سعید اصغرزاده
شبکه مجازی برای من جذابیتهایی دارد که نمیتوانم در این چند خط از آن بنویسم. گاهی وبسایتهای خوبی را میبینم. گاهی در قسمت معرفی آنها کلیک که میکنم، هیچ اطلاعاتی ندارند تا ببینم از کجا هدایت میشوند یا هر چیز دیگری. اما بنا به محتویات آن سایت میتوانی بگویی که دلسوزند یا نه؟ کارشان درست است یا نادرست. یا هر چیز دیگری.
قفسه، یکی از آن سایتهاست. هدفش ترویج کتابخوانی است و آدم با سر زدن به آن میفهمد که چقدر اطلاعاتش ناقص است و با اینکه بازار نشر راکد است، اما چقدر نخوانده دارد.
در همین لابهلای اخبار، گزارشی دیدم که هم دردناک بود و هم نشان میداد که شبکههای مجازی، کمکی به کتابخوانی در این کشور نکردهاند و نمیکنند: سه هفته بعد از انتشار خبر تعطیلی کتابفروشی باسابقه طهوری، خبر تعطیلی کتابفروشی مثلث روی شبکههای مجازی دستبهدست میشود و گردانندگان آن با ارایه تخفیف ۱۵درصدی پایان کتابفروشی مثلث را اعلام میکنند. مدیر این کتابفروشی مشکلات اقتصادی را مهمترین دلیل تعطیلی اعلام میکند.
شیب تند خیابان دربند را که بالا بروید، کمی مانده به کوچه ناودانک، خانه قدیمی بزرگی خودنمایی میکند. میان این خانه مغازهای کوچک با در و پنجرههای چوبی قرار گرفته است. روی شیشه مغازه با رنگ قرمز نوشته شده «حراج». اما این حراجیِ آخر فصلِ یک بوتیک یا حراج سوپر مارکتی بهدلیل تغییر مکان نیست. این حراجِ قرمز رنگ، خبر از تعطیلی یکی از کتابفروشیهای شناخته شده شمال تهران میدهد. کتابفروشی نشر مثلث اواخر بهار سال ۹۴ برای همیشه تعطیل خواهد شد.
لیلا هدایتپور، مدیر کتابفروشی مثلث میگوید: «کتابفروشی نشر مثلث تیر ۸۹ کار خود را شروع کرد، حمایت نشر مثلث را داشتیم و همه معتقد بودند، جای مناسبی را برای کتابفروشی انتخاب کردهایم.» مدیر این کتابفروشی درباره سالهایی که بر کتابفروشی گذشته میگوید: «روزهای خوب و بد زیادی در مثلث داشتیم. اما پاییز سال ۹۳ بدترین روزها بود و فشار اقتصادی زیادی را تحمل کردیم، همان زمان فکر تعطیلی کتابفروشی مطرح شد.» ۲۹مترمربع شاید برای یک کتابفروشی فضای کوچکی بهنظر بیاید، اما مثلث از این فضا بیشترین استفاده را کرده است. هدایتپور میگوید: «مثلث کم از کتابفروشیهای بزرگ تازهتأسیس اینروزها ندارد. عنوان کتابها کامل است و در همین فضای کوچک میزی برای نشستن، کتابخواندن و حتی قهوهنوشیدن داریم.» استفاده از فضاهای مجازی و برگزاری برنامههای فرهنگی توصیهای است که به کتابفروشیها برای جذب مشتری میشود. اما مثلث را باید نمونه شکستخورده این اقدامات دانست. صفحه فیسبوک کتابفروشی نشر مثلث 4هزار و ۲۰۰لایک و صفحه اینستاگرام آن نیز دوهزار دنبالکننده دارد. مدیر این کتابفروشی درمورد اقدامات اینچنینی میگوید: «جز فضای مجازی در برنامههای خیریه، نمایشگاهها و رونمایی کتاب شرکت داشتیم.»
درحالیکه تمرکز کتابفروشیها بهمرور از خیابانهای مرکزی شهر برداشته و به شمال شهر منتقل شده است، مثلث را باید قربانی تازه این حرکت اقتصادی دانست. هدایتپور با اشاره به محاصره کتابفروشی مثلث میان کتابفروشیهای بزرگ تازهتأسیس میگوید: «با افتتاح هرکدام از این کتابفروشیها، فروش مثلث با افت مواجه شد. در دوسال گذشته با توجه به تورم اقتصادی، افزایش قیمت کتاب و کاهش تیراژ، ما میان انبوهی از شهرکتابها و کتابفروشیهای بزرگ قرار گرفتیم و بهشدت از این اتفاق ضربه خوردیم.» اما آیا افتتاح فروشگاههای بزرگ کمک شایانی به مطالعه میکند؟»
مثلث با همه مشکلات در حوزهای عمومی با مشکلات محلی نیز دستبهگریبان است. او در اینباره میگوید: «مثلث یک کتابفروشی محلی است و بافت این منطقه در سالهای گذشته تغییر کرده است. بسیاری از مشتریان کتابخوان ما مهاجرت کردهاند و بهدلیل بسته شدن 3 مدرسه در خیابان دربند، بهاجبار لوازمالتحریر را هم حذف کردیم که کالایی سودآور برای کتابفروشیها است.» هدایتپور به کمپین حمایت از طهوری اشاره میکند و میگوید: «نیمی از این کمپینها در فضای مجازی تأثیر دارد و همانجا تمام میشود. مثلث را با یک روز خرید کتاب نمیتوان سر پا نگه داشت ما نیاز به کتابخوانهای مستمر و همیشگی داریم.» مدیر کتابفروشی مثلث در آخر از پایان کتابفروشیاش میگوید: «خاطره مثلث را نگه میداریم. امیدواریم تخفیف پایان کار، بتواند بدهیهای کتابفروشی را جبران کند».
میمانم که چرا وضعمان اینطور شده است؟ یک جامعهشناس یا سیاستمدار یا اقتصاددان یا پزشک بیاید و داوطلب بشود و راز شکست نشر در کشورمان را برملا کند. یاد هفتهنامه روشنفکر در دهه 40 افتادم. درمورد مسائل مختلف مملکت با وزیر و وکیل مصاحبه میکرد و دستآخر میرفت سراغ رفتگر و قصاب و همان سوالات را انجام میداد. خواننده بهترین جوابها را در انتها میگرفت...