همهشان هم دوربين به دست نيستند تا با آن و تصويربرداري از عزا و عروسي مردم لقمه ناني به دست آورند آن هم در بازاري كه پر از نيروهاي جوانتر و احتمالا خلاقتر است. با تمام اين دشواريها، اين جماعت كثير به خاطر حفظ هويتي كه از كار و زندگي در اين سازمان به دست آوردهاند و به خاطر حفظ آبروي اين سازمان، صورت خود را با سيلي سرخ نگه ميدارند (اگر خوني در زير پوستشان مانده باشد)!
ميدانيم كه رياست محترم سازمان صداوسيما با انبوهي از مشكلات، تضادها، كارشكنيها و فشار معترضان (ازجمله پزشكان برجساز يا برجسازان پزشك) روبهرويند و بازنشستگان نميخواهند مشكلي به مشكلات ايشان اضافه كنند اما دلشان ميخواهد كه رئيس، صدايشان را بشنود و دستور بررسي افزايشي حداقل 30،40 درصدي را به واحدهاي مسئول صادر كند. مردمي كه خارج از صداوسيما هستند بر اين باورند كه دستمزدهاي كاركنان و حقوق هنرمندان و بازنشستگان آن ارقامي نجومي است؟! اما آرزومندند رئيسشان طوري دستور اضافه حقوق را بدهد كه به متوسط حقوق بازنشستگي بعضي سازمانها و وزارتخانهها برسد. بازنشستگان تقاضاي بازپرداخت استرس دوران خدمت در رسانه ملي را دارند و چشم اميدشان به مديران آشنا با همدليها و خدمت عاشقانه بازنشستگان است و بس.