طرح نو- لیلا مهداد | بیسرپرستی زنان؛ این تاوانی است برای یک گناه ناکرده! جنگ، چندهمسری، فوت، طلاق، اعتیاد، بزه، مهاجرت و ...! اینها و بسیاری دلایل دیگر، عواملی هستند که برای زنان، بیسرپرستی و بدسرپرستی را به بار میآورند که در زمره آسیبهای اجتماعی مهم در ایران است. اگر چه تاکنون گزارشها و آمارهای متعددی درباره مسأله زنان بیسرپرست و بدسرپرست در ایران منتشر شده اما این موضوع مانند دهها و صدها مشکل اجتماعی دیگر در کشور ما، چندان جای کار دارد که جامعه ما را به مرزهای عبور از این آسیب برساند. موضوع این نیست که قرار باشد در یک جامعه هیچ زنی بیسرپرست نشود چه آنکه این امر، امری محال است اما رسیدن به سازو کار قطعی عبور از بحرانهای اجتماعی مانند بحرانهای مبتلابه زنان بیسرپرست و بدسرپرست، اوج توفیقی است که سیاستگذاران اجتماعی ایرانی میتوانند به آن دست یابند. ناگفته پیداست که پدیده بیسرپرستی عمری بس طولانی دارد و از ادوار گذشته به دلایل مختلف به وجود آمده است اما زنان، اغلب ناخواسته دچار این معضل شده و پس از بیسرپرستی یا بدسرپرستی با انواع آسیبها و مشکلاتی دست به گریبان شدهاند که به سرعت بنیانهای اجتماعی را متزلزل میکند. میدانیم که اگر پای کودکی هم در میان باشد این آسیبها بیشتر رخنمایی میکنند. اینها همه در حالی است که تقلای زنان سرپرست خانوار برای تأمین معاش با حداقل امکانات، داشتهها و فرصتها تاکیدی بر حمایتهای متولیان از این قشر بوده و لزوم مساعدت بیشتر نهادهای خدمترسان در کشور را میطلبد. آمارها نشان میدهد که حمایتهای متولیان زنان سرپرست خانوار و زنان بدسرپرست به واقع در عمل نتوانسته باری از دوش این قشر بردارد و زنان سرپرست خانوار با تمام مشکلات و با تقلایی بیفرجام در تلاشاند فقر اقتصادی و فرهنگی خود را به بینیازی تبدیل کنند. بیکاری، تفاوت طبقاتی، عدم ثبات مالی و برخورداری از پشتوانه مالی، نداشتن بیمههای درمانی، مواجهه با فقر فرهنگی جامعه و باورهای غلط درخصوص این قشر، سرپرستی و نگهداری از کودک یا کودکان و... ازجمله مشکلاتی است که زنان بیسرپرست و سرپرست خانوار در کشور ما مجبور به تحملشان هستند. گزارش پیش رو از سلسلهمطالب «نگاهی از درون به چشماندازها و مشکلات بهزیستی در ایران» در صفحات طرح نو، میکوشد نگاهی کلی به مسأله زنان بیسرپرست در ایران، برخی اقدامات انجام شده از سوی نهادهای متولی و شماری از ایدههای کمتر عملی شده در حوزه رفع مشکلات این قشر آسیبپذیر اجتماعی، داشته باشد.
درباره زن بیسرپرست
براساس تعریفهای موجود و پذیرفتهشده توسط سازمان بهزیستی کشور در خانوادههای ایرانی معمولا مرد(پدر) سرپرست خانواده محسوب میشود اما تحت شرایطی، چنین مسئولیتی بر عهده زنان (مادر) قرار میگیرد. طبق تعریف، زنان سرپرست خانوار، شامل زنان بیوه، زنان مطلقه (اعم از زنانی که پس از طلاق به تنهایی زندگی میکنند یا به خانه پدری بازگشتهاند، ولی خود امرار معاش میکنند)، همسران مردان معتاد، همسران مردان زندانی، همسران مردان بیکار، همسران مردان مهاجر، همسران مردانی که در نظاموظیفه مشغول خدمت هستند، زنان خودسرپرست (زنان سالمند تنها)، دختران خودسرپرست (دختران بیسرپرستی که هرگز ازدواج نکردهاند)، همسران مردان از کارافتاده و سالمند میشوند. زنان سرپرست خانوار زنانی هستند که بدون حضور منظم یا حمایت یک مرد بزرگسال، سرپرستی خانواده را به عهده دارند و سرپرست خانواده به کسی اطلاق میشود که مسئولیت اداره اقتصادی خانواده را به دوش دارد و تصمیمگیریهای عمده و حیاتی به عهده اوست.
