شهروند| هر کسکه از پیشترها سینمای بنیاعتماد را دنبال کرده باشد فیلم«قصهها» برایش غریبه آشنایی میشود. چراکه بنیاعتماد در این فیلم به سراغ سرنوشت قهرمانهای فیلمهای گذشتهاش رفته است؛ حلیمی کارمند فیلم «زرد قناری»، نوبر «روسری آبی»، معصوم «زیرپوست شهر»، ننه گیلانه فیلم «گیلانه»، سارای «خون بازی». درواقع «قصهها» 7 فیلم کوتاه است که در آن مطرحترین بازیگران این سالهای سینمای ایران بازی کردهاند؛ مهدی هاشمی، گلاب آدینه، باران کوثری، فاطمه معتمدآریا، پیمان معادی، نگار جواهریان، بابک حمیدیان، حسن معجونی، ریما رامین فر، عاطفه رضوی، فرهاد اصلانی، محمدرضا فروتن، مهراوه شریفی نیا، حبیب رضایی، شاهرخ فروتنیان و ... بازیگران اصلی این فیلم هستند. البته این فیلم پیشتر با مخالفتهای زیادی برای اکران روبهرو بود، چرا که بهزعم عدهای فیلمی«سیاهنما»ست؛ اما درنهایت بعد از گذشت چهارسال توانست از چهارشنبه هفته گذشته به اکران دربیاید.
به همین مناسبت مراسم نکوداشتی برای بنیاعتماد شامگاه پنجشنبه (17 اردیبهشتماه) با حضور سیدمحمد بهشتی، اصغر فرهادی، جعفر پناهی، رویا تیموریان، مسعود رایگان، باران کوثری، احمد مسجدجامعی، شهرام مکری، لیلی گلستان، اعضای انجمن زنان کارآفرین، معاون ریاستجمهوری در امور زنان، دکتر نگین مشاور وزیر کار، تعاون و رفاه اجتماعی، سهیلا جلودارزاده مشاور وزیر صنعت معدن و تجارت، پری داداندیش مشاور وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و... در پژوهشکده فرهنگ و هنر جهاد دانشگاهی برگزارشد.
فیلمهای بنیاعتماد؛ چکیدهای از مستنداتش از اجتماع
مسجدجامعی در این مراسم گفت: «فیلمهای بنیاعتماد؛ گزارشها، مستندات و عقبههایی بسیار بیشتر از آنچیزی دارد که نمایش داده میشود و چکیدهای از هر آن چیزی است که در واقعیت گذشته». به گفته خودش اینها را زمانی فهمیده که درحال نگارش مقالهای درباره خاستگاه سینمای اجتماعی ایران بوده و بنیاعتماد را پایهگذار سینمای اجتماعی و اخلاقی ایران یافته و بر بیان صادقانه کلام و تصویر این بانو اذعان میکند.
به گواه مسجد جامعی؛ حضور بنیاعتماد در جامعه پیام بازگشت به ارزشها، صداقتها و داناییهایی است که فراموش شده و او این حسها و نگاهها را صمیمانه، عریان و گاهی بیرحمانه بازتاب میدهد و در این راه بسیار تلاش میکند. این تعاریف و تمجیدها زمانی مهر تأیید میخورد که مسجدجامعی پیامی را به نیابت از رئیس دولت اصلاحات قرائت میکند.
معاون ریاستجمهوری در امور زنان چه گفت؟
شهیندخت ملاوردی- معاون ریاستجمهوری در امور زنان و خانواده؛ گفت: «امیدوارم این مراسم ادای دینی باشد به تلاشهای فراوانی که خانم بنیاعتماد در خدمت به جامعه هنر ایران انجام داده. حساسیت آگاهانه او نسبت به معضلات و دردهای پیدا و پنهان جامعهای که او در آن زندگی میکند؛ باعث شده جنس فیلمنامهها، کارگردانیها و مستندهایش واقعی و ملموس باشد. خوشحالیم که او در مراسم هنری و فرهنگی جهانی چهرهای از زن موفق و آگاه ایرانی نشان داده که نهتنها به داوری مسائل درونی جامعه ایران مینشیند بلکه در مسند و داوری انتخاب آثار و افکار دیگر جوامع تکیه میزند.»
تجربه دیدن «قصهها» در جمعی غیرایرانی و بدون پیشینه ذهنی
فرهادی درباره فیلم«قصهها» بیان کرد که؛ «من فیلم قصهها را در یک جشنواره و با عدهای از داوران غیرایرانی از لهستان، فلسطین، سنگاپور وچین تماشا کردم. به دلیل حرف و حدیثهایی که در ایران حول فیلم شنیده بودم و به کاربردن لفظ «سیاهنمایی» برای فیلم ـ که بسیاری از آن استفاده ابزاری میکنند و بهانهای است برای رفع مسئولیت از مسئولان. ـ دلم میخواست بدانم واکنش کسانی که بدون هیچ پیشزمینه و ذهنیتی فیلم را میبینند؛ چیست؟ آیا آنها هم فیلم را سیاه میبینند؟» او در ادامه توضیح داد: «پس از اتمام فیلم یکی از آنها که لهستانی بود؛ جملهای گفت که برای من خیلی معنا داشت: «من خیلی دوست دارم به کشور شما سفر کنم» برای من جالب بود که کسی بعد از دیدن چنین فیلمی برای دیدن ایران ترغیب شود. فکر کردم شاید این تفاوتها و اینکه آدمهای فیلم با آنها تا این اندازه متفاوتند؛ او را ترغیب برای سفر توریستی به ایران کرده. در فرصتهای بعدی با او صحبت کردم به نکته بسیار زیبایی اشاره کرد: «یک نکتهای در این فیلم و بعضی فیلمهای ایرانی که دیدم وجود دارد که در فیلمهای ما کمتر دیده میشود. در فیلمهای ایرانی آدمها غصهدار مشکلات دیگرانند. در فیلمهای اروپایی آدمها غصهدار رنجها و مشکلات فردی خودشان هستند تا دیگران.»
