کتاب «آفاق حکمت در سپهر سنت: گفتوگوی حامد زارع با سیدحسین نصر» بر آن است تا نتیجه بیش از پنجاه سال تحقیق، تفحص و تفکر سیدحسین نصر درباره فلسفه و دین و علوم و فرهنگ را به زبان ساده از کتابهای تحقیقاتی در اختیار خوانندگان فارسی زبان قرار دهد. کتابی که نصر در آن به گفته خویش به سوالات سیاسی و خصوصی بسیاری پاسخ گفته است که برای نخستین بار منتشر میشود. از 19 گفتوگوی این کتاب، 9 گفتوگو برای نخستین بار است که منتشر میشود و در آنها نصر سخنان تازهای در مورد خود، اندیشهها و عملکردهایش میزند.
سیدحسین نصر در پیشگفتاری که برای این کتاب نوشته میگوید: «طی سیسال گذشته اکثر کتبی که از بنده به زبان فارسی در ایران نشر یافته است، ترجمه دیگران از آثار انگلیسی بوده که برخی را تصحیح کرده و بعضی دیگر را قبل از انتشارشان اصلا ملاحظه نکرده بودم. در این ایام آنچه خود به فارسی نگاشتم به صورت مقاله بود و وقت به اینجانب اجازه نمیداد کتبی را که به انگلیسی نگاشته بودم، به فارسی برگردانم. از سهسال پیش موافقت کردم نتیجه بیش از پنجاهسال تحقیق و تفحص و تفکر درباره فلسفه و دین و علوم و فرهنگ را به صورت گفتوگو و به لسانی سادهتر از کتب تحقیقاتی در اختیار خوانندگان فارسیزبان قرار دهم.» حامد زارع نویسنده کتاب نیز در بخشی از مقدمهای که بر این کتاب نوشته، میگوید: «به نظر میرسد نوزده گفتوگویی که پیش رو دارید، مدخل فهم مناسبی برای آشنایی با اندیشمندی باشد که نقشی انکارنشدنی در تعلیم، تبیین و ترویج تفکر اسلامی و فرهنگ ایرانی در دنیای معاصر دارد. مخاطب این کتاب میتواند نهتنها با نظر نصر در مورد فلسفه کلاسیک، اندیشه اسلامی، فلسفه غربی تفکر عرفانی و ... آشنا شود، بلکه میتواند به صورت بسیار خلاصه و در عین حال منسجم با حوزههای فکری و مسائل نظری پیشگفته آشنایی مقدماتی پیدا کند.» شایان ذکر است رامین جهانبگلو نیز در ابتدای این کتاب مقدمهای را درباره سیدحسین نصر نگاشته و در آن از گفتوگوی روشنگرانه حامد زارع با سیدحسین نصر بهعنوان عامل ارایه نمایی نزدیک از یکی از بحثبرانگیزترین متفکران ایران معاصر نام برده است.
در بخشی از کتاب، نصر در پاسخ به دلیل پذیرفتن ریاست دانشگاه صنعتی آریامهر بیان کرده است: در آن روزها هیچ نشانی از انقلاب و دگرگونی نبود و تحولات مهم هنوز رخ نداده بود؛ هنوز نظام شاهنشاهی به صورت محکم مستقر بود و هنوز کمونیستها در مسکو نشسته بودند و نباید فراموش کرد که خیلیها در ایران از خطر کمونیسم در هراس بودند؛ ازجمله بسیاری از آقایان علما که بهشدت دلهره چیرگی کمونیسم را در این مملکت اسلامی داشتند. مرحوم مطهری هم که برای من همانند برادر بود همیشه به من میگفت که ما باید سنگرها را برای افراد مسلمان حفظ کنیم. اصلا همین آقا مرتضی بود که به من اصرار داشت تا ریاست دانشگاه صنعتی آریامهر را قبول کنم. درست به خاطر دارم که در همان روزهایی که پیشنهاد ریاست این دانشگاه مطرح شده بود، آقای مطهری به من تلفن زد و صریحا گفت: «نکند که پیشنهاد ریاست دانشگاه را رد کنی.»
وی همچنین در بخشی از این مصاحبه از تشکیل کمیته محرمانه حراست از اصفهان سنتی در برابر روند تجددگرایی به اصرار خودش و پشتیبانی فرح پهلوی خبر داده و گفته است: ما یک سلسله طرحهای فرهنگی را در دست اقدام داشتیم که تقریبا هیچکس از آنها خبر نداشت. مثلا یک کمیته محرمانه به اصرار من و با پشتیبانی ملکه تشکیل شد که وظیفهاش حراست از اصفهان سنتی در برابر روند تجددگراییای بود که سرتاسر کشور را فراگرفته بود. به کمک این کمیته، من در برابر هر اقدام صنعتی و عمرانی که قرار بود معماری و فرهنگ سنتی این شهر تاریخی را با خطر روبهرو سازد، میایستادم. این موضوع مربوط به حتی سالها پیش از آن بود که ریاست دانشگاه صنعتی آریامهر را بپذیرم و در همین شهر دانشگاه صنعتی اصفهان را که قرار بود مرکز دانشگاه آریامهر شود، تأسیس کنم. این است که بنده فعالیتهای متنوع فرهنگی حتی قبل از اینکه رئیس دانشگاه شوم با ملکه داشتم.