یک شرکت بزرگ در آزمون استخدامی خود تنها یک پرسش را مطرح کرده بود: «شما در یک شب طوفانی در حال رانندگی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس میگذرید. 3 نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلاً جان شما را نجات داده است. یک خانم/آقا که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید. شما میتوانید تنها یکی از این 3 نفر را سوار کنید. کدام را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را شرح دهید...» قاعدتاً این آزمون نمیتوانست نوعی تِست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خودش را دارد. پیرزن در حال مرگ است، شما باید ابتدا او را نجات دهید. هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد. یا اینکه شما باید پزشک را سوار کنید. زیرا قبلاً جان شما را نجات داده است و این فرصتی است که میتوانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعداً جبران کنید. یک جواب هم این است که شما باید شخص مورد علاقهتان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست بدهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او را پیدا کنید. از 200 نفری که در این آزمون شرکت کردند، شخصی که استخدام شد هیچ دلیلی برای پاسخ خود ارائه نداد. او نوشته بود: «سوئیچ ماشین را به پزشک میدهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم منتظر اتوبوس میمانیم.»