| نورالله نصرتی | کارشناس مسئول موزه ملی جمعیت هلالاحمر|
سابقه فعالیت: دیرینه و پر افتخار
جمعیت هلالاحمر کشورمان در مقام یک نهاد خوشنام و پرافتخار ملی و بینالمللی، از سابقهای دیرینه و تاریخچهای طولانی، به درازای یک قرن برخوردار است. با نگاهی گذرا به این سابقه تاریخی، میزان کمکاری ما در تدوین تاریخ شفاهی و مستندسازی از فراز و فرودها و افتخارات و تجربیات این جمعیت بیشتر
مشخص میشود.
سابقه تلاشهای اولیه ایرانیان برای پيوستن به كنوانسيونهاي بينالمللي در مورد تشكيلات بينالمللي صليب سرخ به دوران پادشاهي ناصرالدين شاه قاجار
باز ميگردد. ايران در زمان حكومت او كنوانسيون مصوب ۱۸۶۴ ژنو را پذيرفت اما عملا براي دهها سال پس از اين تاريخ اقدامي جهت تاسيس موسسه يا سازماني كه عامل اجرايي اين كنوانسيون در ايران باشد صورت نگرفت. مطابق کنوانسیون ژنو، 12 کشور در نخستین کنفرانس در شهر ژنو موافقت کردند سربازانی را که در جبهههای جنگ زخمی میشوند جمعآوری كرده و به آنها کمکهای پزشکی برسانند. در سال 1284 شمسي، ممتازالسلطنه وزير مختار وقت ايران در پاريس، موافقت كنفرانس مذکور را برای پذيرش نشان شير و
خورشيد سرخ بهعنوان نشان رسمي دولت ايران براي جمعيت خود اخذ كرد. اين نشان چندسال بعد از اين زمان مورد تاييد كنفرانس ديپلماتيك صليب سرخ در ژنو نيز قرار گرفت. اگرچه، همچنان هيچ نهادي از سوي دولت ايران براي انجام وظايف مربوط به صليب سرخ به وجود نيامد.
در سال 1301 با حمايت دولت و به كوشش دكتر امير اعلم - که ازجمله دانشآموختگان ايراني در اروپا در رشته پزشكي و از بنيانگذاران چند بيمارستان به سبك اروپایی در ايران بود - اقداماتي براي تاسيس
شير و خورشيد سرخ صورت گرفت. دكتر اميراعلم مقررات وضع شده از سوي صليب سرخ جهاني براي جمعيتها را ترجمه كرد و در اختيار احمدشاه قرار داد تا مقدمات تشكيل جمعيت فراهم شود. براساس اين متن ترجمه شده، نظامنامه اساسي (اساسنامه) جمعيت شير و خورشيد سرخ ايران تهيه و در سال 1301 شمسي به امضاي وليعهد، محمدحسن ميرزا رسيد اما همچنان تا 1303 اقدامي در جهت سازماندهي اين تشكيلات انجام نشد. در اين سالها، نخستين حركت امدادي در زماني كه هنوز هيچگونه امكاناتي در اختيار جمعيت نبود، كمك به زلزلهزدگان تربت حيدريه بود كه به همت شادروان دكتر اميراعلم صورت گرفت.
از سال 1304 به بعد نخستین اقدامات موثر و عملی براي«تشکیل» اين جمعيت در ايران صورت گرفت. كلیه فعاليتهاي جمعيت نیز، از بدو پيدايش آن در ايران براساس كنوانسيونها، پروتكلهاي الحاقي به اين كنوانسيونها و قراردادهاي بينالمللي مختلفي بوده كه در ادوار مختلف، براي تشكيلات بينالمللي صليب سرخ و نيز در زمينه همكاريهاي بينالمللي تهيه شده است. طي سالهاي بعد تشكيلات جمعيت رو به گسترش نهاد و در مواردی به كمك سانحهديدگان و نيازمندان شتافت. ازجمله اين موارد، كمكرساني به زلزلهزدگان شيروان در سال 1308 شمسی بود. در همان سال كنفرانس ديپلماتيك ژنو درباره صليب سرخ بينالمللي، نشان
شير و خورشيد سرخ را در كنار نشانهاي هلالاحمر و صليب سرخ بهعنوان نشان امدادي و داراي مصونيت در ميادين نبرد بهرسميت شناخت.
