شماره ۵۵۲ | چهارشنبه 9 ارديبهشت 1394
صفحه را ببند
حیرت‌‌نامه (خاطرات اَفرنگی) (2)
حکایت خوش‌اخلاقی گَنده دماغ‌ها!

سپهر دادجوي‌توكلي روزنامه نگار

همیشه چیزهایی هست که در گذر زمان تغییر می‌کند. میرزا ابوالحسن‌خان ایلچی، سفیر قجری گسیل شده به بلاد بریتانیا که «حیرت‌نامه» را براساس همه حیرت‌هایش از فرنگ به رشته تحریر درآورد، مواردی را از قلم انداخته است که به فرض زمان بوده و من – مامور معذور – بعد از قَرنی به فریضه می‌نویسم.
۱  به فرنگ که می‌رسی، پس از صور قبیحه، فساد جاریه، تنش ذاتیه و البت کفتران بی‌عار، حیرت از نظم غالبه تو را فرا می‌گیرد. این بر شما به مرور و یکهویی! عیان می‌گردد که هر حرکت اجتماعی بایستی تابعی از نظم باشد و شهروند محترم و محترمه تالی این قاعده است. فلذا بر شما غریب نمی‌آید که از دکان نانوایی گرفته تا عطاری‌های فرنگی، از بانک گرفته تا ادارات نظمیه و عدلیه، اربابان رجوع در نوبت‌هایی مُعَیَن چون رشته‌هایی از تسبیح، منظم و مودب، ایستاده‌اند تا رعیت رجوع! کار ارباب را به نرمی بینجامد. آن‌جا که من از حیرت نفس در سینه حبس کردم آن دَم بود که دیدم به ظرافت در هر محله، اداره، بقالی و قس‌ علیهذا یک باب دستگاه ‌گاه کوچک ‌گاه بزرگ نصب کرده‌اند که با فشار «نمره انتظار» می‌دهد و من حیرت زده بودم که وَه، ما نیز در ولایت خود در بانک‌های شیک و برخی ادارات پیک! از این آلات نمره‌دهی داشته و به کرات دیده‌ایم. اما نکته ظریف! که عجالتا به اداره مکرم امور خارجه بازمی‌گردد این‌که برخی از ادارات فخیمه سفارتخانه‌ها و البت کنسولگری‌های ولایت ما در ولایت فرنگ، فاقد این جعبه‌های جادویی است. در یکی از موارد که به شهادت صاحب قلم، معتبر است، دیده شده که در کنسولگری ما، ملت فرنگی و ایضا ایرانی از آن‌جا که عادت کرده‌اند در بقالی هم از این امکان مادی و معنوی بهره ببرند، در نبودش دست به کار شده، خلاقانه از نیروی انسانی – که البته کامل‌تر و هوشمند‌تر است – برای نظم و نَسَق بخشیدن به امور استفاده کرده‌اند.
2   آنچه پیش از عزیمت به دو گوش شنیدم و در ولایت ما بسیار زبان‌ها به گوش‌ها روایت می‌کنند این باشد که در بلاد فرنگ جملگی آدم‌ها در مراودات اجتماعی نیش تا بناگوش باز و فراخ دل باشند و کرامات انسانی در حد اعلای خود ملحوظ است و چون به فرنگ فرود آمدم و در نوع بشر بومی‌اش تدبیر کردم، حیرت دو عالم مرا بلع نمود، که دیدم فی‌الواقع دو عالم – شرق و غرب – اگر یکی نباشند، دومی در اخلاق بد قلق‌تر و گنده دماغ‌تر باشد و اگر ادعا کنند بلوند و عنابی و سیاه برابرند در کلیت باشد. آنچه در جزییات می‌بینی این‌که فرنگ نیز تُرشرو دارد، بددهن دارد، خوش اخلاق دارد، قد بلند دارد، گوژپشت دارد... و اساسا هر آنچه ما داریم آنها هم بر سَبیل آدمیت دارند و اضافه بر ما رسانه دارند و پول – که در بسیاری موارد زحمت تولیدش را ما کشیدیم - پس آنچه شما بیشتر می‌بینی توهمی است برآمده از آلات رسانه‌ای و خود غُر زنی‌های شرقی.
3   در فرنگ، از کافه تا خانه، رسم بر آن است که خلق با زمین فاصله را رعایت کنند. بدان معنا که اساسا سعی فرنگی در بالانشینی است. قرن‌ها پیش اسبابی ساخته‌اند از ریز و درشت که مبلمان نام نهادندش و از آن به کثرت استفاده می‌شود. میز ناهارخوری، صندلی، تختخواب و اساسا هر شیء که فاصله‌ای را از کف مُیسر می‌سازد. در سنه گذشته این ابزار نیز در زندگی ما ورود پیدا کرد. بدان معنی که مبلمان تبدیل به عنصری ضروری در هر خانه شد و در سراسر ولایات ما، داشتن آن از بدیهیات و خرید آن از ضروریات شد. من نیز که آشنا به هرگونه ابزار متمدنانه بودم در بدو ورود به فرنگ به هیچ روی در این باب حیرت نکردم چرا که پیش از این، از این آلات بسیار در خانه ارباب و رعیت دیده بودم. حیرت زمانی مرا فرا گرفت که دریافتم استفاده از این آلات در فرنگ به سبب سابقه این سرزمین در عدم رعایت بهداشت توسط مردمش در سال‌های دور‌تر و رطوبت مزاجی زمینش بوده، که در سال‌های دور‌تر ایشان هرگز نمی‌توانستند بنا به دلایل بی‌شمار، گرد هم روی زمین بنشینند یا به مخده‌های رنگ وارنگ تکیه بزنند یا لطافت فرش‌های خوش‌نقش را زیر پا حس کنند.
و این حکایت ادامه دارد...

 

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشد منتشر نخواهد شد.

تعداد بازدید :  274