رشد 35درصدی آمارها
رشد زنان سرپرست خانوار، 35درصد بیش از حد مورد انتظار بوده و روزبهروز بر تعداد زنان سرپرست خانوار افزوده میشود، بهطوري که در 10سال اخیـر تعـداد زنـان سرپرسـت خانوار 35درصد بیشتر از حد مورد انتظار افزایش داشته است. در سرشماري سال 1375، یکمیلیون و 35هزار زن سرپرست خانوار در کشور داشتهایم که تعداد آنهـا در سال 1385 به یکمیلیون و 641هزار نفر رسیده است درحالیکه اگر قرار بود روند رشد آنها همان رونـد سـالهاي گذشته را طی کند، در سال 85 باید یکمیلیونو 200هزار زن سرپرست خانوار در کشور میداشتیم. میتوان گفت رشد 35درصدی زنان سرپرست خانوار بـه منزلـه هـشداری جدی بوده که باید برنامهریزي دقیقی براي آنها انجام میشده است. استان کهگیلویه و بویراحمد با 5/7درصـد کمتـرین آمـار و اسـتان خراسـان جنوبی با 12درصد بیشترین آمار زنان سرپرست خانوار را در کشور تشکیل میدهند. هر چه از سـمت غـرب بـه سمت شرق کشور حرکت کنیم، تعداد این زنان افزایش مییابد.
نگاهی به معضلات
نگاهی به تعریف زن بیسرپرست، خود گواهی بر مشکلاتی است که چنین زنانی با آن دست در گریبان میشوند. زنان پس از بیسرپرست شدن، معمولا در برابر مشکلاتی قرار میگیرند مانند تأمین و مراقبت از کودک (اگر فرزندی داشته باشند)، یافتن سرپناهی مناسب، تأمین معیشت خانواده و دشواریهای ناشی از اینکه او تنها بزرگسال خانواده است و باید نقش مادر و پدر را یکجا بازی کند. بزرگترین مشکل یک زن بیسرپرست، مشکل اقتصادی است. اکثر زنان سرپرست خانوار و بیسرپرست از نظر اقتصادی مشکل دارند که این مشکلات بر وضع مسکن و تغذیه آنها تأثیر مستقیم میگذارد. بیکاری و نداشتن شغل یکی از جنبههای مشکلات اقتصادی این زنان است چراکه اکثر آنها به علت نداشتن مهارت مناسب، دارای درآمد کافی نیستند و همین عامل زندگی پرمشقت آنان را رنجآورتر میکند. از دیگر جنبههای مشکلات اقتصادی این قشر را میتوان، مربوط به مسکن دانست و همین عامل بهعنوان دغدغهای بسیار مهم در زندگی آنان تبدیل شده است، زیرا این گروه از زنان به دلیل پایین بودن درآمد نمیتوانند مسکن مناسبی اجاره کنند و مجبورند در مناطق نامناسب که اجاره کمتری دارند، سکونت داشته باشند که مشکلات فرهنگی خاص خود را در پی دارد یا سلامتی آنها در خانههای غیراستاندارد مورد تهدید قرار میگیرد. مشکل فقر همواره در خانوارهای زن سرپرست، بیشتر از خانوارهای با سرپرست مرد بوده است. عامل فقر اقتصادی، تأثیر مستقیم و غیرمستقیم خود را بر وضع فرهنگی، اجتماعی و همینطور وضع اکولوژیکی خانواده بر جای میگذارد. بسیاری از این زنان، از فقدان یک چتر حمایتی و تأمین مالی و اجتماعی رنج میبرند. وضع بد