شماره ۵۵۶ | ۱۳۹۴ سه شنبه ۱۵ ارديبهشت
صفحه را ببند
کار جمعی، علمی و جهادی

سعید   اصغرزاده

مطلبی را در گوگل پلاس می‌خواندم در مورد این‌که آیا عدالت‌خواهی اقتصادی در ذات ما است؟ پروفسور «کریستوفر بوهم»، دانشمند بیولوژیست، برای پاسخ به این سوال، تاریخ تکامل انسان‌ها را به‌طور خلاصه شرح می‌دهد. او می‌گوید، در آغاز اجداد ما در حدود ۲۵۰‌هزار ‌سال پیش برای ارضای نیاز اولیه‌ خود یعنی تغذیه، شکار می‌کردند. شکار انفرادی هزینه‌ زیادی داشت، پس به مرور به شکار گروهی روی آوردند. حتی با وجود شکار گروهی هم، شکار چیزی در حد ۴درصد احتمال موفقیت داشت. البته، شکارگروهی کاستی‌هایی هم داشت، ازجمله تقسیم غذا بین اعضای گروه. پروفسور بوهم می‌گوید، به مرور اجداد ما قوانین نانوشته‌ای را وضع کردند تا در شکار گروهی جلوی خودخواهی و قوم‌پرستی را بگیرند. با این کار حتی «مردان برتر گروه» هم اجازه نداشتند که سهم بیشتری را طلب کنند. در غیر این صورت از لحاظ فرهنگی حس شرم به آنها تحمیل می‌شد، از قبیله طرد می‌شدند، یا حتی به مجازات مرگ دچار می‌شدند. بوهم می‌گوید، این‌طرز فکر و عملکرد حداقل به ۱۰هزار نسل ماقبل‌تاریخ برمی‌گردد و تا حال حاضر هم ادامه دارد. او حتی تأکید می‌کند اجدادی از ما که در همکاری در کارهای گروهی ضعیف‌تر عمل می‌کردند، کمتر برای بقای نسل انتخاب می‌شدند و براساس نظریه‌ تکاملی، شانس زیادی برای بقا یا حتی ادامه‌ نسل خود نداشتند. به‌صورت خلاصه، پاسخ به این سوال مثبت است، عدالت‌خواهی اقتصادی در مشارکت‌های اجتماعی بخش اعظمی از تکامل ما را تشکیل می‌دهد. اما نکته‌ای که در میان این سخنان برایم جالب بود، موضوع کار جمعی بود با نتیجه عدالت. یعنی این‌که ما داوطلب بشویم تا قواعد همکاری و زیست مسالمت‌آمیز بر پایه دورنمای زندگی خود را بنا کنیم. به خودم می‌گویم کم نیستند فعالیت‌های گروهی که در کشورمان به بار نشسته‌اند! هر چند همیشه می‌گوییم کار گروهی در کشور ما ضعیف است. مثلا نمونه‌اش همین پژوهشگاه رویان که به‌قول دکتر گورابی رئیس‌اش، می‌تواند برای بررسی موردی یک کار جمعی بالنده مورد توجه ما قرار بگیرد. اصلا تأسیس یک مرکز تحقیقاتی مانند رویان متکی بر یک کار گروهی بوده است.   زمانی که مرحوم دکتر کاظمی، بنیان پژوهشگاه را گذاشت، کار به این صورت بود که بایستی یک تیمی از گروه علوم پایه در کنار گروه بالینی وجود می‌داشت. در گروه بالینی هم بخش‌های مختلفی وجود دارد. مثلا بخشی از کار درمان ناباروری مربوط به درمان زنان می‌شود و بخشی هم مربوط به درمان مردان. از این طرف کار گروه علوم‌پایه هم به همین ترتیب، بخشی به جنین‌شناسی مربوط می‌شود و بخشی به ژنتیک. برای حصول به نتیجه بایستی همه این گروه‌ها در کنار هم جمع می‌‌شدند تا بتوانند یک بیمار نابارور را معالجه کنند. این شاید نخستین تجربه‌ در کشور بود که تیم‌های بالینی و پایه باید این‌قدر نزدیک به هم کار می‌کردند. تشکیل این تیم‌ها و هماهنگ‌کردن آنها کار بسیار مهمی بود، چون تا پیش از این متاسفانه روابط خوبی هم بین گروه‌های بالینی و پایه وجود نداشت و این دو گروه دیدگاه خوبی به یکدیگر نداشتند. در ابتدای کار درمان ناباروری با تمهیداتی که صورت گرفت این دو گروه خیلی خوب به هم نزدیک شدند و نتایج موفق درمان بیماران نابارور هم مرهون همین کارهای گروهی و بین‌گروهی بوده است.
البته جدای از کارهای علمی گروهی، الگوی پشتیبانی جهادی جنگ هم قابل تسری است. مثلا مهندس حسینعلی عظیمی، از فرماندهان قرارگاه «کربلا»ی جهادسازندگی در دوران دفاع‌مقدس می‌گوید، برای عملیات والفجر 8 گفتند که ما ۳۰‌هزار سنگر پنج‌ضلعی نیاز داریم!‌ آن زمان فقط تیرآهنش در ‌ایران ساخته می‌شد و صفحه‌هایی که روی ستون‌های آن سنگرها می‌افتاد، خارجی بود. پلاستیک‌اش خارجی بود. آن مسئول می‌گفت ما این‌قدر سنگر می‌خواهیم و دیگر نمی‌گفت این هم پولش. جهاد چه کار می‌کرد؟ ما مسئولان شورای جهاد استان‌ها را صدا می‌کردیم. می‌گفتیم استان فارس! استان خراسان! استان اصفهان! استان آذربایجان‌شرقی! استان آذربایجان‌غربی و...! ما ۳۰هزار سنگر پنج‌ضلعی نیاز داریم. برحسب سابقه‌ عملیات‌های قبلی، توان استان‌ها (توان جهادی‌ و اقتصادی‌) ساخت سنگرها را بین این استان‌ها تقسیم می‌کردیم. وقتی مسئولان استانی جهاد به استان خود برمی‌گشتند، سهم خود را بین شهرستان‌ها تقسیم می‌کردند. بعد مسئولان جهادها می‌رفتند شهرستان‌شان و توضیح می‌دادند و توجیه می‌کردند. آن مسئول می‌آمد آهن‌فروش محل را صدا می‌کرد و می‌گفت: حاج‌آقا‌ این بچه‌ها دارند برای اسلام زحمت می‌کشند و حالا نیاز به آهن دارند. شما دو تا تریلی آهن ببر دم مغازه فلانی بریز، ‌این هم سهم تو. همین عنصر جهادی می‌رفت در مغازه جوشکار و آهن‌ها را به او تحویل می‌داد. این افراد احساس می‌کردند به خاطر این‌که این آهن‌ها را داده‌اند یا این جوشکاری را کرده‌اند، درواقع در جبهه هستند و در خدمت جنگ و دفاع از کشورند. ‌این یعنی «همه‌باهم». جهادسازندگی ‌این‌طور مردم را مدیریت می‌کرد و دیدیم که ۳۰هزار سنگر به دست رزمندگان ‌رسید.
به خودم می‌گویم، با این الگوهای خوب، پس چرا ما در محل کار و محله و خانه خود، انجام کار جمعی‌مان صفر است و جواب نمی‌دهد؟ پاسخ‌اش را اما نمی‌یابم!


تعداد بازدید :  230