در ارديبهشت 1328 شمسی، دكتر حسين
خطيبي نوري، بهعنوان مدير عامل جمعيت برگزيده شد. او تا هنگام پيروزي انقلاب اسلامي و تغيير در ساختار جمعيت، اين سمت را برعهده داشت. تا آن زمان نیز، جمعیت شیر و خورشید سرخ، نخستین و بزرگترین جمعیت خیریه ایران بود که عهدهدار وظایف متعددی در مسائل مربوط به امدادرسانی در حوادث غیرمترقبه و امدادی، تأسیس بیمارستان و درمانگاه، تهیه دارو و تجهیزات پزشکی، تربیت پرستار، نگهداری از کودکان بیسرپرست، ارایه برنامههای ویژه برای جوانان و برخی فعالیتهای عمرانی در داخل و خارج کشور بود.
از مقاطع مهم فعاليت امدادگران جمعيت
شير و خورشيد سرخ، خدماتي بود كه بيمارستانها و درمانگاههاي تابعه در دوران پرالتهاب انقلاب اسلامي سال 1357 به مردم و انقلابيون ارایه دادند. امدادگران این جمعیت در مراكز درماني به صورت شبانهروزی زخميها و مصدومان انقلاب را مداوا يا پرستاري ميكردند و آمبولانسهاي جمعيت پي در پي ميان تظاهركنندگان درحال گشتزني بودند. با پيروزي انقلاب اسلامي، تغييرات وسيعي در ساختار، ماهيت و وظايف جمعيت به وجود آمد، نخستين تغيير اساسي تفكيك مراكز بهداشتي ـ درماني از جمعيت بود. برابر چند مصوبه هيأت دولت موقت، مراكز مختلف پژوهشي ـ حمايتي جمعيت ازجمله جمعيت مبارزه با سرطان و سازمان انتقال خون به وزارت بهداري و بهزيستي واگذار شدند و برخي از امكانات ترابري هوايي و دريايي جمعيت، ازجمله هواپيماهاي آن به ساير نهادها واگذار شد. تشابه ظاهري نشان جمعيت با آرم شاهنشاهي و تصور عمومي مبني بر وابستگي جمعيت به رژيم سابق در سالهاي آغازين انقلاب، باعث شد بسياري از اموال و املاك آن (حتي برخي از
املاك وقفي) توسط نهادهاي انقلاب تصرف شود.
در دیماه ۱۳۶۲ برابر ماده واحده مصوب مجلس شورای اسلامی، عنوان جمعیت به جمعیت هلال احمر جمهوری اسلامی ایران تغییر یافت. در پی این تصمیم، ایران از کلیه حقوق بینالمللی خود برای بکارگیری انحصاری از نشان شیر و خورشید سرخ صرفنظر کرد و این نشان از آيیننامه و اساسنامه تشکل بینالمللی جمعیتهای صلیبسرخ و هلالاحمر حذف شد. با وجود كملطفيهاي متعددي كه در سالهاي آغازين پس از پيروزي انقلاب اسلامي نسبت به جمعيت صورت گرفت، جمعيت هلالاحمر چه در جريان مقابله با حوادث طبيعي و چه در جريان هشتسال دفاع مقدس به ارایه خدمات متنوع و بسيار مهمي پرداخته است. تقدیم
476 شهید و صدها زخمی و جانباز و اسیر امدادگر نشانه حضور جدی امدادی و درمانی در متن جنگ تحمیلی هشت ساله است. در آن دوره هشت ساله، جمعيت هلالاحمر خدمات امدادي و درماني تاریخی و قابل توجهی به رزمندگان جبههها و هموطنان جنگزده، ارایه كرد. آموزش امدادگران برای کمک به مجروحان جنگی، اعزام امدادگران به جبههها، نجات مصدومان بمباران مناطق مسكوني در سراسر كشور، انتقال و بستري کردن مجروحان در بيمارستانها، حمايت از اسرا و مفقودين ايراني و خانواده آنها و جمعآوري، بستهبندي و ارسال كمكهاي مردمي به جبههها، عمدهترین اين فعاليتها و خدمات بودند.
