مهدی بهلولی آموزگار
روشنفکر کسی نیست که آن چیزی را بگوید که روشنفکران دیگر میگویند. روشنفکر باید حرف خودش را بزند و در زمان و مکان حرف بزند. اینکه دیگرانی در جایی دیگر نشسته باشند و بدون توجه به شرایط، از آزادی و عدالت و حقوقبشر و حقوق شهروندی ناب و بیکم و کاست سخن بگویند بعد تو هم فکر کنی که وقتی تریبونی دستت افتاد باید درست همانها را تکرار کنی، روشنفکری نیست. باید بدانی کجا ایستادهای و پشت سرت چه کسانی ایستادهاند و به کجا میخواهی بروی. تنها خودت را هم نباید ملاک قرار دهی. شاید خیلی چیزها برای تو مهم نباشد اما اگر میخواهی کاری برای دیگران انجام دهی و هدف گروهی را گامی به پیش بری، باید همراه و همگام با بدنه حرکت کنی. اگر بیپروا سخن بگویی یار شاطر نیستی که هیچ، بار خاطری.
گفت یعنی میفرمایی دروغ بگوییم و حقیقت را فدای مصلحت کنیم؟ مگر از فاشگویی در برابر قدرت سخن نمیگفتی، پس چه شد؟ مگر وظیفه بنیادین روشنفکر، راستگویی و تابوشکنی نیست؟ یعنی تو میگویی روشنفکر باید پوپولیست باشد؟ باید پسند بدنه سخن بگوید؛ بدنهای که شاید دارد به کژراهه میرود؟ وظیفه روشنفکر سخن گفتن از آرمانهای بزرگ انسانی است و اگر کسی یا کسانی اندک شمار هم پیدا شدند که به قیمت فدا کردن همه چیز خود، خواستند بدون ملاحظه و مصلحت، تنها از حقیقت سخن بگویند، باید در آب طلا گرفته و ستایش شوند نه با انگ تندروی از گردونه بیرون گذاشته شوند.
گفتم آنکه از زندگی خود و خانوادهاش و از همه چیزش میگذرد گهگاه شده که حرمت دیگران را هم فدای آرمانهایش کند. من در زندگی خودم و از نزدیک، از این افراد دیدهام که در اوج فداکاری، حرمت دیگران را هم لگدمال کردهاند و تنها به صرف اختلاف در روش و اندیشه، با آبروی دیگران بازی کردهاند. در آنجا، گویی یادشان رفته که یکی از آرمانهایشان، حقوقبشر و پاسداشت آن است. اما روشنفکر داریم تا روشنفکر. روشنفکری داریم که میخواهد فیلسوف باشد و تنها از حقیقت سخن بگوید؛ یا سخنی نمیگوید یا باید سرتاسر حقیقت بگوید. با جهان پیرامون خودش هم چندان کاری ندارد و تنها به حقیقت میاندیشد. روشنفکری هم داریم که میخواهد در پیوند با مردم و با بدنه، گام به گام، پیش برود. از آنان و از جهان اجتماعی پیرامونش یاد بگیرد و به آنان یاد بدهد. این روشنفکر نمیتواند خود را فدایی مردم بداند و هر چه میخواهد و میداند بگوید؛ بسا که با فاشگوییاش، به همان بدنه، آسیب برساند. نباید دروغ بگوید، باید در راستای آرمانهای دیرینه و بزرگ انسانی گام بردارد اما اگر میخواهد جمعی حرکت کند نباید با بیپروا سخن گفتن، هزینه بر دست دیگران بگذارد و فکر کند دارد کاری میکند. به گفتهای تنها برای تاریخ هم نباید سخن گفت، برای «دیدید که من گفتم»ها. روشنفکر باید راست بگوید و برای امروز بگوید، اما با توجه به شرایط بگوید. چگونه گفتن را هم باید بداند. یک «راست» را به چند جور میتوان گفت.
گفت داری همه بزرگمردان تاریخ را به پرسش میگیری. انسان بزرگی نیستی و بزرگان را در نمییابی. آنکه همه چیزش را بر سر آرمانهایش مینهد چراغی فروزان است. نام بردن از او حتی آیینی دارد که باید پاس داری. گفتم چهرهسازی در این کشور، پیشینهای دیرینه دارد؛ کاش سنجشگرانهاندیشی. اینچنین بُوَد.