فائزه توكلي كارشناس ارشد پژوهشهای تاريخی علومانساني و مطالعات فرهنگي
اولين زني كه بعد از اسلام مقارن با شيخ ابوعلي سينا، در ايران به حكومت رسيد، شيرين مشهور به امالملوك، ملقب به امرستم است كه به او سيده ملكه خاتون ميگفتند. وي دختر رستم بنشروين از سپهبدان خانان باوند در مازندران و همسر فخرالدوله ديلمي (387- 366ق) بود. پس از فوت فخرالدوله فرزند چهارساله به روايتي 11ساله وي به نام ابوطالب رستم ملقب به مجدالدوله را به سلطنت برگزيدند. اما به دليل صغر سن وي و نيز چون سيدهخاتون در زمان حيات همسرش، از طرف او نيابت سلطنت را برعهده داشت پس به كمك دو تن از وزراي مشاور خود، بر قلمرو شوهر فرمانروايي يافت. او ولايتعهدي و حكومت همدان را به برادر كوچكتر مجدالدوله به نام ابوطالب شاه خسرو داد ملقب به شمسالدوله سپرد و حكومت اصفهان را به پسر ديگرش ابوشجاع عينالدوله داد و پسردايي خود را به سرپرستي او گماشت. در دوران سيده ملكه خاتون دربار محل تجمع دانشمندان، ادبا و فلاسفه بود. به روايتي شيخ ابوعليسينا نيز مدتي را در دربار سيده ملكه خاتون گذراند. در 397. ق مجدالدوله به مخالفت و رقابت با مادر پرداخت.
مجدالدوله كه در اين زمان 28سال داشت، باعث ناراحتي مادر از خود شد و در اين زمان بود كه به روايتي سيده خاتون به قلعه طبرك در نزديكي ري رفت و طبق روايتهاي ديگر مجدالدوله مادر را دستگير و در قلعه طبرك زنداني كرد.
چندي نگذشت كه به علت بيكفايتي فرزند، اوضاع امور آشفته شد. پس از مدتي شاه بانوي دلير و با شهامت از زندان گريخت و پنهاني با كمند از قلعه فرود آمد و پياده عازم كردستان شد و به نزد بدر بنحنويسه كه با فخرالدوله دوستي داشت رفت. بدر، سپاهي فراهم آورد و با او روي به ري نهاد. در ميانه راه، در همدان، شمسالدوله نيز به مادر پيوست. در درگيري ميان مجدالدوله و مادر، سپاه مادر پيروز شد و مجدالدوله دستگير و زنداني شد. به نقل ابناثير، سيده شمسالدوله را به شاهي نشاند و خود اختيار امور را در دست گرفت و از ترس آنكه بدر حنويسه با حضور در ري دچار خيالات نادرست نشود، با سياستمداري خاصي وي را با هداياي فراوان روانه كردستان كرد. پس از گذشت يكسال سيدهخاتون شمسالدوله را به جهت قدرتطلبيهايش مجددا به همدان فرستاد و در عوض از مجدالدوله خواست كه نزد او به ري بيايد. در سال 405. ق شمسالدوله به كمك بدر براي تصرف ري آمد و مجدالدوله و سيده خاتون رهسپار دماوند، شدند.
اما لشكريان بر وي شوريدند و به ناچار شمسالدوله مجددا به همدان بازگشت، در اين هنگام سيده خاتون با شورش ابنفولاد ديلمي كه به تحريك منوچهر پسر قابوس زياري كه از سوي محمود غزنوي حمايت ميشد، بار ديگر مواجه شد. سيده كه همواره مذاكره را بر جنگ ترجيح ميداد با وي مصالحه كرد. در اين اوضاع، سلطان محمود غزنوي درصدد برآمد ري و نواحي مجاور آن را به قلمرو خود ضميمه ساخته و بر گنجهاي با ارزش ديالمه دست يابد. سلطان محمود با نامهاي كه به سيده خاتون نوشت به او پيام داد كه «بايد خطبه و سكه به نام من كني و خراج فرستي والا جنگ را آماده باشي»، اما سيده خاتون به سلطان چنين گفت: منم شير زن گرتويي شير مرد
چه ماده، چه نر، شير وقت نبرد
چون بر جوشم از خشم چون تند تيغ
زآب آتش انگيزم، از دود منع
كفلگاه شيران در آرم به داغ
زپيه نهنگان فروزم چراغ
منه خار تا در نيفتي به خار
رهانيده شو تا شوي رستگار
تو آن كه بر من شوي دستياب
زني بيوه را داده باشي جواب
من ار بر تو چربم به هنگام كين
شوم قايمانداز روي زمين
در اين هم نبردي، چو روباه و گرگ
تو سر كوچك آيي و من سربزرگ
پاسخ سيدهخاتون سبب شد كه محمود طي حياتش از لشكركشي به ري صرفنظر كند.
سيده ملكه خاتون در آداب ملكداري بسيار كوشا و توانا بود چنانكه سرزمينهاي بسياري را آباد كرد و هفتهاي پنج روز در شهرري بارعام ميداد. به وضع لشكريانش توجه خاص داشت و با وزرای کاردان بيواسطه سخن ميگفت و پاسخ قاصدان در سراسر كشورها را شايسته ادا ميكرد. سيده خاتون پس از 80سال زندگي افتخارآميز در 419. ق در ري درگذشت. بقعه وي در نزديكي بقعه امامزاده علي در شرق تهران قرار دارد و زيارتگاه مردم است.
منابع
1- باستاني پاريزي، محمدابراهيم، گذر زن از گدار تاريخ، نشر كيانا، تهران 1382.
2- رجبي، محمدحسن، مشاهير زنان ايراني و پارسيگويي، تهران 1374.
3- قويمي، فخري، كارنامه زنان مشهور ايران، آموزشوپرورش، تهران 1352.
4- كريمان، حسين، ري باستان ج 2، دانشگاه شهيد بهشتي، تهران 1351.
5- معين، محمد، فرهنگ فارسي، ذيل مدخل، اميركبير، چاپ دهم، تهران 1375.