پیمان سمندری پژوهشگر ایرانشناسی
«بهترین لذت و خوشی آنها [ایرانیها] در نشستن کنار جویبار و گوش دادن به صدای لطیف آب و تماشای سبزه باغ و بوستان است و این را سالمترین تفریحات میپندارند، و برخلاف اروپاییها علاقه زیادی به گردش و قدم زدن ندارند.» این تصویری است که جملی کارری ایتالیایی در سفرنامهاش در روزگار صفویان، از روحیه و تفریح اصلی ایرانیان ارایه میدهد. سرگرمیهای زنانه به روایت سفرنامهها، مشخص و محدود بودهاند. زنان هنگام وقتگذرانی، در گردهمآییهایشان کنشگر و خلاق بودهاند و در فضای خارج از اندرونی، بیشتر در کار تماشا تصویر شدهاند. اگر بخواهیم سرگرمیهای زن ایرانی در خلوت زنانه را در تاریخ معاصر به روایت سفرنامهها بخوانیم، شاید سه واژه به شایستگی معرف تفریحات آنان باشد؛ خوردن، رقصیدن و تماشا. سفرنامه یاکوب پولاک، پزشک دوره قاجار سرشار از توصیف زندگی ایرانیان است. او در کتاب «ایران و ایرانیان» زنان را اینگونه توصیف میکند «زن ایرانی ماجرا را دوست دارد، و در ماجراسازی بسیار ماهر است؛ وی که زیاد خرافاتی است بسیار به سحر و جادو، بخت، چشم بد بهخصوص در امور عشقی پایبند است.» پولاک البته اعتراف میکند که اعتقاد به سحر و جادو و فال آن اندازه که در قرون وسطای اروپا رواج داشت، اینجا معمول نیست. بیشتر تفریح زنان ایرانی، در فضای خانه و در جمع خانواده برگزار میشده است. سرگرمیها در روزهای ویژه، مناسبتها و در شرایط گوناگون، اما گاه از قالب روزمره بیرون میآیند. نمود بارز این دگرگونی، بهار و جشن نوروز و زمان دید و بازدید است. پولاک مینویسد: «جشن که با نوروز آغاز میشود، سیزده روز دوام دارد. در طول این روزها تقریبا همه کسبوکارها تعطیل است؛ در این مدت همه منحصرا به تفریح میپردازند... . از صبح خیلی زود جمعیت در تمام کوچهها و میدانهای عمومی در جنبوجوش است، هر کس جامه نوی دربردارد... . بدیهی است که زنان ناگزیرند جامههای نو خود را زیر چادرهای تیرهرنگشان پنهان دارند.»
سرگرمیهای عمومی؛ از نوروز تا آتشبازی
کارلاسرنا جهانگرد ایتالیایی دوره ناصرالدینشاه، در سفرنامهاش، «مردم و دیدنیهای ایران»، به آتشبازی در میان ایرانیان اشاره میکند: «شرقیها از هر نوع تفریح چشمنواز لذت میبرند، چنانکه برای ایرانیان هیچ تفریحی لذتبخشتر از آتشبازی نیست. در همه اعیاد و جشنها ازجمله سه جشن بزرگ ملی- نوروز، تولد و یا جلوس شاه بر تخت سلطنت- و همچنین اعیاد مذهبی و جشنهای خانوادگی، آتشبازی تفریحی الزامی است... . همه مردم از زن و مرد و توانگر و بینوا و جوان و پیر در این تفریح شرکت میکنند.» در آتشبازیها و جشنهای خیابانی، یک تصویر آشنا در میان مردم ایرانزمین مورد توجه بوده است :«کثیر زنان چادری که در پشت بامها برای تماشا گرد آمدهاند، بیش از پیش منظره این پرده نقاشی شرقی را تکمیل میکنند.» این روایت در چند سفرنامه دیگر آمده است. از دیگر سرگرمیهای منظم زنان، رفتن به زیارتگاهها است که در باورهای کهن ریشه دارد. پولاک هم اشاره میکند که: «رفتن به زیارت امامزادهها یکی از سرگرمیهای مورد علاقه زنان است و البته خیلی میشود که سوای زیارت، به انجام دادن کارهای عادی و دنیوی هم میپردازند».
