شماره ۵۶۶ | ۱۳۹۴ دوشنبه ۲۸ ارديبهشت
صفحه را ببند
چیزی میان نفوذناپذیری و وادادگی

|  روزبه رهنما  |     روزنا‌مه‌نگار |

واقعیت این است که جامعه ایران در دوره‌های گوناگون تاریخی، به‌ویژه در دو سده اخیر که دروازه‌های ایران رو به ممالک راقیه گشوده شد، در برابر پدیده‌های نوینی که از ورای مرزهایش و از سرزمین‌های دیگر به این اقلیم کهن سرکشیده و وارد شده است، عمدتا در مرحله‌هایی تا پذیرش نهایی آن پدیده‌ها، گونه‌ای نفوذناپذیر نشان داده است. هرچند دست‌آخر می‌پذیرند اما چه‌ سختی‌ها که به جامعه وارد نمی‌آید تا سرانجام بشود! در برابر، در زمینه پذیرش باورهای عجیب و غریب برای قانع‌ساختن خود در نپذیرفتن دگرگونی‌ها و پدیده‌های یادشده نوین، وادادگی نخستین مساله‌ای که نمود می‌یابد. آن‌جا که محمدحسن خان امین‌الضرب صنعت برق و روشنایی چراغ برق را در دوره ناصرالدین شاه قاجار به ایران وارد می‌کند، مردم دارالخلافه ناصری، امکان چنین چیزی را به سختی می‌پذیرند که یک دستگاه می‌تواند روشنایی تولید کند. در این‌سوی ماجرا، به روایت عبدالله مستوفی در کتاب «شرح زندگانی من» آن‌جا که می‌گویند این نورهای چراغ برق امین‌الضرب، منبع شیطانی دارد و کار اجنه است، چنان سرخوشانه آن را می‌پذیرند که گویی گمشده‌شان را یافته‌اند؛ به آن‌جا می‌روند که شیطان را ببینند و کار به این‌جا می‌کشد که شبانه معدود چراغ‌های برق پایتخت را می‌شکنند. در همان زمان، کمی پس و پیش، مردم با دست غذا می‌خوردند. کارد و چنگال که رواج می‌یابد، به جای پذیرش، به «مضمون‌گویی» (تکه‌اندازی) روی می‌آورند و به تعبیر محمدعلی فروغی مضمون می‌سازند که «آقایان سکنجبین را با کارد و چنگال میل می‌فرمایند!». دوران ناصری و اصلا قاجار را که بگذاریم و بگذریم، به پهلوی اول می‌رسیم. از‌سال 1304 که به موجب قانون مجلس شورای ملی و اهتمام دولت مقرر می‌شود همه شهروندان ایرانی سجل احوال (شناسنامه) بگیرند، با وجود سخت‌گیری‌های دستوری حکومتی، واکنش‌هایی عجیب بروز می‌یابد تا آن‌جا که دولت 11‌سال بعد مجبور می‌شود با لحنی تهدیدآمیز، اطلاعیه‌ای عمومی در جراید خطاب به آنها که هنوز شناسنامه ندارند بدهد تا مردم مجبور شوند و از سر «ناچاری» سجل بگیرند. جامعه سنتی ایران در زمینه پذیرش مدرسه‌های نوین، حمام، دوچرخه، طب نوین و بسیاری دیگر از پدیده‌های نوین نیز چنین واکنش‌هایی یکسان از خود نشان داده است.
عینک نیز به‌عنوان پدیده‌ای نوین در جامعه ایرانی عصر قاجار که از غرب آمده است، در چنین میانه‌ای قرار می‌گیرد؛ نفوذناپذیری و وادادگی. بگذریم از این‌که ما امروز در همه زمینه‌ها برآنیم چند‌هزار‌سال پیش همه اکتشافات و اختراعات عصر صنعتی‌شدن را تجربه کرده‌ایم و پیشتاز همه ملل جهان این زمینه‌های یادشده‌ایم. از تماشای چند تصویری سلسله‌وار حرکت یک بز روی سفال کشف شده از شهر سوخته سیستان، به این می‌رسیم که نخستین انیمیشن جهان را ایرانیان چند‌هزار‌سال پیش ساخته‌اند! درباره عینک نیز چنین اعتقادی داریم، اما چند‌هزار پس از آن هزاره‌های پیش از میلاد که معتقدیم عینک را ایرانیان باستان ساخته‌اند، هنگامی که در میانه‌های دوره قاجار، جوانکی متجدد و فرنگ‌رفته عینک به چشم می‌زند، استهزا می‌شود که «جناب وزیر مختار [کنایه از فرنگی بودن]، عینک‌ات را بردار تا چشمانت بهتر ببیند و بتوانی درست راه بروی!». زمانی که اما گفته می‌شود عینک، وسیله‌ای پزشکی برای دوربینی و نزدیک‌بینی چشم است نه تجملی برای نمایش فرنگی‌مآبی، باز به جای پذیرش، رواج می‌دهیم که آدم ضعف جسمانی‌اش را به دست خودش بر سر زبان‌ها نمی‌اندازد که! و مشتاقانه در برابر همین باورهای نادرست، وامی‌دهد.
ایرانیان در گذار از جامعه کهنه به جامعه‌ای روبه‌رو شده با دگرگونی‌های نوین جهانی، عینک را نیز همچون دیگر ابزارها و رفتارهای نو، سخت می‌پذیرد؛ شاید چند دهه زمان می‌برد که آن را در بوته نقد سنت‌های دست‌وپاگیر خود (همان نفوذناپذیری) می‌گذارد تا سرانجام بپذیرد. می‌پذیرد، اما سخت می‌پذیرد و البته آن‌جا که مجبور شود، می‌پذیرد. این کنش و واکنش چه اندازه امروز هم برایمان آشنا است؛ آن هم پس از یک سده!


تعداد بازدید :  292