ارکستر سمفونیک تهران در سالهای اخیر با افتوخیزهای زیادی مواجه بوده است، با این حال بهنظر شما اصلیترین حرکتی که باید درباره به ثبات رساندن این ارکستر صورت بگیرد، چیست؟
وجود رهبر درحال حاضر مهمترین مسالهای است که باید در ارکستر سمفونیک تهران به آن توجه کرد. درواقع فکر میکنم، مهمترین گرفتاری همه ارکسترهای دنیا، پیداکردن رهبری مناسب برای آن است. البته رهبر ارکستر زیاد داریم، آنچه اهمیت دارد، این است که رهبر بتواند عملکرد موثری در یک ارکستر داشته باشد. در همهجای دنیا رسم معمول به این شکل است که رهبرهای ارکستر به فراخور فعالیت، پیشینه و عملکردی که دارند درجهبندی میشوند و براساس آن دستمزد میگیرند. هرکدام هم قیمتهای متفاوتی دارند. معمولا رهبرهای خوب ارکستر در سایر کشورها بین 10 تا 20هزار یورو دستمزد میگیرند. آن هم برای پنج روز کار ولی متاسفانه در ایران همیشه نسبت به استفاده از رهبر ارکستر صرفهجویی شده است، یعنی درست جایی که نباید صرفهجویی میشده این کار صورت گرفته است. در این زمینه، من ارکستر را به ماشینی تشبیه میکنم که درست زمانی که باید درباره راننده و اصولا سرویس اصلی آن تصمیمات درست گرفته میشده صرفهجویی کردهاند و با استفاده از قطعات ارزان، این ماشین را بهگرفتاری انداختهاند. روی این اصل در پاسخ به سوال شما باید بگویم بزرگترین گرفتاری من درحال حاضر این است که به دنبال رهبر ارکستر خوب بگردم، به این خاطر که من ششبار تاکنون مدیر هنری ارکستر بودهام و طبعا هر مدیر هنری دلش میخواهد که بهترین رهبر را برای ارکستر بیاورد. من 10سال رئیسهنری بزرگترین صادرکننده سیدی یعنی «کخ اینترنشنال» بودهام، یعنی با دهها خواننده، دهها رهبر ارکستر، دهها نوازنده و ... قرارداد میبستم تا آثار خود را ضبط کنند، در این زمینه اگرچه فعالیتهای خوبی انجام شد اما خب! تجربههای بدی هم به دست آوردم. بهعنوان مثال، یک رهبر ارکستر ممکن بود عملکرد خوبی در ارکستر داشته باشد، ولی وقتی به استودیو میآمد تا یک اثر را ضبط کند برآیند کار به آن خوبی که انتظار میرفت نمیشد یا گرفتاریهایی از این قبیل. یا در برخی موارد، رهبر یک ارکستر در کشورهای دیگر به قدری بداخلاق بوده که عرصه را به نوازنده تنگ میکرده ولی نوازنده تحمل میکرده است. البته این تحمل کمتر بین نوازندگان ایرانی به چشم میخورد. ضمن اینکه معتقدم نوازنده خوب، هیچگاه با رهبر ارکستر مشکل پیدا نمیکند. به خاطرم هست، چندی پیش در ارکستری که در ایران درست کرده بودم، وقتی به دلیلی یک روز نمیتوانستم در ارکستر حاضر شوم، همه غمگین میشدند، البته آن زمان نوازندگان در کار خود بیشتر جدی بودند.
پس نتیجه میگیریم که رهبر ارکستر مثل یک نقطه پرگار میماند که همه حولمحور آن فعالیت میکنند؟
همینطور است. در این زمینه اصطلاحی وجود دارد که یک مقدار با اغراق توأم است و آن اینکه به قول «توسانی نی»، ارکستر بد وجود ندارد. من هم به این مسأله معتقدم که ارکستر بد وجود ندارد و همهچیز به رهبر یک ارکستر بستگی دارد. منظورم این است که 90درصد آنچه که باید در یک ارکستر وجود داشته باشد به رهبر برمیگردد، حالا ممکن است آن 10درصد بقیه به عوامل دیگری بستگی داشته باشد و از عهده رهبر ارکستر خارج باشد.
