي از دلايل بي‌توجهي ما به كودك‌آزاري اشاره كردم. در اين يادداشت به چند نكته ديگر مي‌پردازم.
چنين به نظر مي‌رسد كه جامعه ما هنوز به كودك‌آزاري حساس نشده است و در مواجهه با آن، بسياري امور  ديگر جايگاه برتري نسبت به اين موضوع مي‌يابند؛ به طوري كه خانواده‌ها در مواجهه با كودك‌آزاري آن را در مقايسه با مسائل ديگر مانند حق همسايگي، نان و نمك خوردن، سلام و عليك داشتن و ... يا بچه بايد تربيت شود، آن را بلامرجح مي‌دانند. از اين‌رو، با خود مي‌گويند: بچه خودشان است به ما چه مربوط كه چه مي‌كنند؟ هر چند ممكن است زير لب، حرف درشتي هم نثار همسايه خود ‌كنند! همين حساس نبودن موجب شده است تا كودك‌آزاري را عمدتا در مصاديق تنبيه بدني شديد بدانيم كه كودك را راهي بيمارستان كند. اين در صورتي است كه تنبيه بدني يكي از وجوه كودك‌آزاري است و خشونت‌هاي زباني و رواني، ترساندن از امور موهوم، تلقين خرافات، انواع عقده‌گشايي‌ها، تخليه فشارها و تنش‌هاي عصبي روزانه بر كودك، غيرت‌مداري‌هاي جاهلانه، سوءاستفاده‌هاي جنسي، ناديده گرفتن ويژگي‌هاي عصبي و رواني كودكان در برخورد با آنان، مواجهه كردن آنان با اموري كه آثار ناگواري بر روان و اخلاق آنان مي‌گذارد، دزديدن دوران كودكي با اشتغال آنان به كار و بسياري موارد ديگر را مي‌توان در زمره كودك‌آزاري جاي داد.
يكي از نكات مهم در اين حوزه، اين است كه شناخت ما از كودك و دنياي كودك بسيار اندك است. غير از اين كه ترويج حقوق كودك و نوجوان در آموزش‌هاي رسمي دوران عمومي تقريبا هيچ جايگاهي ندارد، متاسفانه رسانه‌هاي جمعي آنگونه كه بايد و شايد در اينباره فعاليت مستمر ندارند تا شناخت ما نسبت به كودكان و مسائل آنان در سطح جامعه، دروني شود. راديو و تلويزيون با توجه به پوشش حداكثري‌اش در تمام نقاط كشور، اين موضوع را به‌طور مستمر پيگيري نمي‌كند. برنامه‌هاي پراكنده، آن هم از يك يا دو كانال نمي‌تواند تأثير قابل توجهي در تغيير نگرش و رفتار ايجاد كند. چنين به نظرم مي‌رسد، آن‌قدر كه تجاوز به يمن براي تلويزيون اهميت دارد و هر شب از چند كانال، خبر و تفسير و گزارش و ... پخش مي‌شود و جامعه با اطلاع‌رساني مستمر در اين موضوع مواجه است به‌طوري كه مخاطبان و بينندگان تلويزيون به حد اشباع اطلاعات رسيده‌اند، با برنامه‌هاي مربوط به شناخت دنياي كودك مواجه نمي‌شوند. از اين رو، ما هنوز نمي‌دانيم فهم كودك از محيط پيراموني با فهم بزرگسال بسيار متفاوت است و بزرگسال حق ندارد بر مبناي فهم خود، رفتار كودك را تفسير كند و آن را مبناي تنبيه و آزار كودك قرار دهد. ما از كودكانمان مي‌خواهيم در موقعيت‌هاي گوناگون، رفتار معقولانه‌اي داشته باشد و تكرار خواسته‌هايش را بهانه‌‌گيري مي‌دانيم. روان‌شناسان بر آن هستند كه كودكان از 10 و 11 سالگي به بعد رفته رفته منطق نمادي، فكر مجرد و پيچيده بزرگسالان درباره موضوع‌هاي مرتبط با زندگي خود را درمي‌يابند و اين فرآيند تا 14 و 15 سالگي ادامه دارد. ما عموما بدون در نظر گرفتن اين ويژگي درباره رفتار كودكان‌مان قضاوت مي‌كنيم و آن قضاوت را مبناي رفتار قرار مي‌دهيم. به عبارتي ديگر، در مجموع چنين به نظر مي‌رسد كه جامعه ايراني درباره كودك و نوجوان، جامعه‌اي كم‌سواد قلمداد مي‌شود؛ از اين‌رو، بايد تدبيري براي افزايش آگاهي‌هاي اجتماعي از دوران آموزش‌هاي رسمي عمومي تا آموزش‌هاي مستمر رسانه‌اي انديشيد.
نكتة ديگري كه حساسيت اجتماعي را نسبت به كودك‌آزاري كم مي‌كند اين است كه مردم از سرنوشت پرونده‌هاي كودك‌آزاري اطلاع‌ چنداني ندارند. همين بي‌اطلاعي عمومي نيز مي‌تواند بر بي‌توجهي آنان به كودك‌آزاري محيط‌شان تاثيرگذار باشد. آيا كودكان آسيب‌ديده از آزار و شكنجه والدين، بار ديگر به والدين سپرده شده‌اند؟ چه نظارتي بر رفتار والدين آنان وجود دارد؟ چه فرآيندهايي براي بازسازي رواني و اخلاقي كودكان طي شده است؟ گزارش‌هاي مردمي در اين زمينه‌ها تا چه حد موجب تغيير در وضعيت زندگي كودكان شده است؟ كاش رئيس مركز اورژانس اجتماعي كشور از وضعيت پس از شكايت كودكان آزارديده گزارشي ارایه مي‌داد؟ به راستي چه نهاد و سازماني موظف به رصد وضعيت كودكاني است كه در زندگي خود آزار مشخص جسمي، رواني و اخلاقي مي‌بينند؟ آيا اصلا چنين رصدي وجود دارد؟ بنابراين، جامعه ايراني نيازمند آموزش مستمر براي شناخت ويژگي‌هاي رفتاري و رواني كودك و نوجوان، و شناخت شيوه‌هاي درست و مناسب مواجهه با آنان در موقعيت‌هاي گوناگون، آشنايي با شيوه‌هاي تربيتي و تنبيه مجاز و غيرمخرب بر اعصاب و روان و اخلاق كودك، آموزش مسئوليت اجتماعي نسبت به كودكان و نوجوانان و پيگيري احقاق حقوق آنان از مجاري قانوني، آشنا كردن مردم با ظرفيت‌ها و مأموريت‌هاي اورژانس اجتماعي و افزايش توان زيرساختي و نيروي انساني متخصص اين مركز، نقد و بررسي و تدقيق قانون حمايت از كودكان و نوجوانان و بستن راه‌هاي تفسير والدين از اين قانون، آشنا كردن كودكان و نوجوانان نسبت به حقوق اجتماعي و انساني خود و در نهايت تقويت سازمان‌هاي مردم‌نهاد حمايت از حقوق كودكان و نوجوانان است، تا بتوان اميدوار بود در آينده‌اي نزديك، حق كودك و نوجوان از داشتن زندگي كودكانه و فهم محيط بر حسب ويژگي‌هاي رشد روان‌شناختي‌اش در جامعه ما دروني و همه‌گير و همه‌فهم شود و تنبيه‌هاي خودسرانه كه غالباً نوعي آزار قلمداد مي‌شود تا تاديب، از بين‌مان رخت بندد.


تعداد بازدید :  222