همزمان با این خدمات و در بحبوحه شرایط جنگی حاکم بر کشور، جمعیت هلالاحمر در انجام وظیفه خود نسبت به امدادرسانی به حوادث طبیعی در دیگر نقاط کشور کوتاهی نکرد. ازجمله مهمترين عملكردهاي جمعیت در همان دوران یا نزدیک به همان دوران 8 ساله، ميتوان به حضور موثر در امدادرسانی و رسیدگیهای بعدی به زلزلهزدگـان قاين (آبان 1358)، زلزلهزدگـان كرمان (مرداد 1360)، زلزلهزدگان منجيل و طارم (خرداد 1369) و نيز سيل سيستان در تابستان 1369 اشاره كرد. شواهد و مستندات عملکرد این جمعیت در حوادث مهیب و ویرانگری چون زلزله بم در سال 1382 و زلزلههای دیگر پیش و پس از آن مثل زلزلههای اردبیل و بجنورد و قائنات در سال 1376 و زلزله مناطقی از آذربایجانشرقی در سال 1391 هنوز در دسترس است و به تاریخ نپیوسته پس قابل ملاحظه و تامل است. حضور بشردوستانه و موثر این جمعیت در زمینه کمکهای امدادی و پشتیبانی مادی و معنوی از آسیبدیدگان در حوادث بینالمللی هم سرگذشتی خواندنی دارد که روزی باید در تاریخ شفاهی این جمعیت ثبت و ضبط شود؛ همان تاریخی که میخواهیم از آن سخن بگوییم.
تاریخ شفاهی: فقیر و بيبرگ و بار
با مروری اجمالی بر کارنامه درخشان این جمعیت پرافتخار خیریه، امدادی و فرهنگساز (در عرصه جوانان) و با نگاهی به سابقه حدود یک سده خدمت ماندگار و موثر، شرمسار بضاعت ناچیز مستندات حاصل از این خدمات و تجربیات میشویم. به عبارت ساده، جمعیت و تشکیلاتی با این پیشینه و این ماموریتهای خطیر و متنوع را از برخورداری از یک تاریخ شفاهی قابل استناد و در خور اعتنا بيبهره مییابیم.
دانشنامه آزاد ویکیپدیا با تعریف مختصر و مفید خود، تاریخ شفاهی (oral History) را یکی از شیوههای پژوهش در تاریخ میداند که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی براساس دیدگاهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها میپردازد. حال با نگاهی به سوانح و بحرانهای ملی و بینالمللی که جمعیت هلالاحمر در پاسخگویی به آنها و انجام مسئولیت اجتماعی و بشردوستانه خود، نقشی موثر و گاه تاریخی (همچون پاسخگویی به حادثه بم) ایفا کرده، جای خالی شرح و ثبت خاطرات و مخاطرات دیدگاهها و تجربیات ناظران و فعالان آن عرصهها به روشنی احساس میشود. از امدادگران و مدیران ستادی یا عملیاتی که در روزهای پر تلاطم ناشی از وقوع سوانح و رویدادهایی چون زلزلهسال 57طبس و وقایع انقلاب و 8سال جنگ تحمیلی و جنگ شهرها و زلزله سال 69رودبار و منجیل و زلزلههای بم، اردبیل، بجنورد، قائنات، ورزقان و اهر و آتشسوزی جنگلهای گلستان و سیلهای خوزستان و صدها اتفاق دیگر در سالهای بعد حضور و نقش فعال داشتند، خاطرههای تاثیرگذار و آموزنده در سینهها مانده و تجربیات فراوان ناشی از آزمون و خطاها در ذهنها حک شده که مرور زمان ممکن است آنها را برای همیشه محو کند یا با در گذشتن افراد، آیندگان از این تجربهها و اندوختهها بيبهره بمانند.