جشن گلسرخ
«مراسمی است که در فصل گل در بهار اجرا میشود و تا موقعیکه گل سرخ ادامه دارد به طول میانجامد. این مراسم که جشن گل سرخ خوانده میشود، عبارت است از رقص و آوازهای نامانوس شبانهروزی در اماکن عمومی... جوانان با خنده و تفریح به سر و روی مردم گُل میپاشند... در بعضی جاهای دیگر اغلب در خارج از شهر، عدهای زن و مرد هنگام روز جمع میشوند و ضمن برگزاری مراسم مشابهی به سر و روی یکدیگر گل میافشانند و شادی میکنند.» پیترو دلاواله ایتالیایی در سفرنامهاش که در زمان صفویان نگاشته شده است، به این جشن و حضور زنان در آن اشاره میکند.
«تماشا» پیش از تماشاخانه!
زنان بسیاری همواره برای تماشای برنامههایی که بیشتر از سوی دربار تدارک میشد یا وجههای مذهبی و ملی داشت، برای تماشا بر بامها گرد میآمدند. فیگوئروا سفیر اسپانیا در زمان شاه عباس یکم صفوی اما از گونهای متفاوت از تماشا یاد میکند که بیشتر قرارهای دوستانه یا عاشقانه را به ذهن میرساند «... با اینکه کف خیابانها بسیار هموار است، در دو طرف هر خیابان و مجاور درختها راههای باریکی ساختهاند... . هر روز گروهی مرد و زن روی سبزهها مینشینند و به تفریح و گپزدن میپردازند... . ایرانیها این نوع وقتگذرانی و تفریح را که از هر نوع خوشگذرانی دیگر جداست "تماشا" مینامند.»
زنان در گرمابهها؛ همچون دخترکانی شاد
گرمابهها از گذشتهها جایگاهی ویژه در زندگی ایرانیان داشتهاند. رفتن به گرمابه در شمار سرگرمیهای مهم زنان بود. کارلاسرنا ماجراهای حضور در یک وعده حمام زنان ایرانی را اینگونه نقل میکند: «پس از اتمام نخستین مرحله [حنا گذاشتن]... خانمها چند ساعت پیدرپی شربت و میوه خوردند و قلیان کشیدند ... هنگام صرف غذا، رقاصهها سر رسیدند. مدتی دراز خواندند و رقصیدند و در این مدت تفریحکنندگان توسط مشاطگان آرایش میشدند.» کارلاسرنا زنان ایرانی را در روز حمام، چون دخترکانی که روز تعطیل خود را با لذت و خوشحالی میگذرانند وصف میکند.
حرکات موزون، هماهنگ با آهنگ
دلاواله به مجلسهای موسیقی زنان نیز اشارهای دارد: «رقص توام با آواز بانوان خالی از لطف نیست [در این مجالس صرفا زنانه] آنان در عین خواندن میرقصند و به بدن خود هزاران گونه حرکات ملیح و جذاب میدهند ... بانویی که سردسته رقاصهها است شعری میخواند و به جای مخصوصی که رسید همگی با هم جملاتی را تکرار میکنند.» پولاک با اشاره به مجالس اشراف، درنهایت از چند سرگرمی دیگر ایشان نیز رونمایی میکند:
« زنان اعیان تقریبا تمام اوقات خود را به حمام رفتن، قلیان کشیدن، دید و بازدید، خوردن شیرینیهای مختلف و میوههای چربیدار از قبیل گردو و پسته و بادام، نوشیدن چای و قهوه میگذرانند؛ بهندرت ممکن است به خواندن کتاب یا نوشتن رقعهای مشغول شوند.»