شما در نشست خبری که در هفتههای گذشته برگزار کردید به این مسأله اشاره کردید که قرار است از حضور جمعی از نوازندگان خارجی در این ارکستر بهره بگیرید، پیش از شما هم هنرمندانی بودند که برای بهبودبخشی به اوضاع ارکستر سمفونیک، چنین وعدههایی دادند ولی این مسائل به دلیل کمبود بودجه میسر نشد. درباره شما این امر به چه شکل است؟
واقعیت این است که درباره خود من عکس این مسأله وجود دارد. به این معنی که بودجه این کار از یک ماه و نیم پیش به من تعلق گرفته ولی من سعی کردم در این زمینه با تأمل پیش بروم. چون میخواستم در درجه نخست از ترکیب نوازندگان ایرانی در این ارکستر استفاده کنم. روی این اصل، هم و غم خود را برای یافتن نوازندگان خوب و زبده ایرانی در این ارکستر گذاشتم. البته من پیش از انقلاب نیز که رئیس کنسرواتوار و همینطور رئیس هنرستان موسیقی ملی بودهام هم براین باور بودم که تا زمانی که میتوان در ارکسترها از نوازندگان ایرانی استفاده کرد چرا باید به سمت نوازندگان اروپایی برویم؟! درواقع آن زمان هم یکی از بزرگترین اختلافات من با وزیر آن موقع در همین نکته بود. هنوز هم اعتقاد راسخ دارم که اگر تمرکزمان را روی ارکستر صد نفره از نوازندگان ایرانی بگذاریم، سهسال دیگر یک ارکستر درجه یک ایرانی خواهیم داشت. به هرحال در شرایط فعلی، هنرمندان درجه یکی که در کشورهای دیگر به تحصیل موسیقی مشغولند به من نامه نوشتهاند که میخواهند در این ارکستر حضور داشته باشند، ضمن اینکه بودجهای به من داده شده تا شش نوازنده خارجی را به این ارکستر بیاورم. من نیز پیش از عید، 15 روز، صرف مطالعه و تحقیق در این زمینه کردم و لااقل عملکرد 50 نوازنده خارجی را بررسی و از بین آنها شش نوازنده انتخاب کردم. از آنجایی که ما همیشه در ارکسترهایمان از جنبه سازهای بادی در مضیقه بودهایم، سعی کردم نوازندگان خارجی بیشتر در این زمینه باشند؛ اگرچه ناگفته نماند که طی سالهای اخیر، ورق برگشته و تعداد نوازندگان ایران که به سازهای بادی مسلط هستند افزایش یافته که این مسأله در نوع خود اتفاق خوبی تلقی میشود. به هرحال، تا روزی که نیاز نباشد، از نوازندگان خارجی در ارکستر استفاده نمیکنم. چه بسا اگر نوازنده خوب ایرانی در ارکستر فعالیت کند همان دستمزدی که قرار است به نوازنده خارجی بدهم را به او تعلق خواهم داد. البته بهنظر میرسد در شرایط کنونی تاحدودی از مشکلاتی که در ارکسترها وجود داشته کم شده است. به همین خاطر است که دلم میخواهد بعد از 40سال دوباره به هنرستان موسیقی که سالها پیش هم در دو دوره، مدیریت آن را برعهده داشتم برگردم و به ساماندهی پارهای امور از ساز تا معلمان بپردازم.