به راستی از شنیدهها و دیدههای پزشکان و امدادگرانی که از سالیان دورتر در جمعیت شیر و خورشید سرخ (قبل از انقلاب) در موسم حج خدمت کردهاند یا به سیلزدگان سیل ویرانگر سال 47 خوزستان کمک رساندند و پرستارانی که در حضانتگاههای همان جمعیت از کودکان بيسرپرست نگهداری کردند و بعدتر، پزشکانی که سالیان سال در درمانگاههای جمعیت هلالاحمر در کشورهای آفریقایی یا در سیل پاکستان و بحران سومالی و زلزلههای ترکیه و هاییتی و جنگزدگی مردم بيدفاع غزه از مسیر زمین و هوا و دریا به کمک شتافتند، یا کوهنوردان کوهستانها و در راه ماندگان و مصدومان جادهها را از خطر مرگ و بلایای دیگر نجات دادند یا بهعنوان پزشک و امدادگر داوطلب با کاروانهای سلامت برای ویزیت و درمان رایگان مردم نیازمند کمک، راهی روستاهای محروم و دورافتاده شدند یا در قالب طرحهایی چون فرشتگان رحمت و همای رحمت در شبهای ماه رمضان یا آخر سال، سبد غذایی و عیدانه به در خانه نیازمندان بردند و مهمتر از همه، از شکستها و موفقیتهایی که در پنجه درافکندن با حوادث و بحرانهای بزرگ نصیب مدیران و امدادگران ارشد و میانی این تشکیلات شد، نکتهها، آموزهها، درسها و عبرتهای بسیار میتوان یافت و در حافظه تاریخ شفاهی این جمعیت ثبت و ضبطشان کرد.
البته در عرصه تدوین تاریخ شفاهی جمعیت هلالاحمر گامهای کوتاهی برداشته شده که در شورهزار کمکاری در این عرصه بسیار مغتنم و شایسته ارزشگذاری اند. کتاب «رنج رایگان» یکی از این معدود آثار - منتشر شده در سال 1383 - است. این کتاب که به کوشش مرتضی رسولیپور، پژوهشگر نامآشنا در عرصه تاریخ معاصر (و تاریخ شفاهی) تدوین و منتشر شده حاوی خاطرات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی زندهیاد دکتر حسین خطیبی است، ایشان در سال ۱۳۲۸ مدیرعامل جمعیت شیر و خورشید سرخ ایران شد و تا سال 1357 در این سمت ماند و طی این مدت توانست این جمعیت را به سرعت توسعه داده و دهها بیمارستان، درمانگاه، پرورشگاه، و موسسات خیریه و امدادی دیگر در سطح کشور تأسیس کند. البته رنج رایگان منحصرا مربوط به تاریخ شفاهی جمعیت نیست و حاوی خاطرات فرهنگی- سیاسی - اجتماعی دکتر خطیبی است اما بخشهای قابل توجهی از خاطرات مندرج در آن به فرازهای مهمی از تاریخچه تشکیل و توسعه این جمعیت و فعالیتهای آن برهه زمانی 30 ساله اختصاص دارد. جز این کتاب و کتاب دیگری تحت عنوان «مدیریت بحران از نگاه
بیژن دفتری» که در سال 1392درباره زندهیاد بیژن دفتری - از نامداران عرصه مدیریت عملیات امدادی در جمعیت هلالاحمر - منتشر شده، اثر دیگری در بخش مرتبط با خاطرات و نظرات پیشکسوتان و تاریخسازان جمعیت هلالاحمر کشورمان لااقل به چشم نگارنده این سطور نخورده است. امید که مشکل اصلی بياطلاعی نگارنده باشد!
البته «مستندسازی» و تاریخنگاری از فعالیت یک نهاد و تشکیلات صاحب تاریخ و سابقه را به ثبت خاطرات نباید منحصر کرد. اساسا لزوم «مستندسازی» عملیاتهای امدادی، فعالیتهای بینالمللی بشردوستانه، جلب مشارکتهای داوطلبانه و فعالیتهای فرهنگی- اجتماعی این جمعیت (در عرصه جوانان) هم ضرورتی است جدی که متاسفانه در حد شایسته و بایسته به جا نیاورده شده، اما اگر پروژه تدوین تاریخ شفاهی را بخشی از همین پروژه بزرگتر مستندسازی در نظر بگیریم، فعلا محل نزاع بحث ما همین حوزه است.
