شماره ۵۶۷ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۲۹ ارديبهشت
صفحه را ببند
دلم تنگ می شود

|  مصطفی مستور|

دلم تنگ می‌شود، گاهی؛ برای حرف‌های معمولی؛ برای حرف‌های ساده
برای «چه هوای خوبی!»/ «دیشب شام چه خوردی؟»
برای «راستی! ماندانا عروسی کرد.»/ «شادی پسر زایید.»
و چقدر خسته ام از «چرا؟»
از «چگونه!»
خسته ام از سوال‌های سخت، پاسخ‌های پیچیده؛ از کلمات سنگین؛ فکرهای عمیق؛ پیچ‌های تند؛ نشانه‌های با معنا، بی معنا
دلم تنگ می‌شود، گاهی برای یک «دوستت دارم» ساده؛ دو «فنجان قهوه داغ»؛ سه
 « روز» تعطیلی در زمستان؛ چهار «خنده ی» بلند
و پنج « انگشت» دوست داشتنی.
برشی از کتاب
  «و دست هایت بوی نور می‌دهند»


تعداد بازدید :  275