احمدرضا دالوند
عكاسي يا با «تصوير ـ واقعيت» «سروكار دارد يا با «تصوير ـ تفسير» و در خوانش عكس به اين دو رويكرد بايد توجه داشت. هرچند كه عكاسي به شدت به واقعيت عيني وابسته است اما برخلاف ساير هنرها، نميخواهد خود را جايگزين واقعيت جلوه دهد.
تصوير عكاسي اگر جايگزين واقعيت نيست، جایگزین چه چيزي است؟ با چنين پرسشي ناگزير به آنتولوژي ontololgy يا هستيشناسي عكس ميپردازيم.
در نگره آنتولوژيك، عكس وابسته به جهان است و تفسيري معنادار از جهان ارایه ميكند و صرفاً به گرتهبرداري از جهان نميپردازد.
آندره بازن Andre Bazin ميگفت: واقعگرايي عكاسي به دو عامل معطوف است: يكي اينكه دوربين ثبت دقيق و خودكاري از موضوع به دست ميدهد و دوم اينكه به لحاظ روانشناختي، بيننده را از وجود واقعيت مطمئن ميسازد. به بيان ديگر، واقعگرايي عكاسي حاصل باور بيننده به اين دو عامل است.
بنابراين، دوربين بيشتر كاشف است تا خالق. واقعگرايي مورد نظر آندره بازن وقتي اهميت بيشتري پيدا ميكند كه آن را تحت عوامل غيرقابل دركي همچون زمان و مرگ بررسي كنيم.
سوزان سانتاگ يكي از مهمترين منتقدان عكاسي، عكس را به مثابه ردپايي كه مستقيماً از واقعيت گرتهبرداري شده، تعريف ميكند. سانتاگ از استعاره معروف نقاب مرگ كه در تاريخ مسيحيت ريشه دارد، براي توضيح عكاسي استفاده كرده است. نقاب مرگ اشاره به دستمال «قديس ورونيكا» دارد كه هنگام مصلوب شدن مسيح، وي دستمال خود را بر چهره خونين مسيح گذاشت و بدين ترتيب، شمايي از چهره مسيح بر دستمال ورونيكا نقش بست. استعاره دستمال ورونيكا به مثابه عكس از سويي و در ادامه آن تشبيه عكس به منجمد ساختن لحظهاي از زمان، چهره خونين مسيح را به ابديت پيوند ميدهد.
والتر بنيامين كه با نگاهي نو به مقوله عكاسي پرداخته است، ميگويد: به دليل پيشرفت تكنولوژي و ظهور عكاسي و امكان بازتوليد و تكثير آثار هنري، اثر هنري ديگر سرشت اصيل و يگانه خود را از دست داده است و ما با نسخههاي گوناگوني از يك اثر هنري - سابقا يگانه - روبهروييم. اثر هنري فراگير و قابل دسترس شده و حالت آیيني و اشرافي خود را از دست داده و ويژگي مردمي پيدا كرده است. بدين ترتيب، عكاسي خصلت دموكراتيك، ارزان و قابل تكثير تصوير را براي بشريت به ارمغان آورد. حاصل آنكه، تصوير جهان و انعكاس آن روي صفحه عكاسي در مالكيت هيچكسي نيست. امروزه به تعداد چشمهايي كه جهان را مينگرند ميتوان عكس و عكاس داشت. عكاسي، تعريف تازهاي از هنرمند، اثر هنري، مخاطب، جامعه و رابطه ميان آنها برقرار كرده است. به عبارت ديگر، تصوير و نسخههاي چاپي و بدل آن در همه جا وجود دارد و به طرز بيسابقهاي به اهميت «خوانش تصوير» تأكيد ميشود.