بهنظرتان این مسأله امکانپذیر است؟
بله. بهخاطر اینکه همانطور که اشاره کردم، امروز شرایط موسیقی در کشور ما بهتر شده است. همانطور که نوازندگانی که در ارکسترها، امروز فعالیت میکنند به مراتب با نوازندگان 40سال پیش متفاوت هستند. امروز در عرصه موسیقی ایرانی هنرمندان شاخص کم نداریم که استادانی چون داریوش طلایی، حسین علیزاده و... از این جملهاند که به شهرت رسیدهاند و موسیقی ما را به اعتلا رساندهاند. البته همانطور که اشاره کردم در حیطه موسیقی ما نواقصی در سالهای اخیر وجود داشته است. بهعنوان مثال در زمینه سازهای بادی اندکی غفلت شده است. با این حال، من آدم خوشبینی هستم و فکر میکنم ارکستر سمفونیک تهران در کوتاهمدت، میتواند چشمانداز خوبی داشته باشد و به نتایج مطلوبی هم دست یابد. یعنی برخلاف برخی که وقتی صحبت از ارکستر سمفونیک تهران میشود به این نکته اشاره میکنند که ارکستر سمفونیک تا رسیدن به درجات مطلوب خیلی جای کار دارد، این طور فکر نمیکنم و براین باورم که این ارکستر در مدت زمان کوتاه به درجات خوبی میرسد.
ولی بهنظر میرسد که بهطورکلی ارکسترها به آن شکلی که باید نتوانستهاند در کشورمان از فعالیت مستمر برخوردار شوند. خود شما دلیل این مسأله را در چه نکتهای میدانید؟
بهنظرم این مشکلات فقط در ایران نیست، بلکه در همه جای دنیا این افت وخیزها در ارکسترها وجود داشتهاند . بهعنوان مثال در پالرمو، بروکسل و خیلی از جاهای دیگر دنیا نیز اوضاع به این شکل است. گاه میبینید یک ارکستر در آن سوی دنیا، اینقدر بینظم کار میکند که نتیجهای که باید از این ارکستر حاصل نمیشود. با این حال، ارکستر سمفونیک تهران بعد از انقلاب فعالیتهای زیادی کرد و از رهگذر این فعالیت، عملکرد خوبی هم از خود بهجای گذاشته است، ولی خب! به قول شما آن فعالیت مستمر هیچگاه در زمینه ارکسترهای ما وجود نداشته است. درواقع اگر میبینید که ارکسترها در ایران با مشکلات زیادی مواجه هستند بهخاطر عملکرد برخی از نوازندگان است. این حقیقت تلخی است که همیشه به آن اشاره کردهام. میخواهم بگویم در ارکستر سمفونیک تهران در دورههای گذشته، بهجای نوازنده، تعدادی فعالیت میکردند که انتظار داشتند بدون کارکردن، دستمزد بگیرند. این افراد نهتنها در ارکستر کار نمیکردند که موجب اختلال و کارشکنی نیز میشدهاند. اما از زمان ورود من به این ارکستر سعی کردهام این رویه از بین برود و بهجای آن، نظم و انضباط حاکم باشد. بر این اساس، تعیین کردهام که نوازنده باید روزی سه ساعت در ارکستر برای تمرین حضور داشته باشد. به همین خاطر، تصور میکنم مشکلات ارکستر سمفونیک تهران را نباید فقط سیاه و سفید دید. این مشکلات زوایای دیگری نیز