آمنه ابراهیمی تاریخ پژوه
در تاریخ ایرانزمین آنجا که سخن از همراهی و یاریگری است، مرد و زن در کنار هم نقش ایفا کردهاند. برخی از زنان، شیردلانه کوشیدهاند با اقداماتی به آرمانهای والای انسانی خود دست یابند. اسناد تاریخی که اینگونه روایت میکنند. بررسی اینگونه اقدامات و فعالیتها، نقش زنان را در فرهنگسازی تاریخ، برای امروزیها روشن میکند. آگاهی زنان به حقوق خود در تاریخ معاصر ایران که با تأثیر از فرهنگ مدرن شکل گرفت، همدلی و همراهی زنان را در دستیابی به حقوق طبیعی و اجتماعیشان فراهم آورد؛ گونهای نوعدوستی که در نوع خود شگرف و ارزشمند است. این دسته از زنان، خود را با مردان همسان میدانستند و برای برونرفت از سپهر خاص زنانهشان، خانه، میکوشیدند.
صفحات تاریخ جنبش مشروطه در سال 1285 خورشیدی و پس از آن، بیانگر نقش پررنگ زنانی است که وظیفههایی اجتماعی را در کنار مردان برای تغییر اوضاع برعهده گرفتهاند. یکی از ابعاد مهم تلاش زنان برای رسیدن به خواستههای خود در دوران جدید تاریخ ایران، دستیابی به سواد، تحصیلات و آگاهی از شاخههای گوناگون علم و دانش است. اینها برای دستیابی به علم، رنجها و سختیهایی از سرگذراندند و برای فراهم کردن زمینه دستیابی دیگر دختران و زنان به این آرمان نیز، فشارهایی را تاب آورده و مصایبی را تجربه کردند. یک وجه از این تلاشها به اقدامات خیرخواهانه آنان در عرصه اجتماعی بازمیگردد. این تلاشها در بیشتر زمانها، پراکنده و فردی اما تاثیرگذار و مهم بود. خیرخواهی و یاریگری زنان، برای زنان تنها به این موضوع محدود نمیشد و دیگر حقوق اجتماعی و فرهنگی مانند نگهداری و حمایت از دختران بیسرپرست و یتیم و ساخت بیمارستان را نیز دربرمیگرفت.
زنی که به افضل جوانمردان ما تفضل دارد
خدیجه افضلوزیری، نوه ملاباجی دربار ناصری، یکی از زنان منحصربهفرد در دوران مشروطه به شمار میآید. خاندان او به تعلیم و تربیت زنان توجهی ویژه داشتند. خود او در دوران کودکی از شوق رفتن، با لباس پسرانه و همراه برادرانش به مدرسه رفت؛ کاری که گونهای سنتشکنی در آن روزگار بود. خدیجه افضلوزیری بعدها به زنی دردمند بدل شد که برای بالا بردن آگاهی و سطح سواد زنان از کوششی دریغ نکرد. این درحالی بود که کسی تحصیل زنان را برنمیتابید و دختران بیشتر در سنین پایین به خانه ملاباجیها، پیرزنانی با سواد مکتبخانهای میرفتند تا قرآن، اخلاق، شرعیات و هنرهای خانگی بیاموزند. صدای خدیجه افضل، در این دوران، دردمندانه آرمانهای والای زنان را در برههای پرحادثه بیان میکند، «ای باغیرتان وای آنان که ما بیچارگان را در ... جاده بطالت گذاردید ... چرا نباید زنان ایران تحصیل کنند و شریک غم و الم مملکت باشند و بدانند امروز بر سر این مملکت بینوا چه میآید؟ تا بفهمند دشمن آب و خاکشان کیست؟ تا بدانند دست اجانب در مملکتشان چه میکند؟ تا خواستند بعضیها حرف بزنند بزرگترها گفتند آخر شما زن هستید شما را چه به این کارها؟ باید شما فکر خانهداری باشید!» او در روزنامه تمدن با ارایه تصویری از وضع زنان در عصر قاجار و لزوم برابری زن و مرد، نوید میدهد که با تأسیس مدرسه و توجه به آموزش دختران میتوان گامهایی موثر در زمینه ترقی وضع مملکت برداشت. از همینرو بود که امیدوارانه مینویسد «ابواب سعادت به روی زنهای این مملکت هم باز و نسوان پایتخت از این به بعد پای مفاخرت به مدارج عالیه خواهند نهاد. ایام نحسی و بدبختی نسوان از این به بعد سرآمده، دختران یتیم این پایتخت با اعانه و توجه مردان دینپرست غیرتمند با کمال خوشی و شرف زندگانی خواهند کرد».
بیبی خانم افضل همزمان با بالا گرفتن تبوتاب مشروطهخواهی و آغاز دگرگونیهای جدی اجتماعی و فکری در ایران، در سال 1324 قمری
(1285 خورشیدی) مدرسهای دخترانه تأسیس کرد که با مخالفت متعصبان به تعطیلی کشیده شد. کوششهای بیبی برای بازگشایی مدرسه تا یکسال به سرانجامی نرسید تا اینکه توانست مدرسه را اما با محدوده سنی بین 4 تا 6 سال دوباره راهاندازد. وی پس از مدتی در مدرسه خود یک دارالایتام هم بنیانگذارد و عدهای از دختران بیسرپرست را زیر چتر حمایتی خود گرفت. بانویی دیگر در این زمان به نام طوبی آزموده از وی تقاضای شغل معلمی در مدرسه را کرد اما به سبب اعلام عدم نیاز، خود به بنای مدرسهای برای دختران همت گماشت که ناموس نام گرفت. این مدرسه نیز آغازگر راهی دیگر در آموزش رایگان به دخترکان ایرانی بود.
