دانش را نه متكبران و نه كمرویان
فرا نمىگيرند. امام باقر (ع)
پادشاه حُسن
خجلست سرو بستان برِ قامت بلندش
همه صید عقل گیرد خَمِ زلف چون کمندش
چو درخت قامتش دید صبا به هم برآمد
ز چمن نرُست سَروی که ز بیخ برنکندش
اگر آفتاب با او، زند از گزاف لافی
مه نو چه زهره دارد که بوَد سُم سَمندش
نه چنان ز دست رَفتَست وجود ناتوانم
که معالجت توان کرد به پند یا به بندش
گرم آن قرار بودی که ز دوست برکنم دل
نشنیدمی ز دشمن سخنان ناپسندش
تو که پادشاه حُسنی نظری به بندگان کن
حذر از دعای درویش و کف نیازمندش
شکر این حدیث سعدی برِ او چه قدر دارد
که چنو هزار طوطی مگسست پیش قندش
سعدی