متین مسلم روزنامه نگار
بپذیریم یا نه؟خیلی تفاوتی نمیکند «روابط ایران و کشورهای عرب خلیجفارس همچون داستانهای هزارویک شب، به رابطهای رویایی در سرزمین آرزوهای شرقی تبدیل نخواهد شد». بهتر است این واقعیت را قبول کنیم. اما آنچه امروز در منطقه مشاهده میشود و موجب نگرانی و کاملا بیسابقه است. به همین دلیل تحلیل و برخورد کارآمد با بحران کنونی، نهتنها برای تحلیلگران سیاسی بلکه به تصور من برای مسئولان دیپلماسی شمال و جنوب خلیجفارس نیز بسیار مشکلساز و پیچیده شده است. بیشتر از آن جهت که مسائل میان آنها تنها محدود و مربوط به خود آنها نیست و دامنه وسیعی از موضوعات منطقهای و بینالمللی را دربرگرفته است. از اینکه حتی یک مسأله فرعی بتواند شرایط را از کنترل خارج و منطقه را به نقطه بیبازگشتی بکشاند باید نگران بود. امنیت خلیجفارس نقطه تعادل ثبات بینالمللی است. سیاست خارجی دوسویه اعراب و ایران نسبت به هم، بهرغم پارهای فرازونشیبها در طول 50سال گذشته، تحتتأثیر یک دوگانگی جالب توجه و عجیب قرار داشته است. از یکسو تهران پیش از سال 1979 بهرغم وجود اختلافاتی جدی با اعراب خلیجفارس خصوصا عربستان بر سر موضوعاتی مانند استخراج، فروش و قیمتگذاری نفت، تأسیس امارات متحده و استقلال بحرین در سالهای 1969 تا 1970 و نیز عمق مایل ساحلی کشتیرانی و حفاریهای دریایی و نهایتا منافع استراتژیک ایران در خلیجفارس، دریای عمان و شمال اقیانوس هند، با سایر دول خاورمیانه عربی روابطی به صمیمانه داشت. اریک رولو یکبار از این رابطه دوگانه و متناقض با عبارت «تعادلی برای خندیدن» یاد کرده بود. این نمونهها را به این دلیل مطرح کردم تا به این نکته اشاره کنم آنچه هماکنون میان تهران و کشورهای عربی خلیجفارس در جریان است، هرچند در نقطهای بحرانی و خطرناک قرار گرفته، اما ماهیتا اموری نیستند که تازه سر برآورده باشند و عموما برگرفته از نوعی رقابت سنتی در منطقه است. به درستی نمیدانم، اما فکر میکنم تلاشهایی که صورت میگیرد تا نقاط مشترک و احیانا مفاهمهای را که تناسبی با اختلافات ماهیتی دوطرف ندارد به صورتی رویایی برای تحقق یک آرمانشهر رویایی طبقهبندی شوند، یکی از علتهایی است که تاکنون مانع از حل بسیاری از مشکلات دوطرف ولو به صورت تاکتیکی شده چراکه در بررسی موقعیتهایی اینچنین به خودی خود عوامل اختلافبرانگیز قدیمی و سنتی بلافاصله خود را مینمایاند و پروسه ایجادی را به شکست میکشاند. حداقل تاکنون که اینگونه بوده است. شاید تمرکز دوطرف بر نقاط اختلاف برانگیز و سوءتفاهمی و پذیرش رسمی آنها بتواند صورتی واقعیتر در برابر آنها برای مدیریت آنچه بالقوه خطرناک است، قرار بدهد. بدیهی است تا زمانی که صورتی روشن از مسائل مناقشهبرانگیز در برابر کشورهای منطقه خلیجفارس قرار نگیرد، مشکل بتوان به آن نقطهای دست یافت که مناسبات میان آنها حداقل خصمانه نباشد.
البته پارهای کارشناسان سیاسی و امنیتی منطقه با این دیدگاه چندان موافق نیستند و میگویند مسائل ایران و اعراب خلیجفارس بیش از ناشی شدن از گذشته، تحتتأثیر وقایع آتی مانند حل اختلافات ایران و آمریکا قرار دارد چراکه آنها مبتلا به عادت دور بودن تهران–واشنگتن در منطقه دارند و اینک که احساس میکنند باید این عادت را کنار بگذارند، مترصدند منطقه را با مشکلاتی بزرگ شبیه اقدامات جنگی و ضدحقوق بشری عربستان در یمن مواجه کنند و درنهایت سیاست خارجی ایالات متحده را همچنان در گروگان خود نگه دارند. به همین دلیل تا تعیینتکلیف روابط تهران–واشنگتن منازعات ادامه خواهد یافت. خب، البته با این دیدگاه مخالف نیستم اما نمیتوان گذشته و عادت مألوف عربی را دستکم گرفت. آنچه در این میان میتواند مهم باشد و قادر است بازی خطرناک کشوری مانند سعودی را به شکست بکشاند، رفتار تهران در برابر این هیستری نظامی سعودیها و ائتلاف کنار آنهاست. تهران تاکنون بازی بسیار زیرکانهای از خود نشان داده که در کنترل بحران بسیار موثر بوده است. همین زیرکی، سعودیها را عصبانی کرده است. تهران بهرغم اتخاذ مواضعی در محکومیت اقدامات سعودیها در یمن تاکنون 5اقدام بزرگ دیپلماسی کاربردی را به خوبی پیش برده است. 1-در دام بحران نظامی یمن خود را گرفتار نکرده است. 2-مذاکرات خود با ایالات متحده را با جدیت دنبال میکند. 3-گفتوگوهای هستهای را با قدرت ادامه میدهد. 4- به سیاست خارجی خود جنبه واقعگرایانهتری داده است.
5- رئیسجمهوری روحانی و وزیر خارجه او به خوبی توانستهاند اعتماد بینالمللی را به سوی ایران جلب کنند.
تنها نکته مهم باقی مانده به باور من، سعی ایران برای تصحیح و توسعه رابطه با سایر دول عربی خاورمیانه و شمال آفریقاست. اکنون با همه فضایی که بر منطقه حاکم است، تلاش تهران در این زمینه باید افزایش یابد. این بهترین راه برای خلع سلاح جنگطلبان کینهتوزی است که حاضر به ترک عادت شرورانه «منطقه بدون ایران» نیستند.