اقتصادی موجب شده هم زنان سرپرست خانوار و هم فرزندان آنها از آسیبپذیرترین اقشار جامعه در برابر آسیبهای اجتماعی باشند و عمدتا یکی از علایم بیماریهای روانی مانند افسردگی، اضطراب، وسواس و پرخاشگری در آنها دیده میشود. فرزندان این خانوادهها بهطور بالقوه در معرض مسائلی مانند کار کودکان در مشاغل سیاه و غیررسمی، بزهکاری اجتماعی، محرومیت از تحصیل و سوءتغذیه قرار دارند. علاوه بر این، فقر زمانی از دیگر مسائل پیش روی این زنان است، بهطوری که تحقیقات نشان میدهند این زنان زمان بیشتری را صرف کار میکنند، چنین امری موجب ایجاد فقر زمانی و بیتوجهی به جنبههای فرهنگی، آموزشی و تربیتی خود و فرزندان میشود. مشکل بعدی، مشکلات اجتماعی است. زنان سرپرست خانوار و بیسرپرست همواره با یک نگرش منفی در جامعه مواجهند و بیاعتمادی جامعه نسبت به این زنان بالاست. این دیدگاه بد باعث مخدوششدن روابط اجتماعی آنان با دیگران میشود، زیرا یک زن مجرد یا بیوه و مطلقه که به تنهایی و بدون حضور مردی زندگی میکند، از نگاه دیگر زنان به چشم یک تهدید نگریسته میشود؛ تهدیدی که باید از او فاصله گرفت و روابط اجتماعی را با وی قطع کرد و تمامی روابط چنین زنانی در جامعه مخدوش میشود. تبعات وجود تعداد زیادی زن جوان و میانسال سرپرست خانوار و فرزندان آنان و عدم پاسخ به نیازهای طبیعی بیولوژیک، عاطفی و اقتصادی آنان بههرحال گریبانگیر جامعه خواهد شد و اگر هرچه سریعتر به وضع زنان سرپرست خانوار که اغلب آنان توانایی و وضع اقتصادی مناسبی ندارند، رسیدگی نشود، خانواده و فرزندان آنان دچار آسیبهای اجتماعی و مشکلات روحی و در نتیجه افزایش اختلالات و بیمارهای روانی در جامعه خواهد شد و فقر و آسیبهای اجتماعی نیز در جامعه گسترش خواهد یافت.
ایدههایی برای حمایت
حمایت از زنان بیسرپرست و بدسرپرست در ایران در تمامی سالهای گذشته در دستور کار بخش دولتی بوده اما این روند حمایتی همواره با مشکلاتی مواجه بوده که سببساز ایجاد مشکلات بعدی شده است. از سوی دیگر از آن رو که مشکلات اجتماعی زنجیرواره هستند، سال به سال به تبع گسترش آسیبهای اجتماعی در کشور (از افزایش نرخ طلاق گرفته تا گسترش بزهکاری و ...) آمار زنان بیسرپرست نیز با افزایش روبهرو بوده است. با این وجود ضروری است نگاهی به طرحها و ایدههای حمایتی از زنان بیسرپرست بیندازیم.
با تشكيل نخستين مجلس قانونگذار شوراي اسلامي، قانون تأمين زنان و كودكان بيسرپرست، در آبان 1362 به تصويب رسيد كه البته روند قانونگذاري در اين زمينه طي سالهاي 1371، 1374، 1383 و 1387 ادامه يافت و وظايف و حدود كاري سازمانهاي حمايتگر مثل وزارت رفاه، سازمان بهزيستي و كميته امداد مشخص شد.