در این سالها داشتهاند که باعث شده ارکستر در مقطعی در رکود قرار بگیرد. البته همانطور که اشاره کردم، درحالحاضر وضع موسیقی در کشور ما امیدوارکننده و رو به بهبودی است. چند روز پیش، خبرنگار معروف یکی از شبکههای تلویزیونی در یکی از کشورهای اروپایی با من مصاحبه کرد و پرسید: فکر میکنید رئیسجمهوری فعلی ایران، آقای روحانی، راهاندازی ارکسترها را براساس حرکتهای سیاسی انجام داده است؟ من نیز پاسخ دادم: البته اگر این حرکت سیاسی بود بهتر بود چون معلوم است که مهم شدهایم ولی نه، این حرکت سیاسی نیست و فقط نشانگر فرهنگ پرقدمت ایران است. آن خبرنگار پرسید: بهنظر شما بعد از گذشت چندسال و با روی کار آمدن رئیسجمهوری جدید، این ارکستر میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ من نیز پاسخ دادم: کار ارکستر شانسی است و بستگی زیادی بهنظر مدیران فرهنگی و همیاری شهرداریها دارد. واقعیت هم همین است. نهتنها در ایران که در تمام کشورهای دنیا اوضاع به این شکل است. بهخاطرم هست، یکی از رئیسجمهوریهای کرواسی در سالهای اخیر، آهنگساز بود و به موسیقی در کشورش اهمیت زیادی میداد. یا رئیسجمهوری چک به موسیقی علاقه زیادی داشت که وقتی با هم ملاقات میکردیم، ساعتها درباره موسیقی صحبت میکردیم. یا شهرداری در مالاگا بود که موسیقی دوست داشت و هروقت در آنجا کنسرت میدادم در این کنسرتها حضور مییافت. حالا که رئیسجمهوری ما به موسیقی توجه زیادی نشان داده، این امر را باید به فال نیک گرفت و اتفاق خوبی قلمداد کرد. ضمن اینکه اگر ارکستر سمفونیک تهران به نتایج و خروجی خوبی برسد، همه به آن افتخار میکنند و حتی اگر رئیسجمهوری بعدی هم روی کار بیاید، مایل نیست آن را تعطیل کند. خاطرم هست، زمانی که بچه بودم، از آنجایی که در خانوادهای مذهبی بزرگ شده بودم، ماهی یکبار آقایی به نام ظهیری برای خواندن روضه به خانهمان میآمد. یکبار مادرم از او پرسید: آقای ظهیری این بچه من موسیقی میآموزد و اخیرا قطعهای از موزار (آن زمان به موتزارت میگفتند موزار) میزند، نظر شما دراینباره چیست؟ آقای ظهیری هم پاسخ داد: بنده شخصا آقای موزار را نمیشناسم، ولی میتوانم توصیه کنم چون اسم این آقا خوب در رفته است، اجازه بدهید بچهتان این مسیر را ادامه دهد، چون عاقبت بهخیر میشود. وقتی تازه به ایران برگشته بودم، کسی به من گفت: شما 48 سال از ایران دور بودید و آیا حالا که برگشتهاید تمام هنرمندان این عرصه را میشناسید؟ من هم جواب دادم: کسی که 17 سال از عمر خود را در منطقه جنوب شهر زندگی کرده باشد و در بالای شهر، موسیقی آموخته باشد همه را میشناسد. میخواهم بگویم، آن روح و هویت ایرانی همیشه در من بوده و هست.