جذابیتهای تاریخ شفاهی برای عموم و حضور دیدگاهها و عواطف و تجربههای انسانی در متن این تاریخ، دایره مخاطبان آن را بیشتر میکند و میزان آگاهی و تأثیرپذیری عمومی و اجتماعی از فراز و فرودهای تشکیلات خوش سابقه و انساندوستانهای چون جمعیت هلالاحمر را افزایش میدهد. منظور از تأثیرپذیری افکارعمومی، ترغیب آحاد مردم و جامعه مخاطبان این تاریخ، برای مشارکت داوطلبانه در فعالیتهای آن خواهد بود. چرا که در روند تدوین تاریخ شفاهی، تبدیل شدن خاطرهها و تجربهها و برهههایی از تاریخچه جمعیت به «روایت» به جلب مخاطبان و برقراری ارتباط صمیمیتر و راحتتر آنان میانجامد. ارتباطی که حاصل آن آشكار شدن زواياي پنهان تاريخچه موجودیت و فعالیتهای جمعیت و بازسازي دوباره آن همراه با
پیدا شدن حلقههای مفقوده و احیانا اصلاح برخی روایتهای غیرمستند و نادرست است.
یقینا نقطه آغاز تدوین چنین تاریخی، حذف
خط و خطوط سیاسی و جناحی و حب و بغضهای شخصی و غیرشخصی و رعایت انصاف و عدالت و مروت در دعوت از ایفاگران نقشهای ارزشمند و تاریخی این جمعیت یا رویکرد به ثبت نظرات آنان است. هر اعمال نظر سیاسی و سلیقهای آن هم در تدوین تاریخ شفاهی تشکیلاتی که در اساسنامه آن، هر نوع نگاه سیاسی، نژادی، قبیلهای ، باندی و حتی مذهبی و عقیدتی به فعالیتهای آن، غرضورزانه و مخل ایفای وظایف اساسی این نهضت خواهد بود، قطعا پذیرفتنی نبوده و راه به جایی هم نخواهد برد و مطرود و غیرقابل اعتنا خواهد ماند.
قاعدتا یکی از شاخصهای رویکرد به فلان مقطع تاریخی و فلان شخصیت (اعم از مدیر و امدادگر و ایدهپرداز و مجری)بررسی حوادث و سوانح رخداده در طول تاریخ فعالیت جمعیت هلالاحمر و نحوه ایفای مسئولیت این جمعیت در پاسخگویی به حوادث، همچنین طرحها و اقدامات و پروژههای موثری که
در جهت توسعه کمی و کیفی فعالیتهای جمعیت صورت گرفته، خواهد بود. با حرکت در چنین مسیری در تدوین تاریخ شفاهی، خود به خود بخشی از «مستند سازی» در زمینه فعالیتهای دیرینه این جمعیت صورت
خواهد پذیرفت.
همواره عدهای از کسانی که به عناوین مختلف اعم از کارمند یا مدیر میانی یا داوطلب و عضو جوان و پزشک و پرستار و ارتوپد و فیزیوتراپ و خبرنگار و... در مجموعه جمعیت هلالاحمر روزگاری گذراندهاند، در مقطعی از دوران خدمت خود خصوصا هنگام بروز سوانح بزرگ، صحنهها و لحظهها و موقعیتهایی تجربه کردهاند یا از قول همکار خود خاطرهای شنیدهاند که به روشن ساختن زوایایی پنهان از خدمات جمعیت هلالاحمر کمک میکند. بهعنوان مثال، ثبت تجربههای امدادگر یا مدیر امدادی حاضر در بم در روز زلزله، یا خاطره امدادگر جوانی که قبل از هر امدادگری در صحنه سقوط اتوبوس به دره و دیدن مسافران کشته یا زخمی و هراسان حضور پیدا کرده و با رجوع به آموزشهای تخصصی و رفتاری که گذرانده نقشی حیاتی ایفا کرده، رگههای جذاب و آموزنده این خاطرات و این تاریخ شفاهی خواهد بود.
بنابراین در تدوین تاریخ شفاهی جمعیت هلالاحمر، البته مشارکت عناصر مدیریتی و امدادی میانی و امدادگران گمنام یا کمتر شناختهشدهای که جمعیت هلالاحمر اما مدیون تلاشهای صادقانه، خالصانه، بيمنت و بيهیاهوی آنهاست نقشی کلیدی و پر برکت خواهد داشت. اگر هم نتوان عنوان تاریخ شفاهی بر گفتهها و خاطرات تمام آنان نهاد، قطعا میتوان در مجموعههایی تحت عنوان «خاطرات امدادی» و «خاطرات داوطلبی» و امثالهم، در حاشیه تدوین تاریخ شفاهی همواره چشمی به آنها داشت. حاشیههایی که گاه ممکن است به متن اصلی راه یابند و مسیر آن را هم تغییر دهند.