اقدامات خیرخواهانه بیبی تنها به حیطه آموزش محدود نمیشد «خانم افضل معلمه دبستان دوشیزگان که به افضل جوانمردان تهران ما تفضل دارد، یک قطعه طلا قلابه الماس از مخارج شخصی خودش که مادر گرامیشان ماهی دو تومان میداده، قناعت و اقتصاد نموده بود. حال فلاکت اشتمال آفتزدگان بازار را منظور داشته به اداره ایراننو فرستادهاند که در وجه مستحقین آن آتشزدگان کارسازی شود. البته درجه مردمداری، نیکوکاری، بیچارهنوازی، رحم و مروت این یگانه فاضله را دولتمندان پایتخت تهران باید نمونه امثال قرار داده و پیروی نمایند. و بعضی از معتبرین که حضورا استعانت نمودیم ما را به وعده امروز و فردا امیدوار نموده در دادن اعانه تعلل ورزیدند. آن فرزندی که در آغوش مادر عالمهای تربیت شده پرورش نیابد لامحاله با تازیانه تنبیه روزگار گرفتار میشود».
ادامه فعالیتهای زنان پس از مجلس اول
پس از شکلگیری مجلس اول مشروطه، زمینه فعالیت زنان آسانتر شد. انجمن مخدرات وطن در سال 1329 قمری توسط آقابیگم، دختر شیخهادی نجمآبادی تأسیس شد. اعضای انجمن 60 نفر بودند که تصمیم گرفتند برای ایجاد یتیمخانه، مدرسه و اکابر دخترانه بکوشند. انجمن خواتین و شرکت خیریه خواتین ایران نیز اقداماتی فراوان برای سازماندهی یتیمخانهها، مدرسهها و بیمارستانها و گردآوری کمکهای مردمی پایهگذاردند. این انجمنها حتی مجامع هنری، اجتماعی و فرهنگی را نیز مورد توجه قرار دادند و در برنامههای خود گنجاندند تا دختران به عرصه فعالیتهایی اینچنین نیز وارد شوند. در فراخوان یکی از این برنامهها اینگونه آمده است:«عموم خواتین محترم برای مقاصد خیریه از قبیل یتیمخانه، مریضخانه و مدرسه دختران، از روی پروگرام وزارتعلوم و... و مجلس کنفرانس و سینماتوگراف دعوت به عمل میآید ... حضرت سردار ملی ستارخان و سالار ملی باقرخان نیز حضور خواهند داشت». سپس در خبرهای آن روزگار میخوانیم که «خانمهای ایران یک شرکت خیریه درست کردهاند و دیروز که جمعه بود، در پارک اتابک یک مجلس کنفرانس و سینموتوگراف دادند و با پولی که جمع میشود میخواهند یتیمخانه، مریضخانه و مدرسه برای دخترها درست بکنند». این موارد همه بیانگر تلاشهای زنان برای برونرفت از محیط محدود سنتی و حرکت به سوی زندگی جدید است؛ دنیایی که همه مردم بهویژه زنان در آن با سازوکارهای جدید از نعمت سواد بهرهمند میشوند و همدلانه برای آیندهای روشن دست در دست هم میدهند.
پردگیان و مستورات
به «بیرونی» پای میگذارند
تأسیس دو مدرسه دیگر با عنوان پردگیان و مستورات به وسیله دختران درهالمعالی که در منزل پدریشان برپا شد از دیگر فعالیتهای زنان برای زنان است. هرکدام از این مدرسهها 40 کودک یتیم از سادات و فرودستان را بهطور رایگان نگهمیداشتند و تعلیم میدادند. پس از دوران کوتاه استبداد صغیر محمدعلی شاهی که با فتح تهران از سوی مشروطهخواهان سراسر کشور پایان یافت، باز از اخبار روزنامهها آگاهیهایی درباره مدرسههای خیریه و فعالیت زنان در این عرصه به دست میآوریم. مدیر مدرسه حشمتالمدارس در یکی از روزنامهها مینویسد، «120 شاگرد که اکثرا ایتام بیبانی و بیباعث هستند در آنجا رایگان تحصیل میکنند. خانم آقای سردار اسعد و سردار بهادر از سران بختیاری جهت بازدید به مدرسه رفته بعد از امتحان دانشآموزان به هر یک
5 شاهی پول سفید به مدیره 50 تومان تحت نام اعانه به معلمین 2 عدد 5هزاری طلا و به فراشها و مستخدمین هر نفر یک 5هزاری داده بودند».
البته اینگونه فعالیتها در این برهه تنها به مردم، قشر مرفه و روشنفکر مختص نمیشد؛ دولت مشروطه نیز با تدابیری به برپایی مدرسه برای دختران همت میگماشت. در این زمان تقریبا طبق آمار در دسترس، 790 نفر دختر که 199 نفر آنها رایگان تحصیل میکردند در اینگونه مدرسهها درس میآموختند. عمده این اقدامات، دستاورد تلاش خیرخواهانه و پیگیر زنانی بود که در عرصه آموزش به دختران، مادران و زنان فردای میهنشان، بهویژه طبقه تهیدست و بیبضاعت اهمیت میدادند. آنها تحصیل را تنها به قشر ثروتمند و طبقات بالای جامعه منحصر نمیدانستند. این زنان شیردل، در جامعه سنتی آن زمان ایران که البته سودای ترقی در سر میپروراند، با هر گامشان آیندهای متفاوت را برای دختران ایران رقم میزدند؛ میکوشیدند آنها را از حصار خانهها و ماندن در سپهری کاملا زنانه برهانند و به عرصه جامعه و فعالیتهای اجتماعی سوق دهند تا دوشادوش مردان برای کاستن رنجها و مشکلات کشور کاری کنند.