دیگه وقتش است. بهنظرم باید از سلفیگرفتن جست زد. بازگشتی و تجدید دورانی شاید لازمه، تا که به همون دوران برگردیم که ذله میشدیم تا عکاس تیلیک را بزند. همه صاف، لبخندهای تاریخی و دورانپسند، شیک. دماغها و خندهها همه سرجا. چیزی کش نمیامد توی تصاویر و مجبور نبودی ثابت کنی که حتما موقعیت شاخی بوده که عکس گرفتی؛ «دور هم بودیم عکس برداشتیم از خودمون» سلفیها توضیح میخوان. بیریختوقواره شدن را باید توضیح بدی. توضیح که سلفی با دیس کباب از این است که کوبیده یا برگش خوب بود، کلپچش، دیزیاش، قلیونش، وای عجب دورهمی توپی و از اون سر میز تا این سر، کش بیای تا در خودگرفت، خودگرفتترین تو باشی. چه اسکاری، چه میراثی، چه کوفتی. یهو انگاری، همه علیه «عکاس» قیام کردن. اون آقا یا بانوی محترمی که تعیین میکرد «سیب» بگیم یا «هلو» جلوتر واستیم یا عقبتر، جمعتر یا بازتر، اون فلانی را که خوشش نمیامد اصلا توی کادر نمیانداخت، یا با اون فلانی که مناسبتی داشت میگفت، «بخند، چهرهات بهتر دربیاد.»
شاید راهحلیه برای مرگ مولف. مرگ عکاس بیحضور. سلفی، راهی برای زنده نگهداشتن مولف شد. اما چه گلدرشت. دیگه همهچی شد مولف. فرصت خواندن متن و عکس را گرفت. اینقدری دماغ مولف، صورت کشیده مولف، پیشونی کمونیشدهاش، توی کادر برجسته میشه که اون دور و بریها انگاری قرار بوده در این میزانسن بخندن تا کمی از زشتی محدبشدن دماغ مولف بکاهند. حضور مولف شلخته است. انگاری رمانی میخوانیم که نویسنده در صحنه حضور دارد و نقش کاراکترها را بلند داد میزند. طوری که همه صحنه صدای اوست. فکر کنید احمد محمود داره در مدار صفر درجه توی سلمونی داد میزنه، «باران چاهی دم کن»
خلاصه اومدیم انقلاب کنیم که مولفها اونهاییکه حذف میشدن تا خنده ما، حال خوش ما، یا غم و اندوه ما ثبت بشه، خودشون هم بیان توی قاب، اومدن، اما شدن همه قاب. بقیه چی؟ زینت المیزانسن کله و دماغ بیش از گرد شده مولفاند. یک حکمتی بود که قدیمها میگفتن«کوزهگر از کوزهشکسته آب میخوره» ما صدای اندوه و افسوس از متل شنیدیم. اما مثل اینکه قانون است. ناله و شکایت نیست. وقتی بنیانساز و سازنده یک چیزی هستی اینقدر قاب و تصویر را به خودت اختصاص نده. مولف! تا دیروز نبودی، حالا که قراره باشی، تواضعت را تنظیم کن، این قدر زیاد نباش. زیاد بودنت زشتت کرده. بعد مدام باید بیایی توضیح بدی که چی بود که «خود تحویل بازی»راه انداختی.
خلاصه مولف خودخواه عزیز کمی باز کنار بکش. بذار این بار هستی کمی هم به دوش ماها باشه. تا روزی دیگر معجزه فناوری و تبلت تو را پرت کنه وسط سفره ما...
از صفحه فیسبوک مهدی افشار