این نقطه از بحث بهترین مجال است که به کارکرد فرهنگی و هنری این تاریخ شفاهی مدون و ثبت چنین خاطراتی بهعنوان منبعی برای الهام بخشی به اهالی ادبیات و هنر خصوصا داستان کوتاه و رمان و عرصه سینما و تلویزیون اشاره کنم. هلالاحمریهایی که در کوران حوادث بزرگ حضور فعال و موثر داشتهاند - اعم از مسئول، مدیر، پزشک، بهیار، امدادگر و نجاتگر - تجربهها و خاطرههای شنیدنی، از این حضور خود دارند که ثبت و ضبط آنها ایدهها و تصویرها و قصههای فراوان در اختیار قصهنویسان و فیلمنامهنویسان و سینماگران و نقاشان قرار خواهد داد.
ضرورت تأسیس «دفتر تدوین تاریخ شفاهی» و «مرکز مستندسازی» در جمعیت هلالاحمر
با عطف توجه به آنچه گفته شد، ضرورت ایجاد یا تأسیس یک واحد یا یک «دفتر تدوین تاریخ شفاهی» و همچنین یک «مرکز مستندسازی» از خدمات و تجربههای یک قرنی جمعیت هلالاحمر در این سازمان با سابقه و موثر و پر کار و پر افتخار احساس میشود. بيتردید اگر روزی چنین دفتر و مرکزی تأسیس شود و گروهی سلیمالنفس، منصف و بيغرض، فرهیخته و متخصص امر، کمر همت به تدوین چنین تاریخی بندند، همچنین به مستندسازی مکتوب و تصویری
(سمعی و بصری) از کم و کیف و ضعف و قوتهای عملکرد این جمعیت همت گمارند، هم امروزیان و هم آیندگان با رجوع به این تاریخ و این مستندات راه پیش روی خود را روشنتر میبینند و گامهایشان را محکمتر برمیدارند. بهعنوان مثال شاید مستندسازی و تدوین چنین تاریخی فقط از تراژدی زلزله بم و حماسه امدادرسانی جمعیت در پاسخگویی به این حادثه، به تنهایی کاری مهم و درازمدت برای چنین دفتری باشد. کاری که حاصل آن هم مهم خواهد بود، چراکه مدیران و امدادگران امروز و آینده، در آینه چنین مستنداتی خود و جمعیت خود را چنان میبینند که هم از نقاط قوت و حماسی آن احساس غرور کنند، هم نقصها را تشخیص داده و اصلاح کنند تا در موقعیت مشابه دیگربار به دام آن نیفتند.
درباره سازوکار تشکیل چنین دفتری یا کم و کیف افرادی که میتوانند آن را به واحد و نهادی مهم و برخوردار از خروجی کار موثر تبدیل کنند باید پیشکسوتان و بزرگان و مورخان و مستندسازان و ویراستاران نظر دهند. عجالتا آنچه مهم است و ضروری به نظر میرسد، اصل توجه به چنین دغدغهای و ایجاد چنین دفتری از سوی مقامات ارشد و مسئولان امر در جمعیت هلالاحمر است. بيتردید غفلت از بجا آوردن چنین ضرورتی چند آفت به دنبال خواهد داشت. مهمترین این آفات، تحریف یا مخدوش شدن تاریخچه فعالیتهای جمعیت و روایتهای مغرضانه و سودجویانه احتمالی در برهههاي مختلف تاریخی، همچنین محروم شدن مدیران و امدادگران و جوانان و داوطلبان عاشق خدمت در این جمعیت از تجربههای پیشینیان خواهد بود. غبارزدایی از گذشته جمعیت و نشان دادن نقاط درخشان آن، چراغ راه خدمتگزاران بيمنت و سختکوش عضو خانواده بزرگ جمعیت هلالاحمر برای امروز و آینده خواهد بود.