آرمین منتظری
هفته گذشته، فرانسوا اولاند، رئیسجمهوری فرانسه به عربستان سفر کرد و با پادشاه عربستان دیداری یک ساعته داشت. در این دیدار طرفین یک بیانیه مشترک هم درباره مذاکرات هستهای میان ایران و غرب صادر کردند. در این بیانیه تأکید شده بود که هرگونه توافقی میان ایران و غرب باید «قابل راستیآزمایی» بوده و «متضمن هیچ تهدیدی علیه منطقه» نباشد. روز گذشته نیز ولیعهد عربستان پیش از آنکه برای شرکت در کنفرانس کمپدیوید به آمریکا سفر کند، در میانه راه، به فرانسه رفت. درخصوص سفر اولاند به عربستان تحلیلهای زیادی منتشر شد که این تحلیلها عموما از دو زاویه مسأله را بررسی کردهاند. نخست قصد فرانسه برای رقابت با آمریکا و پر کردن جای آمریکا در خلیجفارس و دوم سیاست فرانسه برای تحکیم روابط خود با کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس و حمایت از ثبات و امنیت این کشورها. البته هر دو نگاه تحلیلی که مطرح شد تا حدودی درست است اما به نظر میرسد که در این دو نگاه یک مسأله نادیده انگاشته شده است. سوال این است که اگر فرانسه قصد رقابت با آمریکا در خلیج فارس را دارد و اگر قصد دارد با تحکیم روابط با اعراب خلیجفارس امنیت و ثبات سیاسی آنها را تضمین کند، هدفش از اینکارها چیست؟
در سالهای اخیر، تحرکات فرانسه در خاورمیانه شدت یافته است. پاریس طی سالهای گذشته در دو عملیات نظامی در خاورمیانه شرکت کرده است. نخست شرکت در ائتلاف نظامی علیه معمر قذافی، رهبر سابق لیبی و دوم کمک به ائتلاف علیه داعش در عراق و سوریه. نکته جالب اینکه این افزایش تحرکات فرانسه در خاورمیانه پس از بهار عربی و گسترش ناامنی و بیثباتی در کشورهای عربی، بیشتر به چشم آمد. وقتی فروش مقادیر زیادی سلاح به کشورهای حاشیه خلیجفارس و حمایتهای گاه و بیگاه پاریس از این کشورها و همچنین سفرهای متعدد مقامات فرانسه به کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس را در کنار استراتژی جدید آمریکا در خاورمیانه مبنی بر تمرکز کمتر در این منطقه و حضور بیشتر در آسیا قرار دهیم، ناخودآگاه اذهان به این سمت سوق مییابد که فرانسه به دنبال رقابت یا حتی جایگزین کردن خود به جای آمریکا در منطقه خلیجفارس است. این تحلیل اما دو ایراد دارد. نخست اینکه فرانسه به هیچ عنوان در حد و قوارهای نیست که بتواند در قامت آمریکا به کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس تضمین امنیتی ارایه کند. علاوه بر این اساسا پاریس تمایلی به این کار ندارد. چراکه نمیتواند از پس هزینههای سرسامآور سیاسی، نظامی و مالی این کار برآید. اما فرانسویها با زیرکی تمام یک مسأله را دریافتهاند و آن اینکه در شرایطی که ایران و آمریکا بر سر دستیابی به توافقی مذاکره میکنند، کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس در شرایط هراس و نوعی ناامیدی از آمریکا به سر میبرند و بهسان غریقی به هر شئی دست میاندازند تا نجات یابند. در چنین شرایطی فرانسه گاه و بیگاه در پیش چشمان بیمناک اعراب خلیجفارس ظاهر میشود و بسان بازیگری تنها نقش یک تضمیندهنده امنیتی را بازی میکند. نقشی که میتوان آن را در بیانیهای که اولاند و ملک سلمان درباره ایران منتشر کردند، دید.
اما پاریس خود هم منافعی در این روابط دارد. منافعی که اگر نگاهی دقیقتر به عرصه سیاست داخلی فرانسه بیندازیم، سرنخهایش آشکار میشود. در فرانسه نزدیک به 5میلیون مسلمان زندگی میکنند. جمعیت مسلمانان فرانسه به مراتب بیش از هر کشوری در اتحادیه اروپاست. این مسلمانان اغلب از کشورهایی نظیر الجزایر، مراکش و کشورهای غرب آفریقا به فرانسه رفتهاند و در شهرهای بزرگ ساکن شدهاند. از دید فرانسویها تحولات دنیای اسلام، ناآرامیها در آن و خصوصا ناآرامیها و بیثباتیهای سیاسی در خاورمیانه میتواند ناامنی را تا پشت مرزهای فرانسه سوق دهد. به زبان سادهتر، ترس فرانسه این است که جنگها در خاورمیانه توجه تعداد بیشتری از این 5میلیون مسلمان فرانسوی را به خود جلب کند و بحرانهای انسانی در خاورمیانه و کشورهای اسلامگرایی شمال آفریقا، سیل مهاجران را به سوی فرانسه سرازیر کند. این نگرانیهاست که بخشی از سیاستهای فرانسه در سوریه و عراق را شکل میدهد.
پاریس البته در مقابل مجبور است امتیازاتی نیز به اعراب بدهد. برای مثال موضع فرانسه در مذاکرات هستهای بهزعم بسیاری از تحلیلگران با مواضع آمریکا، انگلیس و آلمان متفاوت و سرسختانهتر بوده است و اتفاقا همین موضع مورد استقبال اعراب خلیجفارس و اسراییل قرار گرفته است. اما حقیقت موضع فرانسه در قبال ایران چیست؟ آنگونه که به نظر میرسد فرانسه درنهایت مخالفتی با برداشته شدن تحریمهای ایران ندارد. نگرانی مهم فرانسه درباره ایران که اتفاقا آن را هم میتوان در چارچوب نگرانی اساسی که پیشتر ذکر شد، بررسی کرد این است که ایران قدرتمندی که پس از برداشته شدن تحریمها در منطقه سر بر میآورد، موجب واکنشهای هیستریک و غیرعملگرایانه کشورهایی نظیر ترکیه و عربستانسعودی شود و این کشورها برای رویارویی با ایران دست به ماجراجوییهای جدید بزنند و همین ماجراجوییهای جدید به ناامن شدن منطقه بینجامد. این دقیقا همان چیزی است که فرانسه از آن بیم دارد.