طبق قانون جامع رفاه و تأمين اجتماعي كه در سال 83 به تصويب رسيد، مشخص شد دولت به عنوان متولی رفاه اجتماعی وظیفه دارد برنامهریزي و سیاستگذاری را در حوزههای رفاهی، حمایتی و بیمهای برای رفاه عموم انجام دهد و بهزیستی و کمیته امداد نيز همکاریهای لازم را در این زمینه داشته باشند، چرا که بنا بوده و هست برای مشکل زنان بیسرپرست راهحلی اندیشیده شود. در سالهای گذشته صاحبنظران و کنشگران اجتماعی زیادی، درخصوص رفع معضلات زنان بیسرپرست، ایدههایی را مطرح کردهاند که گاه بدان توجه شده و گاه، مانند شمار دیگری از کنش/ مطالبههای اجتماعی، به دست فراموشی سپرده شده است. ازجمله این ایدهها این بوده که؛ برای سروسامان دادن به وضع این زنان، علاوه بر آنکه لازم است تعدد مراکز تصمیمگیری مهار شود و از انجام فعالیتهای موازی نهادهایی مانند کمیته امداد امام خمینی(ره) و سازمان بهزیستی خودداری شده و کمک اصلی باید در چارچوب توانمندسازی آنان مورد توجه قرار گیرد. فرآیند توانمندسازی زنان در چارچوب مباحث توسعه اجتماعی از اهمیت بالایی برخوردار است. این راهی برای ورود زنان به فعالیتهای مشارکتآمیز اجتماعی است. زنان سرپرست خانواده در مقایسه با دیگر زنان، از تحصیلات و مهارتهای فنی و آموزشی کمتری برخوردارند، بنابراین احتمال بالاتری وجود دارد که این زنان حتی در صورت انجام فعالیتهای اقتصادی، در مشاغل پست و با مزد کم مشغول به فعالیت شوند.یکی از راههای مهم در راستای توانمندسازی زنان سرپرست خانوار، سوق دادن کمکها به آنها از سازمانهای حمایتی به خدمات بیمهای و اجتماعی است. اجرای طرح بیمه اجتماعی این زنان، علاوه بر کمک به ارتقای امنیت روحی و روانی این زنان در اداره زندگی و کاهش دغدغهها، میتواند بهعنوان پشتوانه محکمی برای حمایت از آنها در شرایط سخت آینده و در دوران کهولت و ازکارافتادگی محسوب شود. هدف هرگونه برنامهای که زنان سرپرست خانوار در متن آن قرار میگیرند، باید توانمندسازی آنان باشد و نه صرفا کمکهای محدود مالی به آنها. مشکل اصلی در کمکهای حمایتی مالی آن است که بودجه مناسب برای آن در نظر گرفته نشده و پیشبینی برای تأمین اعتبار آن مدنظر قرار نمیگیرد. در صورتی که با انتقال خدمات حمایتی و پرداخت مستمری به خانوادههای تحت پوشش به حمایتهای بیمهای و تأمین اجتماعی، زمینه مناسبی فراهم میشود که این زنان روی پای خود بایستند. از سوی دیگر، فرآیند توانمندسازی زنان میتواند در سه حوزه دنبال شود، برای مثال در زمینه فرهنگی، با توجه به میزان بالای بیسوادی در میان زنان سرپرست خانوار، اگر امکان فراهم است، بتوان شرایط ادامه تحصیل را برای آنها فراهم کرد. توانمندسازی این زنان اگر جهت خوداشتغالی و ایجاد منبع درآمد پایدار باشد، شیوهای مطمئن برای جلوگیری از آسیبهای احتمالی بعدی به نظر میرسد. علاوه بر آن، تغییر نگرش جامعه به این افراد میتواند کمککننده باشد، زیرا تغییر نگرش جامعه بر این اساس است که آنها بتوانند به خودشان کمک کنند و منافع حاصل از خدمات ارایهشده را اخذ کنند. سوق دادن نظام حمایتی به فعالیتهای توسعه اجتماعی و شناساندن استعداد و قابلیتهای فردی و جمعی زنان سرپرست خانوار مطمئنا میتواند قدم مثبتی برای آنان باشد. با توجه به شرایط کنونی جامعه و افزایش طلاق، آمار زنان بیسرپرست رو به افزایش است. فارغ از این مسأله که مسئولان اجتماعی باید فکری به حال بحثهای زیرساختی کم شدن این آمار بکنند، باید فکری هم به حال این قشر شود که افزایش این آمار به یک معضل جدید تبدیل نشود.