شما در لابهلای گفتوگو به این مسأله اشاره کردید که بعد از گذشت 40 سال، هنوز هم دلتان میخواهد به هنرستان موسیقی برگردید و تحولاتی در آن ایجاد کنید، با این تفاسیر در شرایط فعلی مایل هستید چه تحولاتی در ساختار ارکستر سمفونیک تهران ایجاد کنید؟
خب! امروز ارکستر در سطح بالایی فعالیت خود را شروع کرده است. روش من نیز در شرایط فعلی بهگونهای است که اگر نوازندهای در ارکستر خوب کار نکند، عذر او را میخواهم. زیرا ما نه موسسه خیریه هستیم و نه با نوازندهای تعارف داریم. اعتقادم براین است که آمدهام تا این ارکستر را درست کنم. این کار برای من، مثل طرح ناتمام است که باید آن را به بهترین شکل بهسامان برسانم. به حواشی هم توجهی ندارم و کار خود را میکنم. حواشی درباره من همیشه بوده و گویی تمامی هم ندارد. من از 10سال پیش که به ایران آمدم، عاشق این مسأله بودم که بتوانم در ساختار ارکستر سمفونیک تهران تحولات گستردهای ایجاد کنم. حتی 5 سال پیش هم میخواستم به ایران بیایم و ارکستر «پارسیان» را راهاندازی کنم که با سنگاندازیهایی مواجه شدم. ازجمله اینکه چند روز مانده به برگزاری کنسرت، یکی از مسئولان به من تلفن کرد و گفت: این کنسرت باید کنسل شود چون یکی از روزنامهها نوشته که شما مسیحی شدهاید. من هم جواب دادم: چطور میتوانید یک کنسرت را بهخاطر شایعه یک نشریه کنسل کنید؟ خلاصه این کنسرت برگزار نشد، ولی من تعجب کردم از اینکه به این شایعه بیاساس اهمیت داده شده بود. همسر من سالها پیش از دین مسیحیت به اسلام گروید و مسلمان شد، حالا چطور ممکن است من بروم و مسیحی شوم؟! میخواهم بگویم زندگی کاری من همیشه با این جور حواشی توأم بوده است، ولی اهمیتی ندادهام. خاطرم هست، وقتی 12 سالم بود ارکستری در تلویزیون در برنامه کیهانبچهها وجود داشت که من به همراه جمع دیگری از نوجوانان به آنجا میرفتیم و برنامه اجرا میکردیم. از آنجایی که من در محلهای در جنوب شهر زندگی میکردم، برای حضور در آن برنامه که یک روز در هفته بود با لباسهای تمیز و شیک در محله ظاهر میشدم که همین مسأله موجب میشد برخی از بچهمحلها مرا هو کنند. حالا هم فکر میکنم کسانی که امروز این حواشی را بهوجود میآورند، نوه همان افرادی هستند که در بچگی مرا هو میکردند. به هرحال دامن زدن به این حواشی باعث تاسف است و جالب است که هیچکدام از این افراد در این سالها به این مسأله فکر نکردهاند که من چقدر سعی کردهام در مسیر اعتلای موسیقی ایرانی قدمبردارم.
برخی هنرمندان به این مسأله اشاره میکنند که به جای اینکه در یک ارکستر از آثار فاخر هنرمندان وطنی استفاده شود، هنوز هم برخی ترجیح میدهند قطعات بتهوون یا چایکوفسکی را که بارها در کشورهای مختلف به بهترین شکل اجرا شود را بزنند. نظر شما در اینباره چیست؟
من معتقدم ارکستر سمفونیک، هیچ جای دنیا، هویتی ندارد. پایه ارکستر سمفونیک، هایدن و موتزارت و بتهوون هستند. همانطور که پایه پزشکی، چیزهایی غیرقابل انکار است.
ولی وقتی این رپرتوارها در ارکسترهای مختلف تکرار شوند آیا لطفی خواهند داشت؟
تکرار نمیشوند، چون اینقدر در وادی موسیقی کلاسیک رپرتوار زیاد و گسترده است که امکان تکرار وجود ندارد. البته در پاسخ به سوال شما باید بگویم ما تصمیم داریم آثار آهنگسازان بزرگ ایرانی را در ارکستر سمفونیک اجرا کنیم. کما اینکه 10سال پیش که به ایران آمدم در کنار قطعه نهم بتهوون که اجرا کردیم، یک قطعه هم از علیرضا مشایخی اجرا کردیم. ضمن اینکه آقای صهبایی تا امروز زحمات زیادی کشیدهاند و آثار هنرمندان ایرانی را ضبط کردهاند. پس این مسأله یعنی اجرای آثار آهنگسازان مطرح ایرانی در ارکسترها نادیده گرفته نشده است. حتی خاطرم هست، خود من 35 سال پیش در آلمان، آثار 6 آهنگساز ایرانی را ضبط کردم که در نوع خود کاری ماندگار تلقی میشود. در ایران هم همانطور که اشاره کردم، آثار اغلب آهنگسازان بزرگ ایرانی بهرغم بیپولی و نبود بودجه و مشکلات دیگر اجرا شده است. ولی واقعیت این است که ارکستر سمفونیک نیز مانند پزشکی یا رشتههای دیگر پایههایی دارد که باید از آن تبعیت کند. این هم درباره تمام کشورها یکجور است، یعنی رپرتوار موسیقی کلاسیک در همهجای دنیا از عراق و ترکیه و مکزیک گرفته تا ایران و کشورهای اروپایی یکسان است.
