شماره ۵۵۳ | پنج‌شنبه 10 ارديبهشت 1394
صفحه را ببند
امروز با سعدی شیراز
گریزد رعیت ز بیدادگر

شنیدم که خسرو به شیرویه گفت در آن دم که چشمش زدیدن بخفت

برآن باش تا هرچه نیت کنی نظر در صلاح رعیت کنی

الا تا نپیچی سر از عدل و رای که مردم ز دستت نپیچند پای

گریزد رعیت ز بیدادگر کند نام زشتش به گیتی سمر

بسی بر نیاید که بنیاد خود بکند آن که بنهاد بنیاد بد

خرابی کند مرد شمشیر زن نه چندان که دود دل طفل و زن

چراغی که بیوه زنی برفروخت بسی دیده باشی که شهری بسوخت

ازان بهره‌ورتر در آفاق نیست که در ملکرانی بانصاف زیست

چو نوبت رسد زین جهان غربتش ترحم فرستند بر تربتش

 

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  371