طرح نو- رضا نامجو| محرومیت از آن دست واژههایی است که با به کار بردنش احتمالا مفهومی خاص در ذهن شنونده شکل میگیرد. نداشتن اعم از کاربردش در معنای اقتصادی، اجتماعی یا حتی سیاسی حداقل مفهومی است که این واژه با خود یدک میکشد. با این وجود اگر از منظر واژهشناسی به کاربرد لغات بنگریم، در مییابیم همه یا دستکم برخی از واژهها در گذر زمان در معنایی غیر از نیت اصلی در روز ابداعشان به کار میروند یا حتی دارای چند معنای متفاوت میشوند. به نظر میرسد محرومیت و محروم شدن از این دست واژهها باشند. سیر تطور استفاده از واژه محرومیت برای کاربردهای متفاوت ازجمله موارد قبل تأملی است که این واژه را بهعنوان یک اصطلاح اقتصادی- اجتماعی قابل بحثتر جلوه میدهد. دستکم از ابتدای دوران انقلاب اسلامی تاکنون بسیاری از دولتمردان ایران، جامعهشناسان، فعالان اقتصادی و حتی ائمه جمعه و روحانیون این واژه را در معانی متفاوت به کار بردهاند. به راستی معنای این واژه در حوزه اقتصاد با آنچه امروز از استعمال این واژه مفهوم میشود چه تفاوتی دارد؟ برای پاسخ به این سوال با دکتر مهدی تقوی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی گفتوگویی انجام دادهایم که شرح آن در ادامه مطلب آمده است:
واژه محرومیت در حوزه تخصصی شما یعنی علم اقتصاد در چه مواردی ممکن است مورد استفاده قرار بگیرد؟
اگر یک اقتصاددان از شاخصی به نام یا تحت عنوان محرومیت استفاده میکند و مثلا در آمریکا یا در ایران میگویند هر کس حداقل دو دلار در روز نداشته باشد، خیلی از کالاها را نمیتواند خریداری کند، منظور دقیق از استفاده این واژه محرومیت نیست، بلکه درواقع هدف اصلی تقسیم مردم در اقتصاد به لحاظ درآمدی است. افراد در دهکهای مختلف درآمدی تقسیم میشوند. هدف اصلی از ارایه دهکهای درآمدی آن است که توانایی خرید افراد مشخص شود. در هر اقتصادی براساس درآمد، خانوادهها را به دهک اول تا دهم تقسیم میکنند. سه دهک بالا افراد ثروتمند هستند و دهک ششم، پنجم و چهارم خانوادههای متوسط هستند. 4 دهک بعدی هم خانوادهای فقیر هستند. اینها چون قدرت خرید کمتری دارند، یکسری از کالاها را نمیتوانند خریداری کنند. در ضمن کالاهایی که در طول روز میخرند، حداقلهایی برای ادامهدادن به زندگی است. وقتی به طبقه متوسط میآیید، وضع درآمد تا حدودی بهتر میشود. افرادی که در این دهکها قرار دارند، غیر از تهیه کالاهایی که طبقه فقیر تنها برای ادامه زندگی میتوانند آنها را تهیه کنند (مثل خوراک و پوشاک)، میتوانند خودرو بخرند و به سینما، تئاتر و مسافرت هم بروند. در ادامه دهک بالا را داریم که آنقدر پول دارند که علاوه بر تهیه کالاهایی که در توانایی دهکهای میانی است، سفر به آمریکا و خودروهای لوکستر و بسیاری از چیزهای دیگر را هم تجربه میکنند.
به نظر میرسد در ایران این واژه بهعنوان
یک ترم اقتصاد اجتماعی به کار برده میشود...
بله. درواقع میشود گفت این واژه (محرومیت) به دهکهای پایین در اقتصاد اشاره دارد. وقتی 3 دهک یا 4 دهک پایین را در نظر بگیریم، وقتی آنها نمیتوانند برخی کالاها را خریداری کنند، درواقع از داشتن آن کالاها محروم میشوند. البته من میدانم دقیقا چه کسی در حوزه اقتصاد از این واژه استفاده کرده است. آیا معنایی که اکنون از این واژه مراد میشود (چه توسط دولت و چه توسط رسانههای مختلف با جهتگیریهای مختلف سیاسی و اجتماعی) در مقایسه با آنچه سه دهه پیش به کار برده میشد یک معنا را مدنظر دارد؟
قطعا نه. البته بستگی دارد ببینیم این عبارت را چه کسی بهکار میبرد، زیرا هر کسی میتواند این واژه را آنطور که خودش دوست دارد، تفسیر کند. مثلا یکی از استفادههای واژه آن است که بگوییم سیستانوبلوچستان یکی از استانهای محروم ایران است. در این فضا میشود واژه را به این صورت معنا کرد که مردمان این استان توان استفاده از خدمات را در حد بسیار پایینی دارند. یعنی براساس درآمدی که آن منطقه دارد، میگوییم ممکن است ما بتوانیم به سینما برویم اما آنها پول سینما رفتن ندارند. (البته احتمالا ما هم دیگر این توانایی را نداریم!)
