شماره ۵۶۶ | ۱۳۹۴ دوشنبه ۲۸ ارديبهشت
صفحه را ببند
به كودك‌آزاري نمي‌انديشيم

حسين‌ نوري‌نيا

رئيس مركز اورژانس اجتماعي كشور اخيرا اعلام كرده است كه در ‌سال 93 تعداد 8664 مورد كودك‌آزاري به اين مركز گزارش شده كه از اين تعداد، 60‌درصد دختر و 40‌درصد پسر بوده است. همين يك جمله كافي است تا ما را به يك قضاوت مشترك برساند: «اين مشتي است نمونه خروار». به بياني ديگر، همه ما اذعان داريم كه تعداد كودك‌آزاري در كشور ما بسيار بسيار بيش از تعداد گزارش شده است.
شايد يكي از دلايل فاصله بين واقعيت موجود كودک‌آزاري با موارد گزارش ‌شده و آمارهاي منتشر نشده به اين موضوع بازگردد كه متاسفانه در كشور ما هنوز تعريف دقيقي از كودك‌آزاري داده نشده است. منظورم اين است كه نه فقط به لحاظ حقوقي، بلكه به لحاظ اجتماعي و فرهنگي نيز هنوز تعريف مشخص پذيرفته‌ و دروني‌شده‌اي از كودك‌آزاري نداريم. غير از اين كه تعريف «قانون حمايت از كودكان و نوجوانان» جامع و مانع نيست، از نظر اجتماعي نيز حد و حدود و مرز كودك‌آزاري نزد ما چندان مشخص نيست. از آن‌جا كه جامعه ايراني، تاملي بر موضوع كودك‌آزاري نداشته است و تنها هر از گاهي در رسانه‌ها، آن هم در سطحي محدود و آن هم با آشكار شدن كودك‌آزاري شديد كه منجر به بستري شدن در بيمارستان يا مرگ كودك شده، به آن پرداخته است، هنوز از حقوق كودك، چه حقوق قانوني و چه حقوق اجتماعي و فرهنگي آن، چيز زيادي نمي‌داند. هنوز آن نسلي از ما كه پدران‌شان تنبيه را حق معلم مي‌دانست و پس از تنبيه كودك، حق را به معلم مي‌داد و حتي گاهي شكايت نزد معلم مي‌برد تا فرزندشان تنبيه شود، همچنان در بين‌مان مي‌زيد و آنها و پدران‌مان اين خاطرات را به ياد دارند. به بياني ديگر، نه فقط هنوز تعريف دقيقي از كودك‌آزاري نداريم، بلكه ساليان زيادي از دوران مشروعيت برخي از وجوه كودك‌آزاري نگذشته است. حتي هنوز هم در بين برخي از اقشار اين وجوه كودك‌آزاري واجد مشروعيت است و به جد از آن دفاع مي‌كنند. اين موضوع حكايت از آن دارد كه ما به كودك‌آزاري نينديشيده‌ايم. كدام فيلسوف، متفكر و نويسنده ايراني، كودك‌آزاري را صورت‌بندي نظري كرده است؟ روزانه چه تعداد مطلب درباره كودكان و نوجوانان به مثابه متن آموزشي در رسانه‌هاي گروهي منتشر مي‌شود؟ معلمان و خطبا و وعاظ و سخنرانان گوناگون تا چه حد حقوق كودك را از ابعاد گوناگون حقوقي، اجتماعي، ديني و فرهنگي به بحث گذاشته‌اند؟ ما در بعضي موضوع‌ها چنان از وعظ و سخنراني سرشاريم كه به تكرار مكرر رسيده‌ايم و در برخي موضوع‌ها با فقر شديد گفتار و اطلاعات مواجهيم. شناخت كودك و حقوق او يكي از موضوع‌هايي است كه در آن به شدت فقيريم، اين در صورتي است كه علم بويژه علوم روان‌شناسي و زيستي به يافته‌هاي بسيار گسترده و عميقي از كودكان دست يافته است كه مي‌تواند پايه و اساس رفتارهاي جمعي و تربيتي ما قرار گيرد.