بهنظر شما چرا موسیقی ما حتی در مقایسه با کشورهای همسایه نتوانسته به آن شکلی که باید در مجامع بینالمللی مطرح شود؟
این مسالهای است که نیازمند جبران است. تصور میکنم قدم اول را در این زمینه باید ارکستر موسیقی ملی بردارد. ضمن اینکه آهنگسازان ایرانی باید بیشتر مورد تشویق واقع شوند تا بتوانند قطعات بهتری بنویسند.
فکر میکنید رایزنهای فرهنگی ما در کشورهای مختلف هم میتوانند در پررنگکردن موسیقی ایران موثر باشند؟ زیرا تا امروز هم اگر موسیقی ایران مجالی برای مطرحشدن پیدا کرده، بیشتر متکی به تلاشهای فردی خود هنرمندان بوده است؟
بله، ولی بههرحال این مسأله آمد نیامد دارد. کما اینکه خاطرم هست چندسال پیش هم ارکستر در زمان آقای احمدینژاد برای اجرا به اروپا رفت. خب! نفس این حرکت یعنی اجرای ارکستر ایران در اروپا خوب بود ولی از آنجایی که این ارکستر برنامهریزی درستی نداشت، نتوانست نتیجه خوبی در پی داشته باشد. این است که معتقدم کار باید به دست کاردان سپرده شود. باید به این نکته توجه کنیم که همهچیز به دست دولت میسر نمیشود، بخشی از این مسأله هم به هنرمندان عرصه موسیقی برمیگردد که میتوانند با برنامهریزی و عملکرد درست در معرفی موسیقی ایرانی نقش داشته باشند.
در ارکستر برخی از کشورها، شرایط به این شکل است که صرفنظر از اجرای آثار موسیقایی هنرمندان خود، هرازگاهی از آثار هنرمندان دیگر کشورها نیز استفاده میکنند. آیا ممکن است در آینده در ارکستر سمفونیک ما نیز چنین تبادلی نسبت به آثار موسیقایی کشورهای دیگر صورت بگیرد؟
چراکه نه. ببینید ماهیت ارکستر سمفونیک این است که آثاری را اجرا کند که بتواند در ارتقای سطح موسیقی جامعه نقش داشته باشد، ضمن این که مردم ما هنوز با بخش اعظمی از آثار موسیقایی داخلی و خارجی آشنایی چندانی ندارند. از اینها گذشته معتقدم، ارکستر سمفونیک هر قطعهای که خوب باشد را میتواند بزند. همانطور که در همهجای دنیا این مسأله متداول است. البته در ایران نیز در طول سالهای گذشته این کار صورت گرفته و حتی خود من 40 سال پیش، یعنی 5، 6 سال قبل از اینکه انقلاب شود، قطعه «نوحهخوان» را در وین با ارکستر سمفونیک وین اجرا کردم. من سالهاست که در عرصه موسیقی، به شکل حرفهای کار کردهام، 40 سال از عمرم را با بیش از 120 ارکستر دنیا در بیش از 200 کشور گذراندهام و حالا در این برهه زمانی، به ایران آمدهام تا مدیریت هنری ارکستر سمفونیک تهران را برعهده بگیرم که برایم جای خوشبختی است. بهویژه اینکه وزارتارشاد و نهادهای مرتبط با جان و دل، مرا در این زمینه یاری دادهاند، من هم به نوازندگان ارکستر کمک میکنم تا این ارکستر بتواند به یمن مولفههای خوبی که دارد به سطح بالایی دست یابد.
