سپهر دادجوي توكلي روزنامه نگار
من كه به تأسي از ميرزا ابولحسنخان ايلچي (سفیر قجری در بلاد بریتانی) به فرنگ نظاره ميكنم و روايت از كنوني غرب و شرق، گاه در حيرتي عظيم غمباد كرده و چرايي را ژرف غور ميكنم!
1 شكم از وجوه اختلافه شرق و غرب است. بسيار دیدم در ولايت كه مردمان چه احترام بر میهمان كنند از باب شكم و مرارتها كشند به وعده قوت، كه نماد آن صرف چند ساعت باشد براي قوام آمدن خورشي و دم كشيدن چلويي. قورمهسبزي و فسنجان را متصور شويد كه چه جانکاه از صبح به سبيل طبخ درآيد تا ظهر و ناهار به طرفةالعيني به بلع در افتد. این روند در فرنگ به عکس ولایت ما جاری است. آنها به طرفةالعینی قوت به سبیل طبخ درآورند و ساعتی به صرف در فُرادا یا به اجماع اختصاص دهند. اطعمه فرنگیها به 3 شماره طبخ میشود و به ساعتی خورده، اطعمه ما به ساعتی طبخ و به 3 شماره خورده. و در این روند رازی نهفته است که شما میاندیشی کدام مهمتر باشد. نفس غذا، صرف غذا، مواد تشکیل دهنده، نحوه طبخ؟
2 اما نکته مهم شکمی دیگر باقی مانده غذاست. اساساً غذای غربی باقی مانده ندارد. ایشان به حد قوت لایموت طبخ و بلع میکنند. شما بسیار تصاویر رویت نمودهاید، البت خدا را شکر نه از ولایت ما، بل باقی ولایات شرقیه بهخصوص جنوبیه که در دیسهای فراخ بسیار پلو و چلو ریختندی و خوردندی و میل را حیف کردندی. نهایت مهربانی شرقی را نیز بروز میدهیم و دانههای باقی مانده و خورش پس مانده را بذل میکنیم به گربهها و موشها و بعد مینالیم از ازدیاد نسل این زبالهخواران.
3 والبت فضای روانی حاکم بر این مقوله نیز معانی شگرفی در بطن دارد. در فرنگ غالباً، در طول روز آدمی 2 وعده غذا میل میکند که از نظر حجم و شکل و کالری بسیار با اقسام اطعمه ما متفاوت باشد. به جز صفت ناپسند آمادهخوری و غذای سریع که تابع نوع زندگی فرنگی به خاطر فعالیت بالا و ارزش وقت مداری است، در باقی زوایا صفت ناپسند خورد و خوراک بر سبیل ولایت ما میچرخد. در فرنگ خوراک تنها اهمیت شکم پُرکنی و جبروت ميهمانداری نباشد، بل فرصتی است که همکاری، دوستی یا آشنایی به این بهانه دور هم بنشینند و ساعتی صرف محبت و کلام باشد. از این رو صرف غذا طولانی است اما نوع و محتوایش تعیینکننده نیست. کافه و رستوران نیز از این حیث تبدیل به قرارهای کاری و کلامی شده و جنبه تفریحی خود را با کارکردی به فلسفه، عمیقتر جایگزین کرده است.
4 بدان روی که دنیا کوچکتر شده و دهکده مک لوهان محقق، بنیآدم در تجارت محصولات گوناگون کرده و به قرار رفتوآمدهای تجاری، محصولات در کنار فرهنگهای گوناگون در آمد و شد بیشتر. آدمِ فرنگی از این فرصت بهره جسته و خوراک دیگر ملل به ذائقه خود هماهنگ کرده و تنوع در خوراک و آداب خود پدید آورده. ایشان به کمال حیرت، توانستهاند آنچه به مذاق خوش آید، به کالا ارزانتر و به طبخ سریعتر آموزش ببینند و در کنار اغذیه سنتی خود سفره رنگینی پدید آوردند و نیکو جیب را با شکم پیوند دادهاند.
و این حکایت ادامه دارد...