| مصطفی عابدی |
گزارش جالبي از درخت توتي كه به اعتقاد مردم شفادهنده است در روزنامه شهروند (24/2/1394) منتشر شده بود. درختي كه ريشه نهال آن 300سال پيش در روستايي ميان مهاباد و مياندوآب كاشته شده و به خواست يكي از مشايخ نقشبنديه قدرت بهبوددهندگي نوزادان و كودكان یک تا هفتسال مبتلا به بيماريهاي تب، دلپيچه و... را پيدا كرده است، و از بسياري از مناطق كشور براي گرفتن شفا برای کودکان خود به آنجا ميآيند. اين كار آداب خاص خود را دارد، ازجمله زدن يك ميخ بر درخت است كه گفته ميشود الآن يكصدهزار ميخ در تنه درخت فرو رفته است. ولی به نظر میرسد که در سالهای اخیر قدرت شفادهی آن کم شده و علت نیز در گفتههاي جالب يكي از مطلعان در اين باره است: زلیخا پیرزن ٨٦ ساله این آبادی که سفت وسخت به معجزه شفای درخت توت اعتقاد دارد، میگوید: «در ٥٠سال گذشته مردم با اعتقاد و ایمان قلبی به درخت توت متبرک نذری شیخ حسامالدین، میخ میزدند و به همین دلیل از جای زخم میخ، خون از تنه درخت بیرون میآمد!
به عقیده زلیخا، پیرزن معتقد به شفای درخت توت، امروزه بهدلیل پخش و نگاه کردن فیلمهای ترکیه از ماهواره، اعتقاد و ایمان مردم به شدت ضعیف شده و به همین دلیل از جای گزیدن میخ، خون بیرون نمیجهد!»
از منظر مردمشناسي، اين نوع رفتار مردم تاحدي قابل درك است و چندان هم جاي اعتراض و تخطئه نيست، در همه جوامع از این موارد هست، حتي در جوامع پيشرفته هم مواردي از اين نوع رفتارها و پديدهها را ميبينيم هرچند کمتر از جوامع دیگر است. ولي اگر اين نوع رفتارها بخواهد از تریبونهاي رسمي و بهعنوان يك راهكار جهت حل معضلات و بحرانهاي اجتماعي طرح شود آن وقت قضيه به كلي متفاوت خواهد شد. يكي از سخنرانان شناختهشده كه درسهاي راهبردي هم ميدهد، در تحليل بحران آب به اين نكته اشاره ميكند كه:
«الان آب تمام سدهاي كشور خشك شده، يك دليل اصلي بيشتر ندارد، معصيت بالاست. خب وقتي كار به اينجا رسيد و ربا در جامعه شيوع پيدا كرد، به سادگي اولين اثري كه ايجاد ميكند اين است كه رودخانههاي شما خشك ميشود! خدا براي اينكه گوش مردم را بپيچاند، روزي شما را كه بحث آب است ميگيرد، ولي ميروند{منظور دستاندرکاران دولتی و رسانهها} دنبال صاحبنظران محيطزيست از ژاپن و جاهاي ديگر. پس علت خشكسالي اين است، پس براي درمانش چه بايد كرد...»
اول اينكه بايد گفت با وجود اين اظهارات از رسانههای رسمی، مسأله جامعه ما مهمتر از قضيه بحران آب است. چرا؟ طبق اين تحليل پس از انقلاب معصيت بيشتر شده كه معاذالله خداوند را به غضب واداشته كه خشكسالي را بر ما چيره كند. پس چرا در اين باره که انقلاب موجب کاهش معصیت نشد، بحث نكنيم؟ نكته بعدي اينكه رباي موردنظر گوينده 35سال است كه وجود دارد، اتفاقاً در گذشته كمتر نبود كه بيشتر هم بود، پس چرا آن موقع اتفاق مشابهي رخ نداد؟ به علاوه اين، ربا كه از قديم در اروپا بود و هست، پس چرا آنجا دچار اين بحران نشده است؟ آيا خداوند فقط به معصيت ايرانيان حساس است؟ آیا این شیوه برای انجام ندادن معصیت کارآیی دارد؟ اصولا اگر مردم معصیت کنند و فوری عذاب دنیوی ببینند که بهطور طبیعی دست از معصیت خواهند کشید. حتی با این حساب و به سادگی با دیدن وضع جوامع میتوان گفت مردم کدام کشورها معصیتکارتر هستند؟ اگر ربا بد است كه بد است، به دليل ترس از عذاب الهي انجام ندادنش يك بحث است و به دليل بد بودن آن در اقتصاد بحث ديگري است. چرا وقتي كه نميتوانيم مسائل را از مجراي علمي حل كنيم وارد اين مقولات ميشويم؟ اينگونه بيان، چنين القا ميكند كه گويي علم و دانش چيزي خارج از اراده الهي است و اگر آب كم يا زياد شود آن را بايد محصول غضب يا لطف خاص خداوند دانست و نه محصول قواعد عادي طبيعت كه آن نيز مخلوق خداست. معلوم نيست چرا زلزله بايد مردم بيچاره نپال را به اين روز بنشاند، بعد واشنگتن، نيويورك، پاريس، لندن و برلين در آرامشخاطر باشند، در حالي كه همه تباهيها را به حاكمان اين شهرها نسبت ميدهيم و نپاليها را مردماني مظلوم و حاشيهاي ميشناسيم!
طرح اين مسائل از رسانههاي رسمي كشور جز آنكه بگوييم كفگير برخي برای به کرسی نشاندن اهدافشان به ته ديگ خورده معناي ديگري ندارد. خوب است اين افكار را مقايسه كنيم با انديشههاي مرحوم مطهري تا ببينيم چه مسير نزولي فكري را طي كردهايم. هرچند تولید و عرضه مدارك دانشگاهي سير صعودي داشته است.