نشست کافکا، هدایت و مدرنیته ادبی عصر روز شنبه در تالار شهناز خانه هنرمندان با حضور مراد فرهادپور و حسین نمکین به دبیری حمیدرضا یوسفی برگزار شد.
به گزارش ايلنا، این نشست با مقدمه یوسفی آغاز شد که در بخشی از آن به اینکه آیا صادق هدایت از نظر فرم و اندیشه شباهتی به کافکا داشته است؟ یوسفی در ابتدای نشست این سوال را مطرح کرد که با توجه به اینکه هدایت از نخستین افرادی بود که شروع به ترجمه آثار کافکا به فارسی کرد در ذهن ایرانیان از گذشته تا به امروز بین صادق هدایت و کافکا پیوند وجود داشته. لذا این سوال مطرح میشود که آیا سیمای هدایت و کافکا، فردی گوشهنشین، منزوی و دور از سیاست را نشان میدهد؟
پس از آن مراد فرهادپور، مترجم و نویسنده با اشاره به یادداشتی که در کتاب «پارههای فکر» نوشته است، گفت: عمده قضیه برمیگشت به تعریف «بکت» از تجربه هنری که درنهایت منجر به یک شکست میشود؛ یک شکست بزرگ که فقط هنرمند جرأت دست زدن به این تجربه و پذیرش شکست آن را دارد.
فرهادپور ادامه داد: کافکا و هدایت هر دو کلبیمسلک و بدبین بودند و رنجکشیده و مجموعهای از همین تصاویر اسطورهای در ذهن بهوجودآمده آنان است که این دو را به هم نزدیک میکند.
وی افزود: در کار ادبی هدایت نهایتا با شکست روبهرو هستیم. این امر را میتوان از خاطرات او دریافت که شش ماه قبل از خودکشی میگوید حس میکنم به جایی رسیدهام که میتوانم بنویسم و درست شش ماه بعد، آخرین دستنویسهایش را بهرغم اصرار دوستانش پاره کرده و دور میریزد.
فرهادپور اظهار داشت: این شکست درواقع براساس موضوعی است که «لاکان» و «بکت» آن را دست نیافتن به چیزی میدانند که میل آدمی به آن است. میل آدمی به یک شکل به میل دیگری است. به همین علت هرگز برآورده نمیشود. هویت جمعی براساس همین نرسیدن است که هیچکسی به آن دست نمییابد و یک کنش، کنش بعدی را تغییر میدهد. بنابراین این موضوع به یک نوع هویت فردی و جمعی بازمیگردد. به یک شکست، نرسیدن و خلأ که هیچوقت پر نمیشود.
این نویسنده گفت: هویتها براساس همین ایستادن و رابطه با این شکست شکل میگیرد که براساس نظریه بکت در رابطه با هنرمندان بسیار روشن و واضح است. به یک معنا میتوان گفت رابطه با این شکاف همان چیزی است که هنرمندی چون هدایت را میسازد.
فرهادپور معتقد است: ایستادن بر این شکافها و مغاکها یک شبح نمادین میسازد که جنبه جمعی پیدا میکند و نماد فرهنگ مدرن ایرانی میشود. اشباح هدایت باقی مانده و همانند سیلی است که همه به سمت آن حرکت میکنند.
به گفته فرهادپور، این شکست و آن میلی که برآورده نمیشود مرتبط با رماننویسی به زبان فارسی است و چون هدایت در عمل نمیتوانست به زبان دیگری بنویسد، نوشتن به فارسی و ادامه دادن حیات برای هدایت بهعنوان یک نویسنده فارسیزبان او را در مسیر شکاف قرار داده و به این برمیگردد؛ به همان ایزوله بودن فرهنگ و زبان فارسی.