شماره ۵۵۶ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۵ ارديبهشت
صفحه را ببند
دو سرمشق رقیب برای پیکربندی هویت اجتماعی

شروین وکیلی  جامعه‌شناس

مسأله‌ای که دیر یا زود باید بدان پرداخت، نقد ریشه‌ای ناسیونالیسم و بازبینی درجه سازگاری آن با تمدن ایرانی است. اندیشمندان صدر مشروطه که از استبداد شاهان قاجار و واماندگی صنعتی و اقتصادی ایران و انحطاط هویت جمعی ایرانیان را با کل پیکره سنت مربوط می‌ساختند، همراه با سایر وامگیری‌هایشان، کوشیدند تا هویت جمعی تازه‌ای را نیز بر مبنای آرای مدرن وامگیری کنند. این ارمغان نو، ناسیونالیسم مدرن بود. ناسیونالیسمی که در واقع ارتباط چندانی با نسخه غالب مرسومش در کشورهای اروپایی ندارد، بلکه روایتی دورگه است که بیشتر با مصلحت‌اندیشی و کمتر از سر ناآگاهی، از ترکیب و همسان‌انگاری مفاهیم سنتی ایرانی و کلیدواژه‌های مدرن اروپایی ناشی شده است. این ناسیونالیسم مدرن ایرانی، به خاطر ساخت و بافت مدرنی که داشت، در دوران پهلوی‌ها با روند مدرنیزاسیون شتابنده ایران همنشین شد و چارچوب ایدئولوژیک لازم برای مشروعیت بخشیدن به نظام سیاسی را فراهم آورد و این همان نقشی بود که کمابیش با همین قالب در کشورهای اروپایی چند دهه قبل نیز ایفا کرده بود. با وجود این، ناسیونالیسم یاد شده ماهیتی دورگه داشت. یعنی در برخی از ارکان با مضمون‌های ملی‌گرایی قدیمی ایرانی گره خورده بود و حاصل تلفیقی شکننده بود که گاه معانی ناسازگار و دور از همی را با هم به یک جا می‌نشاند و گاه مضمون‌هایی همسان و ترجمه‌پذیر را نادیده می‌انگاشت.
با وجود این، به خاطر تسلط و چیرگی چشمگیر نسل اول ناسیونالیست‌های ایرانی بر سنت و اندیشه کهن سرزمین‌مان، این ترکیب‌گرایی شکننده، از سویی از افراط و تفریط‌هایی که در ناسیونالیسم اروپایی رواج داشت، پیشگیری کرد. به شکلی که زبان‌های قومی در ایران زمین ریشه‌کن نشدند، ملیت به نژاد و شکل و قیافه خاصی فرو کاسته نشد و خشونتی از آن نوع که بعد از انقلاب فرانسه و اتحاد آلمان به دست نازی‌ها شاهدش بودیم، در ایران‌زمین رخ نداد. با وجود این، تثبیت ناسیونالیسم مدرن در ایران زمین بهای سنگین خاص خود را نیز داشته است. جنگ هشت‌ساله میان ایران و عراق که دو بخش به هم جوش‌خورده از ایران زمین هستند، از نظر زمانی طولانی‌ترین جنگ قرن بیستم بود و آن را واپسین جنگ کلاسیک تاریخ نیز دانسته‌اند. وامگیری قالب دست و پا شکسته ناسیونالیسم مدرن در حوزه‌های قومی، به ظهور پان‌ترک‌ها، پان‌کرد‌ها، پان‌عرب‌ها یا پان‌های دیگری منتهی شد که وجه اشتراک‌شان بی‌خبری از میراث تاریخی مشترک‌شان بود و نادانی‌شان درباره ریشه و تبار و معنای دقیق کلیدواژگانی که تقدیس‌اش می‌کنند. زوال هویت جمعی ایرانیان، هرچند در جریان‌های تاریخی پیچیده‌ای ریشه دارد و به‌خصوص با سیر استعمار در منطقه گره خورده است، اما با  وجود این، در شکل کنونی‌اش، در قالب ناسیونالیسم مدرن است که رو به انقراض دارد.
پیشنهادم را به‌طور فشرده می‌توان در سه بند بیان کرد:
نخست: باید به تبار متمایز، محتوای معنایی ناسازگار و کارکرد متفاوت ملی‌گرایی کهن ایرانی و ناسیونالیسم مدرن اروپایی آگاه بود. باید نقاط تفاوت و تمایز در این دو گفتمان مجزا را شناخت و هر دو را براساس استواری نظری‌شان،  پیشینه‌‌شان و دستاوردهایشان  نقد کرد.
دوم: ضرورت دارد که نسخه‌ای نو از ملی‌گرایی ایرانی تدوین شود. نسخه‌ای که بی‌شک باید بسترهای استوار مفهومی و پیچیدگی‌های نظری سرمشق مدرن را مدنظر قرار دهد و گرانیگاه‌های سودمند و ارزشمند روش‌شناسانه یا مفهوم‌سازانه آن را وامگیری کند. اما تردید هست که لزومی به برگرفتن کلیت پیکره ناسیونالیسم مدرن وجود داشته باشد. یعنی ما در ایران زمین روایتی مجزا و گفتمانی بسیار دیرپاتر و از برخی جنبه‌ها پیچیده‌تر از هویت جمعی را داریم که لازم است در پرتو تماس با سرمشق مدرن بازبینی و بازسازی شود، اما ضرورتی منطقی در «مدرن شدن»اش وجود ندارد.
سوم: آسیب‌شناسی هویت جمعی امروز ایرانیان و بازنگری در سیاست‌های نادرستی که در تبعیت چشم و گوش بسته، یا مخالفت چشم و گوش بسته با سرمشق ناسیونالیسم مدرن صورت گرفته، اندرزی عملیاتی است که توجه بدان روزبه‌روز حیاتی‌تر می‌نماید.

 


تعداد بازدید :  236