خانوادههاي امروزي، ديگر مثل قبل نيستند! اين جمله را اگر براي هركسي بازگو كنيم بيگمان سري به نشانه تایید تكان ميدهد. بزرگترها با افسوس آهي ميكشند و به مرور خانوادهاي كه در گذشته داشتهاند و نقش كودكي خود ميپردازند و كوچكترها با لبخندي بر لب و رضايت خاطر از اين تغييرات؛ آن را تصديق ميكنند. اما ورود خانوادههاي ايراني به چرخه تغييرات غيرقابل اجتناب؛ چگونه خود را نشان ميدهد؟
براساس يك پژوهش برخی از تغییرات ارزشی که طی سه نسل در ايران به وجود آمده و آن را از قالب سنتی بیرون آورده به این قرارند: کاهش ازدواجهای فامیلی، کاهش نفوذ خانواده در انتخاب همسر، گسترش بعضی از رفتارها مانند سیگار کشیدن یا خوابیدن جلوی بزرگترها، ارتباطات زوجهای جوان در مقابل آنها، عدم ترجیح فرزند پسر بر دختر، افزایش سواد مخصوصا میان زنان، بالا رفتن سن ازدواج و گسترش روابط پیش از ازدواج، گسترش روابط خانوادگی و شغلی زنان با نامحرم، عدم تمایل نسل جوان به زندگی با والدین همسر. اين تغييرات ارزشي همگي باعث شكلگيري انواع جديدي از خانواده ميشود. امروز ميخواهيم به يكي از اين انواع بپردازيم. خانواده كم، اصطلاحي است كه در ارتباط با خانوادههاي بدون فرزند از آن استفاده ميشود.
خانوادههای کم - بدون فرزند
از مهمترین مصادیق فردگرایی، تمایل به داشتن فرزند کمتر و اهمیت یافتن کیفیت زندگی همسران به خودیخودی و فارغ از نهاد خانواده و فرزندان است. کاهش تعداد فرزندان و بعد خانواده تنها پدیدهای جمعیت شناختی نیست بلکه مهمتر از آن تحولی بنیادین در الگوی زندگی خانوادگی است.
نتايج يك پژوهش كه روی 120 زوج تهرانی در سال 86 انجام شد، نشان داد خانوادههایی که فرزندان آنها ازدواج کرده و خانه را ترک کردهاند بیشترین میزان رضایت از زندگی زناشویی را داشته و خانوادههایی که فرزند نوجوان دارند کمترین میزان رضایت را دارند. خانوادههایی که بدون فرزند هستند در مرحله دوم رضایت قرار داشته و خانوادههای دارای فرزند دبستانی در مرحله سوم قرار دارند. به تعبیری دیگری اگر خانوادههای موجود در فضای تهران را برحسب وضع فرزندان به چهار خانواده فاقد فرزند، دارای فرزند متاهل، خانوادههای دارای فرزند نوجوان و خانوادههای دارای فرزند دبستانی تقسیم کنیم، نتیجه تحقیق نشان میدهد که دو خانواده نخست که به واسطه نداشتن فرزند یا داشتن فرزندان متاهل، دغدغه و درگیری کمتری با فرزندان خود دارند؛ در مقایسه با دو خانواده دیگری که دایما و بهطور روزمره با فرزندان خود ارتباط دارند؛ از زندگی زناشویی خود راضیتر هستند.
علاوهبر این در پیمایشی که در سال 88 انجام گرفته است از شهروندان تهرانی خواسته شده تا تعداد فرزندان ایدهآل خود را اعلام کنند. در میان پاسخها بیشترین فراوانی متعلق به تعداد دو فرزند بوده که 60درصد از جمعیت پرسش شونده را به خود اختصاص داده است و در مرحله بعد با اختلاف زیادی سه فرزند با 15درصد در اولویت است. نکته قابل توجه اینجاست که 3درصد از کل جمعیت نیز عدم داشتن فرزند را شرایط ایدهآل خود اعلام کردهاند که اگرچه درصد بالایی نیست اما نشاندهنده تحول ارزشی در زمینه فرزندآوری و باروری زنان است.
بنابراین گرایش به داشتن فرزند کمتر و زندگی بهتر، مطالبهای مدرن به نظر میرسد که در چند دهه اخیر در ایران نیز طرفدارانی یافته است بهطوریکه مقایسهای ساده میان نسلهای گذشته نشان میدهد که هرچه به امروز نزدیکتر میشویم از میزان اهمیت فرزند در خانواده کاسته میشود. علی احمدی براساس یافتههای پژوهش خود اعلام میکند که میانگین تعداد فرزند در خانوادههایی که والدین 55 ساله و بالاتر دارند برابر با 31/4 نفر است درحالیکه این رقم در میان والدین متعلق به گروههای سنی 45-44 و 35-44 به ترتیب 60/3 و 12/3 است و والدین متعلق به گروه سنی
34 ـ 25 به شعار تنها 2 فرزند کافی است پایبند بوده و آن را عملیاتی کردهاند.
نتایج تحقیقات انجام شده ما را به این نظر میرساند که کاهش تمایل خانوادهها به فرزندآوری در فضای امروز تهران میتواند نتیجه تغییر در الگوها و کلیشههای جنسیتی و بهخصوص تغییر نقش زن در خانواده هم باشد زیرا کارکرد اصلی زنان در خانواده مدرن برخلاف خانواده سنتی بارداری و پرورش فرزندان نیست بلکه زنان در جامعه مدرن به مثابه موجودات اجتماعی در فضای شهری هویتی متمایز و مستقل مییابند و آموزش علم، مهارت و اشتغال برای آنها اهمیتی همپای تشکیل خانواده دارد. حتی این مسأله تا بدانجا پیشرفته است که زنان نهتنها نداشتن فرزند را تهدیدی برای زناشویی خود به حساب نمیآورند بلکه در بعضی از موارد نیز آن را ضروری نمیدانند برای مثال نتایج یک پژوهش نشان میدهد که 47درصد از خانوادههای تهرانی داشتن فرزند را ضرورتا نشانه خوشبختی زن ندانسته و وجود فرزند را در احساس خوشبختی تاثیرگذار نمیدانند. بنابر این امروزه خانوادهها (بهخصوص در كلانشهرها) به سوی کاهش تعداد فرزندان پیش میروند و انواع جدیدی از خانواده درحال ظهور است که در آنها فرزند وجود ندارد یا به حداقل خود میرسد. تا بدانجا که در سال 90، «35درصد از خانوادههای تهرانی فاقد فرزند بوده و 75درصد از آنها نیز فاقد نوه هستند». چنین خانوادههایی در گذشته به صورت اختیاری در جامعه ایران وجود نداشته اما در سالیان اخیر خانواده به صورت تعمدی با تأخیر در فرزندآوری مواجه است. بنابراین فرزندآوری جنبه ناخواسته و اتفاقی بودن خود را از دست داده و به امری عقلانی، زمانمند و قابل برنامهریزی تبدیل شده که زمان و تعداد آن را زوجین آگاهانه تعیین کرده و تجربه خانوادهها این را نشان میدهد که این برنامهریزی بهطور جدی میل به کاهش در تعداد فرزندان دارد. ميل به داشتن خانواده كم يا بدون فرزند، واقعيت غيرقابل انكار جامعه امروز ايران است. حالا كه جمعيت كشور به سمت پير شدن پيش ميرود بهتر است فكري براي سالمندان 30سال آينده كشور كنيم تا تنها بخواهيم با تشويق به فرزندآوري اين مسأله را حل كنيم.