همین جمله آخری که به کار بردید، دستمایه پرسش بعدی است. در روزگاری با سطح درآمدی خاص از منظر اقتصاد برخی افراد را محروم مینامیدند. امروز هم میگویند محروم اما نه دقیقا به همان افراد، اینطور نیست؟
اگر جمعیت ایران را 70میلیون نفر فرض کنیم، باید آنها را به 10 گروه تقسیم کنیم. گروه 10 افرادی هستند که بیشترین درآمد را دارند. دهک 9 از 8 تای دیگر بیشتر درآمد دارند اما از دهمی کمتر. این ردهبندی ادامه دارد تا به 5 دهک پایین برسیم. دهک اول حداقلها را در زندگی دارند. دهک دوم کمی از اولی بیشتر دارد. واضح است که مصرف سه دهک پایین که 30درصد فقیرترین افراد جامعه هستند با سه دهک بالا اساسا قابل قیاس نیست. محرومیت در همین جا معنا پیدا میکند. سه دهک پایین از مواهب موجود در جامعه تا حد زیادی محروم هستند. شاید فضایی که آنها دارند، درونش زندگی میکنند 20 متر باشد اما افراد سه دهک بالا در یک فضای 1000 متری ممکن است زندگی کنند.
از سال 56 تا 94 غیر از دستهبندی آماری و تقسیم دهکها، اگر به تحلیل هر کدام از این دهکها بپردازیم، چه تحلیلی به دست میآید؟
آن موقع وضع مردم در همه دهکها خیلی بهتر بود. احتمالا در آن سالها 3 دهک پایین هم میتوانستند بیشتر مصرف کنند، چرا؟ چون جنگ و تحریمهای اقتصادی در ادامه پیش آمد و به اقتصاد ایران ضربه زد. پس از اصابت این ضربات به اقتصاد ایران و کاهش توان تولید در اقتصاد، درآمد پایین آمد. همه دهکها نسبت به گذشته کمتر مصرف میکنند. سیاست هدفمندی یارانهها هم دلار را خیلی گران کرد و به چهار هزار تومان رساند. آن کالاهای خارجی که قبلا با دلار خریداری میشد چند برابر شد. اگر بنا باشد همه دهکها کالای خارجی بخرند، با افزایش قیمت دلار سهم بیشتری از بودجه خود را صرف خرید آن کالا میکنند و مصرف سایر کالاهایشان کمتر و کمتر میشود. بنابراین دهک پایین و متوسط نسبت به قبل کمتر کالا مصرف میکنند.
امروزه محرومیت ممکن است بیکاری به حساب بیاید؟
بیکاری یک مشکل اقتصادی است. فردی که بیکار میشود، نمیتواند یکسری از کالاها را مصرف کند، بنابراین از نظر اقتصادی فقیرتر میشود. در مورد جامعه هم میتوان گفت وقتی جامعه تحریم میشود، تولید کاهش پیدا میکند و در ادامه یکسری از افرادی که در دهکهای بالاتر بودند به دهکهای پایین میآیند. هر چه ریزش از دهکهای بالایی به دهکهای پایینتر افزایش پیدا کند، میزان محرومیت اقتصادی در دهکهای پایینتر بیشتر میشود.
اگر بخواهیم استفاده از واژه محرومیت در معنای حقیقی و معنای عرفی آن را با هم مقایسه کنیم، آیا همیشه در معنایی ثابت به کار رفته یا تغییر معنایی داشته؟
من بهعنوان کسی که اقتصاد خوانده از واژه محرومیت در اقتصاد استفاده نکردهام و نمیدانم چه کسی این واژه را به کار برده است. وقتی افراد فقیرتر میشوند، کمتر میتوانند از برخی خدمات و کالاها استفاده کنند. بنابراین استفاده از برخی از کالاها و خدمات محروم میشوند. بیایید کالا را به کالای پست، معمولی و لوکس تقسیم کنیم. اگر سطح درآمد جامعه کاهش پیدا کند، طبقه متوسط هم از خرید کالای لوکس محروم میشوند. طبقهای که قبلا متوسط به حساب میآمد حالا جزیی از طبقه فقیر میشود و از برطرف کردن برخی از نیازهایش باز میماند. بنابراین میخواهم بگویم محرومیت، اساسا یک مسأله نسبی است؛ محرومیت نسبت به کی و چی؟ این را باید لحاظ کرد. موضوع این است که سیاستهای اقتصادی است که محرومیت را در همه اشکال آن ایجاد میکند و ما نمیتوانیم همینطور یکباره حرف از محرومیت بزنیم. آن محرومیتی که در سالهای نخست انقلاب حرف از آن بود که باید ریشهکن شود، در سالهای بعدی در شکلهای مختلف و به خاطر به کار بردن سیاستهای عموما اشتباه، در اشکال دیگری بازتولید شد. شما اگر به همین 12-10سال گذشته کشور نگاه کنید به آسانی جابهجایی دهکی را میبینید و این یعنی محرومیت در شکلی نوین بازتولید شده است.
