شماره ۳۵۶ | ۱۳۹۳ دوشنبه ۲۷ مرداد
صفحه را ببند
آزادی‌بیان به روایت تاریخ

محمد حیدری پیشکسوت روزنامه‌نگاری

در طول تاریخ و در تمام سال‌هایی که مطبوعات در کشور ما شکل گرفت و رشد پیدا کرد، آزادی‌بیان به معنای واقعی کلمه و به‌عنوان یک امر نهادینه شده در درون جامعه هرگز پدید نیامد.  تجربه من طی سال‌های 1337 تا همین امروز که در مطبوعات مشغول به کار هستم نشان داد که هیچ‌گاه آزادی‌بیان به صورتی که راهگشا و سازنده باشد، فرصت پیدا نکرد تا به مرحله آزمون برسد. اگر مبنای خیزش مطبوعات را مشروطیت قرار دهیم، متوجه می‌شویم، در سال‌های پیش از روی کار آمدن پهلوی افشاگری‌های زیادی صورت گرفت که می‌توان نام آزادی‌بیان روی آن گذاشت اما این اتفاق به‌عنوان یک امر معقول در افراد جامعه نهادینه نشد و به همین دلیل هم به صورت گذرا در جامعه به وجود آمد. این سبک آزادی‌بیان گذرا، در دوره گذار از یک حکومت درباری به پارلمانی ایجاد شد که با روی کار آمدن حکومت خودکامه هم از بین رفت. بعد از این اتفاق در شهریور‌ سال 1332 فضا خود به خود دوباره تغییر کرد. این تغییر ناشی از روند تکاملی جامعه نبود بلکه ناشی از فروپاشی قدرت مرکزی بود که باعث شد برخی شروع به حرف زدن کنند. در این دوره برای این حرف زدن‌های بی‌پروا، غل و زنجیری وجود نداشت و به همین دلیل خیلی از گروه‌های مختلف شروع به بیان عقاید خود کردند.  البته در همان سال‌ها با ترورهای پراکنده‌ای که صورت گرفت، تلاش شد تا با آزادی‌بیان مقابله شود. در این دوره هم پدیده آزادی‌بیان یک پدیده عارضی بود که در جامعه نهادینه نشده بود.  در همین دوره حضور مصدق و محبوبیتی که او داشت باعث شد تا یک گام درست برای آزادی‌بیان برداشته شود. مصدق اعلام می‌کند که منتقدان او و حکومتش اجازه دارند آزادانه حرف خود را بیان کنند و برای این کار هم تحت‌تعقیب قرار نگیرند. این اولین سرمشقی بود که در رابطه با آزادی‌بیان به صورت جدی و عمقی برای مردم و مطبوعات آن دوره در نظر گرفته شد. بعد از کودتا حکومت خودکامه و متمرکز مستقر شد و آزادی‌بیان مجددا از بین رفت. شیوه‌های مجازات و سانسور تغییر کرد و مردم در این دوره با دو نوع سانسور شخصی و حکومتی روبه‌رو بودند که هر دو به دلیل ترس بر جامعه حاکم شده بود. قبل از ‌سال 56 این سانسورها ادامه پیدا می‌کند اما نسلی که در مطبوعات آن سال‌ها فعالیت می‌کنند، همه تلاش خود را می‌کنند تا با شکستن راه‌های سانسور به آزادی‌بیان دست پیدا کنند. آنها تلاش می‌کنند تا مرزهای نقض آزادی‌بیان شکسته شود و از فضای بسته و پر از سانسوری که گاه خود شاه به صورت رسمی وارد آن می‌شد جلوگیری شود. مدتی بعد و در ‌سال 56 با روی کار آمدن کارتر و استفاده از ابزاری به نام حقوق‌بشر، آزادی‌بیان در گفتار و نوشتار پدیدار می‌شود. البته در این دوره هم آزادی‌بیان تحت‌تأثیر یک نیروی بیرونی به جامعه تزریق شد و نتوانست آن‌طور که باید کارکرد مناسبی داشته باشد. درواقع آزادی‌بیان یک هدیه خارجی بود که به ملت ایران اهدا شد. در همین دوره بود که افراط برخی گروه‌ها باعث شد تا حکومت پس از مدتی دخالت کرده و دوباره حکومت یک فضای پر از سانسور و محدودیت را ایجاد کند اما در پایان‌ سال 56 و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی آزادی‌بیان به اوج خود می‌رسد. هرچند در تمام این دوره گروه‌های خاص با افراط‌گری در آزادی‌قلم بهانه‌ای به حکومت دادند تا همیشه جلوی آزادی‌بیان گرفته شود. جنگ و همین افراطی‌گری‌ها باعث شد تا باز آزادی‌بیان از ‌سال 58 به بعد دوباره دچار مشکل شود. اوایل دهه 70، دوره ریاست‌جمهوری محمد خاتمی هم جزو دوره‌هایی بود که تا حدودی نشریات، آزادی‌بیان داشتند و در این دوره‌ها نشریه‌های زیادی وارد کار شدند. اما همیشه موج‌سواری گروهی خاص که از هر فرصتی سوءاستفاده می‌کردند، باعث شد تا آزادی‌بیان یک اتفاق دایمی در جامعه ما نباشد. در تمام این سال‌ها همیشه افراط باعث شده تا عده‌ای با اهانت به مقدسات و به کار بردن کلمات رکیک در نوشته‌های خود فضا را برای کسانی که خواستار استفاده از آزادی‌بیان در مسیر درست بوده‌اند، محدود کنند. به همین دلیل هم در ابتدای حرف‌هایم گفتم آزادی‌بیان هیچ‌وقت در هیچ دوره‌ای در جامعه ما نهادینه نشد. یک دوره نیروی بیرونی، گاهی جنگ و گاهی یک اتفاقات درونی باعث می‌شد تا جامعه به سمت آزادی پیش برود و صد البته وجود و حضور همین افراد افراطی باعث می‌شد تا این آزادی بلافاصله دوباره از سمت حکومت برچیده شود و یک فضای از هم گسیختگی و خفقان در جامعه به وجود بیاید.  


تعداد بازدید :  155