شهروند| همیشه از آنهایی که ما را ترک میکنند، کلی خاطره قابل بازگویی داریم و همواره خوبیهایشان را حتی به شکل اغراقآمیز برجسته میکنیم اما برای آخرین تازه گذشته خاطرهانگیز روزهای فوتبالی امجدیه، کمتر چنین امکانی وجود دارد. عزیز اصلی یا همان «عزیز فنر» سالها قبل از روشدن پرونده سیلی زدن مایلیکهن در دوران فوتبال ارزشی، اولین کسی بود که در اعتراض به داوری در دربی پایتخت، یک سیلی آب نکشیده حواله طرف مقابل کرد و در بازی ایران و رژیمصهیونیستی در فینال جام ملتهای آسیا درسال 1968 به قول معروف «رو اعصاب ترین» بازیکن تیم ما بود.
بازی دروازه
همبازیان قدیمی او میگویند عزیز در داغترین روز تاریخ امجدیه در هجمه شعارهای ضدصهیونیستی جماعت روی سکوها، هرگاه توپ از محوطه جریمه ما خارج میشد، روی تیر دروازه میپرید و استراحت میکرد و به محض گذر توپ از نیمه زمین حریف و در آستانه ورود گوی چرمی به زمین ایران به درون چارچوبش میپرید و خطر را دفع میکرد! او در غیاب مرحوم حجازی مصدوم، یکی از عوامل برتری 2 بر یک ما و اولین قهرمانی ایران در جامملتهای آسیا نام گرفت. خاطرهسازیهای مردی که 15 فروردین 1316 به دنیا آمد و دقیقا 78سال و 19 روز در این جهان بود به همین یک مورد ختم نمیشود.
سیلی به داور
«پیراهن بنفش» بهعنوان فارغ التحصیل دانشسرای تربیت بدنی در روزهایی که ماندن به هرقیمتی «مد» بود، ترجیح داد پس از قهرمانی ایران در جام ملتهای آسیا در عصر روز یکشنبه 29 اردیبهشت 1347 برای همیشه از تیمملی خداحافظی کند تا خاطره حضورش در المپیک 1964 و 2 دوره فوتبال بازیهای آسیایی، جاودانه شود. عزیز، بیش از اینکه به خاطر سیلی زدن به گوش یکی از داوران در بازیهای جام تختجمشید مطرح شود، به دلیل پیراهن بنفش یقه سیاه همیشگی خود در دروازه شهرت یافت. این تیپ خاص از سلیقه سینماییاش نشات میگرفت؛ همان سینمایی که او را به خود راه داد و «اصلی» بین سالهای 1345 تا 1350 در8 فیلمفارسی بازی کرد. دروازهبان سابق بعد از انقلاب، بیشتر ایام زندگی خود را در خارج از کشور گذراند، سال 1994در آلمان دیپلم نقاشی گرفت و 4سال بعد روی سکوهای ورزشگاه ژرلان لیون، با لباس قدیمی ایران، حماسه برتری ما بر آمریکا در بازی دوم گروه ششم جامجهانی فرانسه را جشن گرفت. بالاخره صاحب مقام دوم دوی صدمتر آموزشگاهها در سال 1337، بهترین دروازهبان جامملتهای آسیا درسال 1968و اسبسوار برجسته فیلم «کشتی نوح» (او به خاطر بازی در این فیلم با مشقت، اسب سواری را یاد گرفت!) در مونیخ از دنیا جدا شد تا نقشی جاودانهتر را در دیارباقی رقم بزند. روحش شاد.