ایده جالب توجه، اما کمتر عملی شده
یکی از نهادهای حمایتی از زنان بیسرپرست در ایران کمیته امداد امام خمینی(ره) بوده و هست. بد نیست در اینجا اشارهای به ایده حمایتی جالب توجه این نهاد بیندازیم. البته ناگفته نباشد گذاشت که آمارهای دقیقی از عملی شدن این ایده /طرح حمایتی وجود ندارد.
- شناسایی مددجویان مستعد خودکفایی و تعیین درجه مهارت و توان اجرایی آنها.
- رسیدگی و نظارت بر حسن اجراي طرحهاي اشتغال و خودکفایی مددجویان و کنتـرل کیفیـت محـصولات تولیدي آنان.
- ارایه آموزشهاي فنی و حرفهاي بـه منظـور ارتقـای سـطح آگاهیهاي علمـی و مهارتهـاي فنـی و حرفـهاي مددجویان
- کاریابی براي مددجویان آماده به کار و ایجاد زمینههاي لازم براي جذب مددجویان آموزشدیده در بـازار کار
- پرداخت وامهاي خودکفایی، تهیه و واگذاري مواد اولیه و وسیله کار
- ایجاد فرصتهاي شغلی مناسب براي مددجویان مستعد از محل اعتبارات صندوق اشتغال نیازمندان
- ایجاد زمینه استفاده مددجویان از تسهیلات تبصرههاي قانون بودجه (استفاده از اعتبارات بنگاههاي کوچک اقتصادي زودبازده و سایر اعتبارات تبصرههاي قانون بودجه
- ایجاد زمینه دریافت وام توسط زنان روستایی سرپرست خانوار از محـل اعتبـارات طـرح حـضرت زینـب(س)
- تهیه مقدمات لازم براي خودکفایی جمعی و گروهی، از طریق کارگاههاي آموزشی و تولیدي
- پشتیبانی فنی و تدارکاتی از مددجویان کارآفرین
- کمک در بازاریابی و فروش محصولات تولیدي مددجویان
- تأمین فضاي خودکفایی
- بیمه اجتماعی مشمولین طرحهاي خودکفایی
- شناسایی منابع و امکانات بالقوه و بالفعل مناطق مختلف کشور به منظور بهرهگیري در جهت توسعه فرصـتهاي شغلی
خانه امن با چشمانداز نامعلوم
برای مثال توسط سازمان بهزیستی کشور، خانههای امن برای کودکان کار و زنان آسیبدیده و بیسرپرست تأمین شده تا آنها بتوانند از خدماتی که در آنها ارایه میشود، بهره ببرند، گرچه تعداد این خانهها در برابر موج افزاینده زنان بیسرپرست و بدسرپرست بسیار ناچیز بوده است، درحال حاضر 18 خانه امن در سطح کشور فعال هستند و زنان آسیبدیده و بیسرپرست میتوانند از خدمات درمانی و حمایتی استفاده کنند. یکی دیگر از اقدامات بهزیستی ایجاد گروههای همیار زنان بیسرپرست است. يكي از اهداف مهم دفتر توانمندسازي، تدوين و طراحي برنامههاي گستردهاي جهت ارایه خدمات حمايتي، فرهنگي، آموزشي، روانشناختي است. در همين راستا پرداخت 100درصد شهريه فرزندان دانشجوي تحتحمايت در نيمسال اول تحصيليسال 94- 93و پرداخت مستمري به 10هزار و 489 خانوار در سطح شهرستانهاي استان تهران ازجمله فعاليتهاي دفتر توانمندسازي بوده است. گفته شده راهاندازی گروههای همیار زنان سرپرست خانوار توانسته است، موجب کاهش مدت حمایتهای مستمر سازمان، کمشدن سطح وابستگی جامعه هدف، افزایش خوداتکایی اقتصادی، روانی و اجتماعی زنان سرپرست خانوار و ارتقای سطح آموزش و مهارتها در آنان شود. گروههاي هميار زنان سرپرست خانوار در زمينههاي تهيه و توزيع محصولات غذايي، خياطي، توليد قارچ، قاليبافي و ... فعاليت دارند.