«سیاهنمایی» را کسانی به کار میبرند که نمیخواهند واقعیتهای تلخ جامعه را ببینند
لیلی گلستان- عضو کانون نویسندگان دارای جایزه شوالیه ادب و هنر فرانسه درسال 93 میگوید: «صحبت درباره رخشان بنیاعتماد کار آسانی نیست. او یک زن استثنایی است با توانایی و جسارتی استثنایی. در این فضا و مکانی که ما زندگی میکنیم؛ معضل زنان اجتماع ما نهتنها زنانی از طبقه فرودست که طبقاتی بالاتر از اجتماع معضلی اساسی است. رخشان زنان ما را از هر طبقهای خوب میشناسد و واقعیتهایشان را به خوبی میداند. او این واقعیتها را نشان میدهد همانطور که هستند بیهیچ غلو و بیهیچ گزافهای. اسم این واقعیتها را امروزه گذاشتهاند «سیاهنمایی». «سیاهنمایی» برای آنانهایی که میخواهند واقعیتهای تلخ اجتماع را نبینند تا مبادا ناچار شوند چارهای برای آنها بیندیشند. تا مبادا ناچار شوند کمی وقتشان را برای اندیشیدن صرف کنند. تا مبادا ناچار شوند به تعهداتشان عمل کنند.»
به عنوان شاهد در این دادگاه ظاهر شدم
محمد بهشتی - رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی؛ که سالیانی از عمر خود را در سینما گذرانده در این مراسم حاضر شده نه به این دلیل که دوستی با بنیاعتماد دارد. او آمده که شهادت دهد از صداقت و پایبندی این فیلمساز به اصولی که بر آنها معتقد است. او میگوید: «از زمان بعد از انقلاب که به تلویزیون رفتم کارهای خانم بنیاعتماد را میشناختم و دنبال میکردم. تاسال 1373 که در فارابی بودم قطعا به دلیل مسئولیتی که داشتم با ایشان در ارتباط بودم. از این جهت یک چیزهایی را میتوانم شهادت دهم. درواقع بهعنوان شاهد در این دادگاه ظاهر شدم. میخواهم شهادت بدهم. اولا فیلم «قصهها» بیشتر از اینکه آینه جامعه ما باشد آینه وجود خود رخشان بنیاعتماد است. اگر کسی میخوهد او را بشناسد فیلم «قصهها» را با دقت نگاه کند. در این فیلم میبینید که رخشان بنیاعتماد مادر است. مادرها معمولا به دلیل حساسیت بسیار بالایی که دارند مثل فیوز عمل میکنند. خیلی مواقع این حساسیت با احساساتی بودن اشتباه گرفته میشود. مادرها احساساتی نیستند حساسند. اگر احساساتی بودند تحمل درد و رنج را نداشتند. از این جهت رخشان بنیاعتماد علاوه بر مادر بودن برای خانواده و دوستانش، مادر اهل سینما و جامعه ایران هم هست.
چوب این گونه شناختن سینما را میخورم
رخشان بنیاعتماد در مراسم نکوداشت خود گفت: «من فقط به یک اصل اعتقاد دارم و خدا را صدهزار مرتبه شاکرم که تا این سن از سر منفعتطلبی، محافظهکاری، عافیتطلبی و به دست آوردن موقعیتی بهتر و چربتر سر سوزنی از اصول خودم کنار نرفتم. هیچ ادعایی نه در عرصه هنر و نه کارهای اجتماعی ندارم. بسیار بسیار کسانی که نه اسمشان را میشناسیم و نه خودشان تمایلی به شناخته شدن دارند که بایدهزار بار بر دستانشان بوسه زد که با دغدغه انسانیت، انساندوستی، وطنپرستی کارهایی را انجام میدهند. ذره ذره در جهت بهبود این جامعه تلاش میکنند. کاری که من کردهام و کارنامه کاریم در برابر آنها هیچ است. من شانس این را داشتم که ابزار کاریم ویترینی باشد برای شناساندنم. ممنونم از همه مردمی که الهامبخش مستندات و قصههای من بودند. کسانی که به من اجازه دادند تا به خصوصیترین حریم زندگیشان پا بگذارم و خدا را شکر میکنم که هیچوقت به آنها خیانت نکردم.»