داریوش قنبری نماینده اسبق مجلس شورای اسلامی
آرامش اجتماعی بهطورکلی، با سطحی از امنیت اجتماعی، تعریف میشود که در این زمینه نیز تعاریف متعددی از امنیت وجود دارد. بنابراین، پیش از هر چیز باید به تعریف واژه «امنیت» بپردازم تا از طریق آن بتوانیم به تعریف «آرامش» برسیم.
تعاریفی که از امنیت شده است، به نوعی «فقدان تهدید» را در خود دارد. این سادهترین تعریفی است که میتوان از امنیت ارایه داد که فقدان تهدید را برابر با آرامش تلقی کنیم. اگر همین تعریف ساده را مبنای کار قرار دهیم، فقدان تهدید، ابعاد مختلفی پیدا میکند. تهدید میتواند برخاسته از ابعاد عینی یا ذهنی باشد. به بیان دیگر، در یک جامعه ممکن است تهدیدهای عینی زیادی وجود نداشته باشد، اما به لحاظ ذهنی، وجود امنیت احساس نشود. برعکس آن هم میتواند درست باشد. یعنی شاخصههای امنیت عینی، خوب نباشند اما مردم آن را احساس نکنند. چنین احساسی به سطح درک و فهم مردم و همینطور روحیات آنها و برداشتی که از وقایع پیرامون خود دارند، بازمیگردد. بنابراین امنیت، دو بعد ذهنی و عینی دارد و به نظر من، آنچه که واجد اهمیت بیشتری است، بعد ذهنی است. یعنی چیزی که تحتعنوان «آرامش» شناخته میشود؛ آرامشی که ناشی از فقدان تهدید است. البته چنین چیزی هم نسبی است و بهصورت مطلق وجود ندارد. یعنی در یک شرایط خاصی، نسبت به یک شرایط زمانی و مکانی دیگر، این احساس آرامش میتواند متفاوت و متغیر باشد. بنابر آنچه گفته شد، میتوانیم نتیجه بگیریم که امنیت مطلق، نمیتواند برای هیچکس وجود داشته باشد. چه در بعد فردی آن، چه در بعد اجتماعی، نمیتوانیم ادعا کنیم که امنیت مطلق، یا به تعبیری، آرامش ذهنی و عینی وجود دارد. اما به شکل نسبی، باید این احساس آرامش وجود داشته باشد.
گرچه زمانی که صحبت از آرامش میکنیم (اگر قرار باشد با استناد به متون دینیمان به این قضیه نگاه کنیم) متوجه میشویم که آرامش، بعد دیگری هم دارد که بعدی معنوی و روحانی است. در این شرایط، میتوان نتیجه گرفت، کسانی میتوانند به آرامش روحی دست پیدا کنند که به اطمینان قلبی نسبت به باورهایشان رسیده باشند. لذا آرامش، به معنای مذهبی آن، ارتباط خاصی با روحیات معنوی و مذهبی و میزان اعتقادات افراد یک جامعه، پیدا میکند. درواقع، انسانهایی که خودشان را به خدا نزدیکتر ببینند، احساس آرامش بیشتری نسبت به کسانی که اینگونه نیستند، خواهند داشت.
با توجه به آنچه گفته شد، میتوان نتیجه گرفت ابعاد آرامش و دستهبندی کلی آن، همین موارد است. اما اگر بخواهیم به مفهوم اجتماعی آرامش بپردازیم، به نظر من، باید سراغ اقتصاد و رفاه برویم. بهنظر میرسد که مفهوم آرامش اجتماعی، ارتباط وثیقی با رفاه و اقتصاد و سطح خاصی از تأمین خواستهها و نیازهای مردم دارد. ضمن اینکه آرامش اجتماعی، مولفههای دیگری هم دارد و تنها در مقوله رفاه و خواستههای رفاهی محصور نیست. آرامش اجتماعی، هم به معیارهای رفاهی برمیگردد و هم سیستم ارزشگذاری جامعه و هم هنجارهایی که در یک جامعه وجود دارند. افراد یک جامعه اگر به این نتیجه برسند که نظام ارزشی جامعه با ارزشها و هنجارهای آنها همخوانی دارد و اهدافشان را تأمین میکند، به سطحی از آرامش دست پیدا میکنند.
همینطور، این موضوع که هنجارها و سیستم حقوقی و قانونی جامعه تا چه اندازه از مردم حمایت میکنند، میتواند آرامش را رقم بزند. همه مواردی که گفته شد، اصلیترین موضوعاتی هستند که در ایجاد یا از بین رفتن آرامش اجتماعی یا تحکیم آن، دخالت مستقیم دارند و باید به آنها توجه کرد.