بنابراین از منظر اقتصادی هم این تعریف دچار نوعی جابهجایی شده است...
بله. اگر درآمد سرانه کاهش پیدا کند، عدم توانایی برای خرید افزایش پیدا میکند. سیاستهایی چون سیاست تعدیل اقتصادی یا هدفمندی یارانهها مردم را فقیرتر کرد. غیر از دهک 7، 8، 9 و 10 همه ما امروز از توانایی خرید کمتری برخوردار هستیم. رکود تورمی که حاصل از همین سیاستها بود، فقر را بیشتر کرد.
در پاسخ به این سوال که چه کسانی این واژه را مورد استفاده قرار میدهند، میتوان از دولتیها، جامعهشناسان و برخی از فعالان اقتصادی نام برد. در این سه دسته معنای واژه مذکور با دیگری متفاوت بود اما با استفاده از یک واژه توضیح داده شد...
این کار اشتباهی است. میتوان گفت فردی که به زندان میرود از آزادی محروم میشود. یا فردی که بیکار میشود چون درآمد پایینتری دارد از مصرف بسیاری از کالاها محروم میشود. این مسأله مبین استفاده از فعل محروم شدن است. من تا کنون در علم اقتصاد این واژه را ندیدهام. در اقتصاد میگویند مصرف برای فلان طبقه خاص کاهش پیدا میکند. اگر برخی از تحلیلگران اقتصادی از واژه محرومیت استفاده کنند، کار نادرستی انجام ندادهاند اما معنای این واژه تا حدود زیادی ثقیل است. میگویند فلان طبقه از صرف فلان کالا محروم میشود. در اقتصاد ایران طبقه محروم همان طبقه کمدرآمد است. وقتی از کلمه محروم استفاده میکنیم، باید بدانیم این واژه بار معنایی خیلی زیادی دارد. معادل اقتصادی این مسأله نداشتن توان مصرف به اندازه گذشته است. مثلا واژه محرومیت اقتصادی اگر به کار برده شود مسأله تحریم و... پیش میآید. بنابراین واژه چندان صحیحی نیست. البته استفاده از واژه محرومیتهای اجتماعی کار غلطی نیست اما باید بدانیم که همین محرومیتهای اجتماعی هم درواقع ریشه اقتصادی دارند. ما برای عبور از مسأله محرومیت در کشور، سالهای زیادی (درواقع زمان بسیار ارزشمندی) را از دست دادهایم که با هیچ چیز جبران نمیشود. ما درست در زمانی که میخواستیم محرومیت را ریشهکن کنیم، دست به اتخاذ سیاستهایی زدیم که محرومیت در اشکال نوینی بازتولید شد و گاه حتی گسترش یافت. شما اگر به لحاظ جمعیتی کشور را در دورههای مختلف قیاس کنید، آشکار میشود که محرومیت در تمام سالهای گذشته وجود داشته و مدام دستخوش تغییر در ابعاد ماهویاش شده است.
آن محرومیتی که در سالهای نخست انقلاب حرف از آن بود که باید ریشهکن شود، در سالهای بعدی در شکلهای مختلف و به خاطر به کار بردن سیاستهای عموما اشتباه، در اشکال دیگری بازتولید شد. شما اگر به همین 12-10سال گذشته کشور نگاه کنید به آسانی جابهجایی دهکی را میبینید و این یعنی محرومیت در شکلی نوین بازتولید شده است.
ما برای عبور از مسأله محرومیت در کشور، سالهای زیادی (درواقع زمان بسیار ارزشمندی) را از دست دادهایم که با هیچ چیز جبران نمیشود. ما درست در زمانی که میخواستیم محرومیت را ریشهکن کنیم، دست به اتخاذ سیاستهایی زدیم که محرومیت در اشکال نوینی بازتولید شد و گاه حتی گسترش یافت.