قانون حمايت از كودكان و نوجوانان در ‌سال 1381 از تصويب مجلس شوراي اسلامي گذشت و ابلاغ شد، ولي اين قانون نيازمند نقد و بررسي از سوي حقوق‌دانان و جامعه‌شناسان و مجريان قانون است تا خلاءهاي آن مشخص و برطرف شود. آن قانون از يك سو، برخي از مصاديق كودك‌آزاري را مورد توجه قرار نداده است؛ مانند انواع سوءاستفاده‌ها از كودكان كه ممكن است اذيت و آزار تلقي نشود و از سوي ديگر ماده 59 قانون مجازات اسلامي و ماده 1179 قانون مدني را كه در آنها تنبیه طفل، «حق» والدين و اولياي قانوني شناخته شده و آن را جرم نمي‌داند، مستثنا كرده است. اين در صورتي است كه بيشترين ميزان كودك‌آزاري مربوط به همين والدين و اولياي قانوني و نزديكان كودك است كه براي خود «حق» تنبيه را به بهانه تأديب قایل هستند؛ بهانه‌اي كه بسيار كش‌دار و قابل تفسير است؛ چون آن را به حد متعارف مستند كرده است. در صورتي كه بسياري از حدود متعارف ما، با يافته‌هاي علمي در تناقض جدي است و مي‌تواند آسيب‌هاي رواني و اخلاقي ماندگاري را در كودكان باقي بگذارد. علاوه بر اين كه حدود متعارف در اين كشور كه داراي اقاليم فرهنگي متنوعي است، بسيار متفاوت است. حد متعارف در مورد رفتاري مشخص از سوي كودك مانند شكستن چيزي ممكن است در جايي گذشت همراه با اخم باشد و در جايي ديگر حواله كردن يك سيلي يا اردنگي يا حتي با تركه و كمربند سراغ كودك رفتن باشد. در همه اين موارد نيز والدين حق(!) خود مي‌دانند كه كودك‌شان را تربيت كنند و آن را در خانواده و قوم و خويش و فرهنگ خود متعارف مي‌دانند. ممكن است گاهي برخي در صورت كبود شدن بدن كودك با خود بگويند يا از ديگري بشنوند كه «كمي زياده‌روي شده است»!
بي‌توجهي به نقش والدين و نزديكان كودكان در آزار جسمي، رواني و اخلاقي آن‌ها، ذهنيت جامعه را به آزارهاي غير اوليا و نزديكان كودك معطوف مي‌كند. در گزارشي كه سال‌ها پيش از شب‌گردي‌هاي يك روزنامه‌نگار در چند بيمارستان تهران خواندم، اكثريت تجاوزهاي جنسي به كودكان دختر و پسري كه منجر به آسيب‌ديدگي شده بودند، توسط نزديكان آنها صورت گرفته بود؛ اين در صورتي است كه بسياري از اين نوع آزارها به آسيب‌ديدگي منجر نمي‌شود. احتمالا بسياري از ما در گوشه و كنار شهر، كودكاني را ديده‌ايم كه با بهانه‌گيري يا دلايلي كه براي ما بزرگ‌ترها بي‌معني است، گريه سر داده‌اند و پدر و مادر براي ساكت كردن آنها متوسل به سيلي يا پس‌گردني شده‌اند. ما اين صحنه‌ها را مشاهده مي‌كنيم، ولي كودك‌آزاري قلمداد نمي‌كنيم و نوعي تأديب مي‌دانيم. بنابراين ما بايد به‌طور مستمر، بارها و بارها به بازخواني كودك‌آزاري و حقوق اجتماعي و فرهنگي كودكان    بنشينيم.


تعداد بازدید :  241