احمدرضا دالوند
فرهنگ فارسی معین در مقابل کلمه «بوق» نوشته است: نای، نای بزرگ - دستگاهی در وسایل نقلیه که با به صدا درآوردن آن به دیگران اخطار میدهند - نوعی از شیپور کوتاه که شکارچیان برای راندن شکار از محلی به محل دیگر به کار برند، نفیر- صدای ممتد یا مقطع سوت مانندی که از گوشی تلفن شنیده میشود - میوة خشکی شبیه قیف که از یک طرف میشکافد. علامه دهخدا نیز در باره بوق مینویسد: «بوق آلت نای مانندی است که در حمامها و آسیاها و هنگامهها نوازند و آواز مهیب و مکروهی از آن برآید.» نوع قدیمی بوق از شاخ بود که
بر اثر مرور زمان مدارجی را طی کرد و بعد آن را از استخوان و فلز ساختند امروزه انواع و اقسام بوق شاخی و استخوانی و فلزی پیدا میشود که سابقا از آن در موارد مختلف استفاده میکردند و درحال حاضر نیز بهخصوص در روستاها خالی از فایده و استعمال نیست. حمامیها هر به چند بار ناگزیر بودند آب خزینه را خالی کنند، سپس خزینه را با وسایل موجود بشویند، سیاهیها و کثافات و موهای لزج را از آن بزدایند و خزینه را با آب تمیز و پاکیزه پر کنند. پیداست تخلیه آب و تنظیف خزینه و گرمکردن آب تازه خزینه که از راه گلخن حمام انجام میشد مستلزم چند روز صرف وقت بود تا به صورت اولیه درآید و مورد استفاده و بهرهبرداری قرار گیرد. چون روز موعود فرا میرسید و حمام مورد بحث برای پذیرفتن مشتری آماده میگردید حمامی در نیمههای شب، بهخصوص هنگام سحر به پشت حمام میرفت و در بوق کذایی میدمید و خفتگان را برای انجام غسل و نظافت دعوت میکرد.
بوق یک دستگاه تولیدکننده صداست که جهت هشدار دادن برای رسیدن یا حضور وسیله نقلیه به دیگران مورد استفاده قرار میگیرد. از نظر قضایی و قانونی اغلب وسایل نقلیه ملزم به استفاده از یک دستگاه هشداردهنده شنیداری هستند. برای مثال، اتومبیلها، کامیونها، کشتیها و قطارها و نیز دوچرخهها در بسیاری از موارد، ملزم به استفاده از بوق هستند. اما این قانون جهانی نبوده و دستگاه مورد استفاده همیشه و الزاماً یک بوق نیست. کلمه بوق موجب درست کردن اصطلاحات و کنایاتی در نزد مردم شده است:
بوق سگ: از اصطلاحهای بازاری است و منظور از استفاده آن، تا دیر وقت کار کردن است. بهعنوان نمونه گفته میشود: «تا بوق سگ کار میکنم» یا «بچه که نباید تا بوق سگ بیرون از خونه باشه که» در این جملهها بوق سگ دلالت بر مفهوم دیر وقتی و زمان طولانی از حد بیرون دارد. وجه تسمیه اصطلاح «بوق سگ» به زمانهای نه چندان دور برمیگردد. محافظت از بازار، مال و جان اهالی محل در زمانهای گذشته و در شرایطی که هنوز راهکارهای امروزی برای تأمین امنیت ساکنین محلهها یا شهرها وجود نداشت، گزمهها یا نگهبانان از سر شب تا سپیده صبح، به امر نگهبانی از شهر و بازار بودند و دایما به کار گشتزنی در محلهها میپرداختند. برای سهولت در کار، گزمهها، سگهایی را به کار میگرفتند. جالب است که استفاده از سگ هنوز هم در دستگاههای پلیس اروپا و آمریکا و اغلب نقاط جهان رایج است. سگها را تعلیم میدادند که جز مربی خود هرکس دیگر را مورد حمله قرار داده و پاچهاش را بگیرند. به همین سبب، با نزدیکشدن شب و تعطیل شدن بازار، گزمهها در بوقی از شاخ قوچ میدمیدند و صدایی بلند در محله به ارتعاش درمیآوردند، که معنی و مفهوم آن، باز کردن سگها و رها کردن آنها در کوی و برزن بود.
طرف، آدم بوقیه: بوق درکلام عامیانه کنایه از آدم ابله و خونسرد است.
عهد بوق: هرگاه بخواهند در قدمت و کهنگی و فرسودگی چیزی مبالغه کنند در لفافه هزل و طنز آن را به عهد بوق منتسب میکنند.
انواع کاربرد بوق در میان مردم: 1- بوق خبري، 2- بوق اعتراضي، 3- بوق دعوايي، 4- بوق تشكري، 5- بوق شادماني، 6- بوق خداحافظي، 7- بوق سلامي، 8- بوق غافلگيري، ... برخی در خيابان به وسيله بوق دعوا ميكنند. وقتي با
به صدا درآوردن بوق، ناسزا ميگویند. با زدن بوق اعتراض فردي ميكنند. عدهای با بوق تشكر و سلام و خداحافظي ميكنند. افرادی با بوق، خبری را بهزعم خودشان اعلام ميکنند. حتی بهوسیله بوق، ابراز احساسات هم ميكنند، يا اين كه با بوق زدنهای خاصی با دوستان خود شوخي ميكنند. افرادی ناخواسته و بنا بر عادتی تقریبا همگانی، نيمه شب و يا هر موقع ديگر بعد از شبنشيني و خداحافظي با ميزبان، وقتي كه صاحبخانه تا در منزل بدرقهشان ميكند، سوار اتومبيل شده و بهعنوان آخرين خداحافظي دستي بر دکمه بوق ميفشارند. هرگاه بهطور اتفاقي در خياباني پشت اتومبيل دوستشان قرار میگیرند، براي غافلگيري طرف، ناگهان بوق را ميفشارند كه محبت خود را نثارش كرده باشند.
گاه دميدن در بوق نشان شوم جنگ بوده و گاه پيامآور صلح... گاه غريو شادي و پايكوبي و گاه سوگ و ماتم را اطلاعرساني میكرده است. بوق يكي از اين پديدههایی است که با گذشت ساليان دراز هنوز از تب و تاب نيفتاده بلكه روز به روز كاملتر و متنوعتر شده است.