ارکستر سمفونیک تهران و آثار آهنگسازان ایرانی
شاهین فرهت آهنگساز
راهاندازی ارکستر سمفونیک تهران بیتردید در نوع خود اتفاقی خوشایند تلقی میشود، آن هم در شرایطی که فعالیت این ارکستر مدتها دستخوش تعویق و تاخیر شده بود. با این حال، ارکستر سمفونیک یکی از پرقدمتترین ارکسترها به شمار میرود و حالا که مدیریت هنری آن به دست رهبری دانا یعنی علی رهبری سپرده شده است، بهطور قطع میتواند دامنه فعالیتهای خود را وسعت بخشیده و چشمانداز مطلوبی را در عرصه موسیقی ارایه کند، به ویژه اینکه علی رهبری صرفنظر از اینکه یک رهبر ارکستر دانا به شمار میرود، پداگوگ نیز هست. اما درباره ارکستر سمفونیک تهران همواره نکتهای وجود داشته که من نیز در برهههای مختلف زمانی به آن اشاره کردهام و آن اجرای آثار بزرگان موسیقی است. بدیهی است که اجرای آثار بزرگان موسیقی جهان مانند بتهوون، برامز،چایکوفسکی، موتزارت و... مقدس است و فواید زیادی در پی دارد. نخست اینکه اجرای این آثار میتواند بار آموزشی برای نوازندگان و اصولا هنرمندان جوان در پی داشته باشد و دیگر این که مخاطبان و دوستداران موسیقی مجالی مییابند تا با آثار هنرمندان شهیر جهان بیشتر آشنا شوند. اما درعین حال، به نظر میرسد ضرورت دارد در کنار اجرای آثار موزیسینهای صاحبنام جهان، به اجرای آثار آهنگسازان ایرانی نیز توجه بیشتری شود. البته ناگفته نماند که در این زمینه کارهایی صورت گرفته و بهطور مشخص، علی رهبری از جمله هنرمندانی بوده است که در سالهای اخیر آثار برخی از بزرگان موسیقی ایران را ضبط کرده است، با این حال جای پرداختن بیشتر به این مسأله امروز در ارکستر سمفونیک ما خالی است و میبینیم که آنقدر که در سالهای گذشته به اجرای آثار بزرگان موسیقی جهان توجه و اقبال نشان داده شده، درباره اجرای آثار وطنی، این مسأله کمتر صدق کرده است. بهعنوان مثال، خود من هفده سمفونی دارم که به دلیل فراهم نبودن امکانات و شرایط مناسب، ضبط اغلب آنها در اوکراین صورت گرفته است. بنابراین امیدوارم حالا که ارکستر سمفونیک در فصل تازهای از فعالیتهای خود قرار گرفته است، به این مسأله بیش از پیش توجه شود. برخی به این نکته اشاره میکنند که چه عاملی میتواند در تداوم فعالیت یک ارکستر، خاصه ارکستر سمفونیک نقش داشته باشد که من در اینباره بر این باورم، دستورالعمل و گرامر ارکستر سمفونیک با پیشینهای سیصدساله، از ابتدا مشخص بوده و هست و عملکردن به این دستورالعمل نیز مسأله عجیب و پیچیدهای نیست، بنابراین اگر هنرمندان در هر دوره از فعالیت خود در ارکستر به این دستورالعمل پایبند باشند، بیتردید فعالیت ارکستر تداوم مییابد و میتوانیم شاهد فعالیتهای درخشان آن باشیم. اگرچه، حمایت و نگاه دلسوزانه سیاستگذاران فرهنگی نسبت به ارکسترها را نمیتوان نادیده گرفت.